حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 18 شوال 1445 Friday, 26 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
آیه میثاق (۲)
۲۷ دی ۱۴۰۰ - ۰:۰۸
شناسه : 2083
10

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) براى اهل ذكر و كسانكیه زندگیشان را با یاد خدا مى‌گذرانند و با یاد او مى‌زیند اوصافى را ذكر مى‌فرماید از جمله مى‌گوید: خدا در باطن و درونشان با آنها مناجات مى‌كند رازگویى مى‌كند. در این تعبیر دقّت كنید به جاى اینكه بنده با خدا مناجات كند على علیه السّلام مى‌فرماید خدا با […]

ارسال توسط : نویسنده : علامه مصباح یزدی ره
پ
پ

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) براى اهل ذكر و كسانكیه زندگیشان را با یاد خدا مى‌گذرانند و با یاد او مى‌زیند اوصافى را ذكر مى‌فرماید از جمله مى‌گوید: خدا در باطن و درونشان با آنها مناجات مى‌كند رازگویى مى‌كند. در این تعبیر دقّت كنید به جاى اینكه بنده با خدا مناجات كند على علیه السّلام مى‌فرماید خدا با آنها رازگویى مى‌كند كسانى هستند كه مخفیانه راز خدا را مى‌شنوند؛ چنین چیزهایى براى انسان هست، انسان آنقدر عظمت دارد كه به چنین مقامهایى بتواند برسد نه تنها انبیاء و اولیاء و معصومان صلوات الله علیهم اجمعین بلكه آن كسانى هم كه پیرو راستین پیامبران و پیشوایان معصوم باشند مى‌توانند به چنین مقامهایى برسند، آنها آمدند، تا دست دیگران را بگیرند و به طرف خودشان بكشانند و به آن مقامى كه خودشان رسیدند نزدیك نمایند.

بارى، پس آیه مى‌خواهد بگوید آشنایى با شخص خدا در دل همه‌ى انسانها وجود دارد و وقتى آثارش را مى‌بیند آن معرفت زنده مى‌شود. آن معرفت، كسبى نیست بلكه یك شناخت فطرى است، (آشنایى فطرى‌است) ولى مورد توجه ما نیست هر وقت به آن توجه پیدا كنیم، آن آشنایى به خاطر مى‌آید و زنده مى‌شود و آن روایت كه نقل كردیم مى‌گوید اگر چنین صحنه‌اى نبود، كسى نمى‌دانست كه كى خالق اوست یعنى ممكن بود بداند خالقى دارد امّا نمى‌دانست چه كسى است چون او را ندیده بود، اما چون این معرفت شهودى حاصل شده است وقتى عقل مى‌گوید عالم خالقى دارد مى‌فهمد كه كیست، چون قبلا با او آشنا بوده است.

پس بر اساس این برداشت (كه مورد تأیید روایات زیادى هم هست و یك برداشت از پیش خود نیست) مى‌توانیم بگوییم كه قرآن، تصدیق مى‌فرماید كه انسان معرفت حضورى و شهودى نسبت به خداى متعال دارد. مطلب دیگرى را هم كه لازم است بیشتر توضیح دهیم: این است كه در این شهود علاوه بر اینكه اصل وجود خدا مورد معرفت قرار مى‌گیرد، یعنى آدمى در مى‌یابد كه خدا هست، امور دیگرى هم از این شهود براى انسان حاصل مى‌شود كه از جمله‌ى آنها معرفت صفات خداست: یكى ربوبیت خدا، یعنى این شهود به گونه‌اى بوده است كه آدمى در مى‌یابد كه نه تنها آفریننده‌اى هست و مى‌فهمد كه او كیست بلكه مى‌یابد ربّ و صاحب اختیار و اداره كننده‌ى جهان هم اوست. تعبیرى كه در این آیه از چنین چیزى حكایت مى‌كند؛ اینست كه مى‌فرماید: «اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» و نمى‌فرماید «اَلَسْتُ بِخالِقِكُمْ»؛ در این مكالمه خدا مى‌فرماید آیا من پروردگار شما (گرچه پروردگار ترجمه دقیقى نیست) و ربّ شما نیستم همان كسى كه هستى شما در اختیار من است، گویى اینگونه فرموده است كه آیا هستى شما در اختیار من نیست؟ گفتند چرا. پس نه تنها خالقیت، بلكه ربوبیت هم اثبات مى‌گردد و علاوه بر این، توحید هم اثبات مى‌گردد كه هیچكس دیگرى هم غیر از خالق و رب نیست. و این دقیقاً به خاطر این رابطه‌ى شهودى یعنى این معرفت حضورى است كه انسان نسبت به خدا پیدا مى‌كند و یك چیز گزاف و بى قاعده و بى حساب نیست، معرفت حضورى نوع معرفتى است كه بین انسان و خدا (و باصطلاح فلسفى علت هستى بخش) وجود دارد. یعنى پیوند وجودى را مى‌بیند؛ معناى علم حضورى این است كه آن رابطه‌اى كه بین وجود من و خدا تكویناً هست آن را مى‌بینم، چنین شهودى براى من نسبت به چه كسى حاصل مى‌شود؟ پیداست نسبت به هر كسى كه با او این رابطه وجودى را داشته باشیم یك تعلّق و یك وابستگى وجود دارد كه مورد شهود قرار مى‌گیرد. اگر این وابستگى هست، دیده هم مى‌شود و اگر وابستگى نیست، هیچوقت علوم حضورى به چیزى كه نیست تعلق نمى‌گیرد. و وقتى وابستگى وجودى مورد شهود قرار مى‌گیرد با هر كس چنین وابستگى باشد دیده مى‌شود آنها در این مشاهده فقط وابستگى خودشان با الله را دیده‌اند اگر با كس دیگرى هم وابستگى مى‌داشتند باید مى‌دیدند زیرا كه این شهود، بى ضابطه نبوده است بلكه چون رابطه‌ى تكوینى بین انسان و خدا وجود دارد. مثلا فرض كنید كه یك لامپ به وسیله‌ى سیمى به سقف وصل شده باشد و بالنتیجه به سقف وابسته است؛ رابط آن هم همان سیمى ست كه آن را به سقف متصل مى‌كند؛ اگر كسى چشم داشته باشد و شرائط دیدن هم حاصل باشد وقتى نگاه مى‌كند آنچه هست مى‌بیند یعنى اگر تنها یك سیم بین لامپ وسقف واسطه است؛ همان یك سیم را مى‌بیند و اگر دو تا سیم هست دو تا را مى‌بیند اگر سه تا هست سه تا را مى‌بیند.

رابطه‌ى بین خدا و ما، رابطه‌ى تكوینى و حقیقى‌است یعنى وجود ما وابسته به اوست آنچنانكه باز به عنوان مثال و تقریب به ذهن، افعال نفسانى ما و حالات نفسانى ما وابسته به ماست شما یك صورتى را كه در ذهن خودتان ایجاد مى‌كنید آیا امكان دارد كه این صورت عیناً در ذهن دیگرى باشد؟ الآن در ذهن خودتان یك درخت سیب را تصور كنید، این درخت سیبى كه در ذهن شماست بدون ذهن شما تصور نمى‌شود: زیرا اصولا حقیقت آن وابسته به ذهن است. در مورد همه‌ى جهان نسبت به الله تبارك و تعالى، چنین رابطه‌اى بلكه فوق چنین رابطه‌اى، وجود دارد و این را براى تقریب به ذهن مى‌آوریم والاّ ما نمى‌توانیم حقیقت رابطه‌ى بین انسان و خدا و عالم با خدا را درك كنیم. پس اگر یك رابطه‌ى تكوینى بین خدا و انسان و عالم با خدا موجود باشد، در شهود همان رابطه دیده مى‌شود، اگر بین انسان و دو خدا (العیاذ بالله) رابطه‌اى وجود مى‌داشت یعنى ما دو تا آفریننده مى‌داشتیم؛ وقتى شهود مى‌كردیم باید رابطه‌ى وجودى خودمان را با چند خدا ببینیم؟ مى‌گوییم در این رابطه‌ى مورد بحث ما چون جز یك رب دیده نشده است همین دلیل بر این است كه جز او رب دیگرى نیست پس این مشاهده همینطور كه وجود خدا را اثبات مى‌كند، ربوبیت خدا را هم اثبات مى‌كند یعنى در این شهود آدمى دیده است و مى‌بیند اگر توجه كامل پیدا كند كه نسبتش به خدا مثل نسبت یك صورت ذهنى است به ذهنى كه او را تصور مى‌كند، اصلا وابسته به توجه اوست؛ اگر ذهن شما متوجه آن درخت سیب باشد؛ صورت ذهنى آن درخت وجود خواهد داشت، و اگر منصرف شود اصلا آن صورت ذهنى نیست و نابود مى‌شود.

اگر نازى كند از هم فرو ریزند قالبها.

انسان باید این حالت را ببیند كه وجودش نسبت به خدا یك ربط و ارتباط است؛ هستیش در یَدِ قدرت الهى است. بخواهد هست، نخواهد نیست؛ اگر آدمى این حالت را مشاهده كند، حقیقت ربوبیت الهى را مشاهده كرده است.

«اِنَّما اَمْرُهُ اِذَا اَرادَ شَیْئاً اَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ».

بگوید باش هست و بگوید نباش (یا نگوید بعد از این باش) نیست.

هستى جهان نسبت به الله تبارك و تعالى این حالت را دارد وقتى ما این حالت را یافتیم (یعنى همان حالت را كه در عالمى كه قرآن مى‌گوید یكروز یافته بوده‌ایم و حالا موقفش را فراموش﴿ صفحه ۵۴ ﴾كرده‌ایم و بعد هم اگر خدا توفیق بدهد آن را به سرحد كمال برسانیم و آن معرفتى كه درخور اولیاء خداست براى ما حاصل شود و آن علم حضورى تحقق پیدا كند)؛ خواهیم یافت كه هستى ما نسبت به خدا اینگونه است؛ هیچ استقلالى از خودمان نداریم به تعبیر دیگر تمام ماسوى الله تبلور اراده‌ى اوست، این خواست اوست كه جهان هست؛ اگر این خواست نبود هیچ نبود؛ این را انسان مى تواند با علم حضورى ببیند؛ در یك عالمى یافته بوده است در آن عالمى كه بعضى از علماء اسمش را عالم «ذر» یا عالم میثاق گذاشته‌اند كه خدا فرمود: اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ؛ میثاق عبودیت با بندگان بست امّا كیفیتش چه بوده و عالمش چه بوده است؛ ما آشنایى با آن عوالم نداریم، ما تنها عالم طبیعت را مى‌شناسیم نمى‌توانیم بفهمیم كه آن عالم چگونه عالمى بوده و چطور مكالمه‌اى بوده و چه‌طور تحقق پیدا كرده بوده است و همان است كه آنرا جهات ابهام این آیه دانسته‌اند و علتش هم نقص فهم ماست كه با ماوراء طبیعت آشنا نیست؛ پس بر اساس این معاینه و مكالمه هم معرفت نسبت به ذات خدا و هم نسبت به ربوبیت خدا و هم نسبت به وحدانیت خدا پیدا شده است این است كه در بعضى از روایات آمده است كه این آیات دلالت بر فطرت توحید دارد:

«فَطَرَهُمْ عَلَى التَّوْحیدِ». این تعبیر، هم در ذیل آیه‌ى فطرت در سوره‌ى روم وارد شده و هم در ذیل آیه میثاق در سوره‌ى اعراف آمده است و منظور این است كه خدا انسانها را بر یگانه پرستى سرشته است؛ لازمه‌اش این است كه هم وجود خدا را بشناسد و هم ربوبیتش را و هم قابل پرستش بودنش را و هم یگانگى‌اش را؛ این است كه مى‌فرماید:

«فَطَرَهُمْ عَلى مَعْرِفَتِه اَنَّهُ رَبُّهُمْ».

كه باز مفادش همین است پس مى‌توانیم بگوییم این آیه دلالت بر شناخت فطرى حضورى دارد. گفتیم شناخت فطرى دو معنا دارد: خداشناسى عقلانى كه از مفاهیم كلى حاصل مى‌شود و دیگرى خداشناسى حضورى و شهودى كه از راه شهود قلبى و رؤیت دل حاصل مى‌گردد. طبق آن بیانى كه گفتیم چنین معرفت شهودى و قلبى و حضورى براى انسان نسبت به خدا وجود داشته است و اثرى از آن هم اكنون باقى است كه عذر ما را وقتى در صدد خداشناسى برمى‌آییم برطرف مى‌كند؛ مثل كسى كه آثار بنّاى ماهرى را ببیند كه قبلا خود او را نیز دیده بوده است؛ بى درنگ متوجه شخص او خواهد شد، دیگر حق ندارد بگوید این اثر از یك بنّاى دیگرى است حتّى بت‌پرست؛ اگر چه غفلت كرده و توجه به عالم ماده و اسباب مادى توجه او را به آن معرفت فطرى ضعیف كرده است، اما هنگامى كه در مقام پرستش برآید و از راه دلیل عقلى و از راه اِنذار انبیاء، فطرت وى به او نموده شود؛ دیگر حق ندارد بگوید: من فكر كردم آفریننده‌ى آسمان و زمین بتى است كه از سنگ تراشیده شده است. وقتى توجه پیدا كردى به این حقیقت كه باید كسى را پرستید كه نظام عالم از اوست و قوام عالم به اوست و تو او را قبلا دیده‌اى و مى‌شناسى، حق ندارى بر كس دیگر تطبیق كنى، این است كه دیگر عذر مقطوع است اگر بگوید: «اِنَّما اَشْرَكَ آبائُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنّا ذُریّةً مِنْ بَعْدِهِمْ» پدران ما مشرك بودند ما هم بچه بودیم و دنبال آنها رفتیم.

به آنها مى‌گویند: شما شعور دارید، قبلا خدا را شناخته بودید، دلتان با او آشنا بود، شما حق نداشتید بگویید بتى كه از خرما و كشك ساخته شده؛ قابل پرستش است زیرا آن كسى را كه قابل پرستش مى‌باشد، شناخته‌اید و دل شما با او آشناست. این است كه قطع عذر مى‌كند پس با این آیه هم معرفت الله به عنوان خالق جهان و هم به عنوان رب جهان و هم به عنوان یگانه معبود قابل پرستش از راه علم حضورى و شهودى حاصل مى‌شود.

حاصل آنكه از این آیه‌ى شریفه استفاده مى‌شود كه خداشناسى فطرى به معناى علم حضورى و شهودى نسبت به خداى متعال براى همه‌ى انسانها وجود دارد. نهایت این است كه این معرفت، نیمه آگاهانه است و عموم مردم در حالات عادى زندگى، توجّهى به آن ندارند و همین معرفت نیمه آگاهانه است كه در اثر قطع علایق مادّى و تقویت توجهات قلبى به سرحدّ آگاهى مى‌رسد و در اولیاى خدا به پایه‌اى مى‌رسد كه مى‌گویند: «اَیَكُونُ لِغَیْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَیْسَ لَكَ…(۱)ما كُنْتُ اَعْبُدُ رَبَّاً لَمْ اَرَهُ»(۲)و شاید هدف بسیارى از آیات قرآن، توجه دادن به همین معرفت فطرى و آشنا كردن هرچه بیشتر دل با خدا باشد. مثلا در آیه‌ى (۹۵) از سوره‌ى انعام بعد از توجّه دادن به پدیده‌ى حیات، مى‌فرماید:

انعام / ۹۵: «ذَلِكُمُ الله فَأنیّ تُؤفَكُونَ».

گویا تأمل در پدیده‌هاى زنده، دل را مستعّد مى‌كند كه دست خدا را در طبیعت ببیند و حضور او را بیابد. و همچنین پس از تذكّر دادن تعدادى از آیات الهى در آیه‌ى (۱۰۲) از همین سوره مى‌فرماید:

انعام / ۱۰۲: «ذَلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ».

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.