حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 17 شوال 1445 Thursday, 25 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
مقاله ای در خصوص صحیفه سجادیه(شیوا توحیدی)
۱۵ آذر ۱۳۹۹ - ۸:۱۴
شناسه : 765
11

بسم الله الرحمن الرحیم انسان چیزی جز علم و عمل خویش نیست ساخت ساختار وجودی تو همان دانسته‌ها و کردار تو که در این نشئه واقعیت ها بروز و ظهور پیدا نمی کند. اتحاد عاقل و معقول درس ۲۳ <br> واقعیت انسان آن است که در این دنیا با اراده و اختیار شعر آن را […]

ارسال توسط :
پ
پ

بسم الله الرحمن الرحیم

انسان چیزی جز علم و عمل خویش نیست ساخت ساختار وجودی تو همان دانسته‌ها و کردار تو که در این نشئه واقعیت ها بروز و ظهور پیدا نمی کند. اتحاد عاقل و معقول درس ۲۳

<br> واقعیت انسان آن است که در این دنیا با اراده و اختیار شعر آن را ساخته است. علم و عمل با نفس اتحاد وجودی دارند و رتبه وجودی و مقام “اَنا” انسان است. در عالم ماده دیگران انسان را به ملک و املاک و پدر و پسر و غیره بودن می‌شناسند و “اَنا” حقیقی را نمی‌شناسند و خود انسان هم نمی تواند “اَنا” حقیقی را به دیگران بشناساند. روزی میرسد که نسبت ها در کار نیست و نسبت به واقعیت هاست، و تعارف بردار نیست. چقدر تو با حضرت زهرا سلام الله علیه نسبت داری؟ و هر کس برای خودش ظهور و بروز پیدا می‌کند . توفیق باید از جانب خدا باشد تا این امور را در خود پیاده کند. مثال: کارگری در مزرعه ای کار می کند صاحب مزرعه به او می گوید به تو مزد میدهم و به اندازه زحمت او به او مزد می دهد گاهی صاحب کار می گوید امروز هرچه کردی مال توست این نوع مزد تلاش را زیاد میکند. مثال دیگر مانند معلم است اگر بخواهد معلم نمونه باشد باید دانش‌آموزان خوبی تحویل دهد هر چه قدر هم خوب باشد دانش آموز اگر نتیجه ندهد خوبی معلم معلوم نمی کند. مزد معلم معلم نمونه شدن است و مزد دانش آموز آنچه آموخته است. انسان با علوم خودش را میسازد “جزا ءوفاقا “جزا وفق عمل یعنی ساختار وجودی خودت، بهشت مزد بیرون از عمل نیست بلکه خود بهشت می‌شوید و علم و عمل مقوم و مشخص آن است.

موفور ثوابه: فراوانی نعمت را می توان دوام نعمت معنی کرد بعضی بر صراط هستند و حضرت علی علیه السلام خود صراط است خودش “روح و ریحان و جنت نعیم” است، عاقبت بخیری این نیست که بیرون از ذات مزد می دهند.

<br>محذور عقابه: محذور یعنی برحذر داشتن و عقاب یعنی عقوبت و مشتق از عقب آنچه در پی عمل است اعم از حسنات و سیئات. ۹۸ مائده ۴۸ انفال.

حسنات دریک معنا با تفضل الهی مضاعف میشود و سیئات به همان اندازه است

حسنات و سیئات در معنای دیگر پیامد خود عمل است کسی که مدرسه یا مسجد می‌سازد همچنان نامه اعمال باز می ماند انسان وقتی میمیرد نامه اعمال بسته می شود به جز سه گروه:۱ صدقه جاریه. ۲ علم یا درسی که دیگران بهره می‌برد‌ ۳ ولد ساله که برای والدین دعا کند.  در مقابل هم سیئات تا زمانی که در دیگران اثر بدی دارد همچنان نامه اعمال آنها باز است.  این موارد غیر از تکامل برزخی است؛ در تکامل برزخی بذر درونی خود انسان شکوفا می‌شود ولی این امور از نوع آثار اعمال ما است( حسنات و سیئات). هر کسی نیت عمل خیر کند برای او حسنه می‌نویسند ولی اگر کسی نیت عمل شر کند برای او سیئه نمی نویسند ولی نیت اگر ساختار وجودی او شده است مانند “حسد “در تیرگی ایجاد کرده. موفور ثوابه و محذور عقابه به این معانی است :حسنات افزوده می‌شود و سیئات مطابق همان است که انجام داده. پرورده شدن خود جان انسان است که بخشی از آن تکامل برزخی است و آثار اعمال با تکامل برزخ این باید خلط شود. در قیامت عذاب به قدر معصیت است و فوق معصیت نیست ولی بهشت علاوه بر نشاط جایزه هم دارد بالحسنی مونث احسن است.

<br>عدلا منه: عدل حد کمال است؛”وضع کل شی فی موضعه” عدل یعنی هر چیزی در جای خود باشد.  اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط و میانه‌روی؛ عدل در معنا مقابل جور است و در افعال و اقوال حد وسط افراط و تفریط. مراد از عدل که خداوند متعال عادل است یعنی افعال الهی همه بر وفق حکمت و نظام احسن عالم است. فرق است بین تساوی و عدل ؛مساوی یعنی برابر. بر اساس معیار و میزانی” برابری “صورت می‌گیرد مانند اینکه وقتی آقا و خانم بازار می روند هر کدام لباس مخصوص خود را می خرند هر چیز جای خود نه تساوی و این معنی  عدل است. تساوی حقوق شعارهایی است برای به ابتذال کشیدن جامعه که با تساوی حقوق زن و مرد واقعیت ندارد. عدل یعنی در مقام هستی، چیزی از وظیفه خود کم نگذاری. صدرالمتالهین در اسفار آورده است حسنات از سه چیز منشاء می گیرد: شجاعت، عفت، حکمت ؛مجموع اینها عدالت است و مقابل آن از دو طرف افراط و تفریط است. عدالت به صراط مستقیم تعبیر می‌شود، عادل یعنی معصوم و جامع اسماء و صفات الهی .مقابل عدالت جور است و از متن عقاب جحیم است. خداوند به کسی ظلم نمی کند صفات عفو و عذاب از درون ما است و بیرون از ما نیست هر دو از درون ماست: “نارالله موقده و روح و ریحان و جنت نعیم”.

<br> از حضرت علی علیه السلام سوال شد سخاوت و جود و بخشش بهتر است یا عدل؟ حضرت فرمودند :عدل هر چیز در جای خود است جود از جای خود برداشتن و جای دیگر قرار دادن است، عدل سیاستگذاری عمومی است جود برای تعداد خاصی است و همه اهل جود نیستند( اگر همه جا جود باشد نظام به هم می‌خورد و بیشتر گناه می کنند) عدل به زندگی انسان سر و سامان می دهد، با جود هر کس هر گناهی می کند و آخر عذرخواهی می کند و به امید فضل الهی است. عدل اشرف و افضل از جود است. عدل فقط برای جزای اعمال نیست بلکه عدل در همه مراحل آفرینش است. آفرینش درسه مرتبه قابل تصور است : تکوین، تشریع وجزاء. در مقام اصل آفرینش تجلیات اسماء و صفات الهی در حد اعتدال است به گونه‌ای که اگر یک ذره را بر گیری از جای خلل یابد همه عالم سراپای. دار علت و معلول است هر آنچه در عالم وجود دارد معلول علتی است و قانون علیت عالم در نهایت به منشاء علت بر می گردد که حضرت حق تعالی علت العلل و مسبب الاسباب است. همه عالم تجلیات ظهورات اسما و صفات الهی: همه اسما و صفات می‌خواهند ظهور کنند و هیچکدام نمی‌خواهند درکمون بمانند حتی غضب الهی عدالت را چه کسی باید ادراک کند ؟  کسی که علمش بر اساس علم الهی است حقیقت هستی قدرت الهی است و قدرت الهی مجری علم الهی است. العلم امام العمل: فقط برای بشریت نیست. ابتدا باید خدا را درست بشناسیم و معاد را . علم به خدا و معاد در انسان اخلاص ایجاد می کند ابتدا باید به اینکه شاهد و ناظر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و او بای

<br>د تایید کند دیگر منتظر تایید دیگران نیست و از ریا و عجب خلاص می شود. کسی که مبتلا به کبر است ضعف در توحید دارد همه کردار ما از علوم و معارفی است که برای خودمان تعریف کرده‌ایم . این مقام فقط برای انسانها نیست بلکه در مقام حضرت حق هم اینگونه است قدرت لایزال الهی از علم الهی نشأت گرفته است و سراسر هستی بر اساس علم الهی است و قدرت ،مجری منویات علم است. بعد از مرتبه تکوین که مقام تشریع است بازهم کسی جز خداوند متعال حق قانونگذاری ندارد؛ مشرع “ان هو الا وحی یوحی” است. مقام تشریع از جانب کسی است که از علم الهی با مردم سخن می گوید. آفرینش بر اساس عدل و قانون هم عادلانه و در مسیر کمال الهی به سلامت می رسد ،افکار اعمال کردار انسان کامل عدل محض الهی است. در قیامت جزا هم عادلانه هست و در  بهشت جایگاهی برتر از جایگاه انسان کامل نیست. سه مرتبه عالم (تکوین ،تشریع وجزا)به هم پیوسته است . انسان کامل جامع همه صفات الهی است ؛رحمت به موقع  غضب به موقع. “عدلا منه” منافاتی با افزودن حسنات ندارد چون مسیر کمال را می افزاید.

<br>تقدست اسماوه: کنایه از تاکید بر عدالت است که در هیچ اسمی نقصی نیست و همه اسماء حسنای الهی در حد کمال است.

<br>تظاهرت الاوه:  تظاهر فقط ظهور صرف نیست بلکه ظهور پی در پی ظهور همه اسماء. همچنان که حق تعالی عفو است عذاب الیم هم دارد. نعمت الهی به اندازه برای منعم الیه ومنعم الیه به اندازه از نعمت الهی بهره می‌برد برای نعمت الهی نمی‌توان حد یقف در نظر گرفت در عالم معنا نه نعمت الهی محدودیت دارد و نه انسان محدودیت دارد. در عالم طبیعت محدود است با محتاج نعمت و هر انسان با اراده و اختیار خود تشخیص می‌دهد که ظرفیتش چقدر است  و به قدر محدودیت از نعمت‌های الهی استفاده کند مانند تطابق بدن و لباس. تقدست و تظاهره فعل ماضی هستند ولی فعل مضارع معنا می شوند و تا ابد ادامه دارند و منطع نمی شوند.

<br>لا یسئل عما یفعل وهم یسئلون:

<br> در کارهای الهی پرسش به معنای بازخواست نمی‌شود ، دیگران باید مورد سوال واقع شوند که چرا چنین کرده‌اند. تقدس اسماء الهی به یک معنی این است که مقدس از آن است که در دسترس دیگران و انسان باشد چه اینکه در مقام ذات عین ذات است و ممکنات به ذات الهی راه ندارند، به اسماء الهی در مقام ذات دسترسی ندارند. در معنای دیگر به اعتبار “عدلا منه”. تقدست اسماوه یعنی در حد اعتدال است علم الهی پابه‌پای حیات و حیات پابه‌پای قدرت وهیچ اسم از حد اعتدال بیرون نیست و اعتدال یعنی به موقع، همه این صفات در او هست و همه به موقع اجرا می شود. تمام هستی بر اساس علم الهی آفریده شده که غیر متناهی است کار عالمانه دیگر جای سوال ندارد درباره حق متعال باید بیان طوری باشد که مبتلا به جبر نشویم چون ظهور و اسما و صفات عادلانه است و جایی برای سوال و بازخواست نیست و برای دیگران که امکان خطا و اشتباه است باید سوال شود، این نظام به احسن وجه آفریده شده است و جبر در کار نیست اگر حرف مرا قبول ندارید “من دون الله” بیاورید. این انسان است که باید مورد بازخواست قرار گیرد که چرا طبق دستورالعمل گفته شده عمل نکرده.  وقتی طبق دستورالعمل رعایت شود مورد سوال قرار نمی گیرند در بهشت کسانی که موبه‌مو به دستورالعمل عمل کرده‌اند معطل نیستند. انسان علم ناقص دارد و باید از کسی که علم کامل دارد سوال کند و خود را درمان کند صدرالمتالهین دو سوال را مطرح می‌کند:۱ چگونه فاعل و کننده کار شدی؟ با علم و قدرت و صفات کمال، ۲ این کار را چرا انجام دادی؟ درباره حق متعال سوال اول اشتباه است زیرا فاعلیت او عین ذات او است، فاعلیت الهی به نفس ذات خویش است نه امر زائد بر ذات. آب، آب است و خاک ،خاک است .عینیت ذات سوال برانگیز نیست در مورد انسان با علم و قدرت و کمالاتی که کسب کرده. درباره حق متعال سوال دوم علم او به نظام احسن عالم که علم هم عین ذات او است یعنی انگیزه زائد بر ذات نیست. اگر صفات زائد بر ذات نیست انگیزه زائد بر ذات هم نیست چون خداوندنقصی ندارد که نیاز به انگیزه داشته باشد،”کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف”.انگیزه ای جز ظهور ذات خودرندارد. انسان نقض دارد و نیاز به انگیزه دارد.

<br>لو حبس عن عباده: حبس معرفت حق همان سلب توفیق است سلب توفیق مانند توفیق پاداشی است خداوند همه را بر صراط مستقیم هدایتش خلق کرد فطرتاً(مقام اول).وانا هدیناه سبیلا اما شاکرا واما کفورا(مقام دوم).فاقم وجهک  للدین حنیفا از انسان خواسته شده در مقام اول باقی بماند. مقام دوم هدایت تشریعی است که هدایت همگانی است و می‌گوید بر فطرت همگانی باقی بمانید، کسانی که به تمام فطرت حقیقت خود باقی می‌مانند معصومین هستند و در هدایت تشریعی هیچ کم و کاستی ندارند، عصمت یعنی در هدایت تشریعی چیزی کم و کاست از فطرت اولیه ندارند. کسانی که در هدایت تشریعی کم و کاستی دارند ، در مقام عمل ، قرآن و ائمه را درک نکرده‌اند. گام اول هدایت ،فطرت سلیم است و گام دوم، شریعت است اگر بر فطرت سلیم باقی ماندیم و به هدایت تشریعی توجه کردیم هدایت پاداشی کمکمان می‌کند و اگر به دو گام اول بی اعتنایی کردیم سلب  توفیق حاصل می شود. و اگر دست در دست خدا باشد او ما را نگه میدارد. نظام عالم نظام علت و معلول است اگر باران بیاید خاک خیس می شود و گل به کفش می چسبد و موزائیک هم لغزنده است حال اگر انسان بی احتیاطی کند سر می خورد، چه کسی او را انداخته ؟کسی که کفش را درست کرده؟ یا کسی که موزاییک را ساخته ؟و این گونه سوالات. کسی که نظام عالم را آفریده به تو عقل و شعور داده ،حال که تو از عقل و شعور استفاده نکردی و بی احتیاطی نیز کردی چون ساختار وجودی است می‌گویند خدا انداخت. و کسی که از فکر و شعور نظام استفاده کرد، نیفتاد ،می‌گویند خدا او را نگه داشت. آغاز راه هدایت از آن خداوند  و آغاز ضلالت و گمراهی از انسان است. هدایت سه مرتبه و ضلالت دو مرتبه دارد. کسانی که به ضلالت و گمراهی افتادند “یضل من یشاءیشا و یهدی من یشا” و توبه را گذاشتند تا راه بازگشت باشد. همگام با هدایت تشریعی الهی

<br>زندگی کردن ،بقا در مسیر انسانیت و بی اعتنائی به هدایت تشریحی الهی ،افتادن در  ورطه سقوط است.

<br> گناهانی که باعث سلب توفیق می شوند

<br>الذنوب التی تغیر النعم: انسان هایی که نعمت دارند و باعث ستم دیگران می‌شوند، توانمند هستند و خدمت نمی کنند ، اموری در جامعه معروف نیست و در دین به رسمیت شناخته نیست و آنها را معروف جلوه می‌دهند( رباخواری و دیر ازدواج کردن).

<br> گناهانی که سبب پشیمانی می شود: کشتن کسی که کشتنش حرام است ،صله نکردن و دستگیری نکردن نیازمندان ،ترک کردن نماز، ترک کردن وصیت ،ترک رد مظالم، پرداخت نکردن زکات

<br> گناهانی که باعث نقمت و عذاب می شوند: گناه می کند و می داند که بد است، مسخره کردن مردم ،خودبینی و تعلل در امور خیر.

<br> نعمت‌هایی که با بعضی گناهان از بین میرود: با وجود دارایی همیشه می نالد، خوابیدن وقت نماز صبح و عشا، بزرگترین نشمردن نعمت و کم اهمیت جلوه دادن نعمت ،شکوه از خدا.

<br>الذنوب التی تحتک العصم: شوخی های بیجا ،لغو گویی ،ترک امر به معروف و نهی از منکر.

<br> چگونه انسان سلب توفیق می شود با اینکه خداوند ارحم الراحمین است و بنده را به جهنم می برد؟ اگر نان تازه در شرایط نامناسب قرار گیرد کپک میزند و این کپک از بیرون نیست بلکه از درون خود نان است و جهنمی خودش جهنمی است، کسی که نمره پایین می گیرد در واقع خودش منفی شده است نه اینکه معلم به او داده.

<br> عبادت کمال موجودی است که عبد به قدر ادراک از کمال موجود به همان مقدار عبد است .انسان که خلیفه الله است جامع همه اسماء و صفات الهی است. کمال عبودیت از آن کسی است که در نهایت معرفت است هر چه قدر در معرفت موفق تر باشد در عبودیت ترازش بالاتر است چون معرفت ،عبودیت می آورد. به هر مقدار که از کسی می آموزیم به همان مقدار باید مطیع فرمان او باشیم. حمد یعنی بهره بردن از کسی که واجد کمالات است ،شکر خصوصی تر از حمداست مدح یعنی کسی که واجد کمالات است و ما از کمالات او بهره نبردیم. حامد کسی است که از نعمت های الهی بهره برده است. ما که از نعمتهای الهی بهره مندیم چقدر باید شکر کنیم؟ از فضایل او بهره مندیم چقدر‌باید حمد کنیم؟ افاضات الهی را پیامبر صلی الله علیه و آله بی‌کم و کاست ارائه فرمود، جامع صفات کمال الهی پیامبر صلی الله و حضرت علی علیه السلام و ائمه بزرگوار هستند. عبد آن است که خود را در محضر باریتعالی واجد کمالات الهی ببیند (هرچه دارم از خدا دارم) اصل موجودیت ما از آن پروردگار است و عبدالله هستیم و استعدادها شکوفا می شود. نعمتها را استفاده می کنیم و متوجه نیستیم و طبیعت را عامل نعمت می‌دانیم ،روش زندگی انسانی نیست که نعمت را استفاده کنیم و غافل از ارزش نعمت ها باشیم کسی که  از حدود انسانیت خارج شده نمی‌تواند نعمت‌های الهی را بفهمد. آنهایی زندگی انسانی دارند که هم از اصل کینونت شخصی و هم در فضایلی تحصیل کردند یعنی می‌فهمند که همه قدرت لایزال الهی است و من از خودم چیزی ندارم، در اصل موجود شدن از خود چیزی ندارم و در تعالی و ترقی هم چیزی از خود ندارم ،سراسر هستی وحده وحده وحده است؛ غیر خدا کسی در کار نیست. وای به حال کسی که از این رویکرد الهی سلب توفیق شده است. معرفت حمد یعنی ادراک حقیقت ،حمد در مقابل نعمت های الهی یعنی نعمت را قبول کرده و بروز و ظهور داده و نشان دهنده درک حمد است. خداوند را به خاطر نعمت زبان شکر می‌کنیم و همین که بگویم شکر کافی نیست باید بروز دهیم و از این نعمت به خوبی استفاده کنیم.  ادراک در زبان عرفان یعنی ذوق ،چشیدن و تحقق وجودی است. حقیقت حمد اظهار کمال محمود است و اظهار حقیقی اتصاف به صفات محمود است. توفیق معرفت توفیق در تحصیل کمالات محمود است. متصف به صفات الهی شدن حقیقت حمد است ،حقیقت حمد اتصاف به کمالات الهی است.

<br>ابلاهم من مننه المتتابعه: ابلا و ابتلاء مشتق از بلا به معنای امتحان و آزمون است. خداوند نعمت های پی در پی را جهت امتحان و آزمون به بندگان عطا فرمود( نعمت های پایدار و باقی و برقرار). در طول عمر در مسیر تعالی و تکامل برای استمرار وجود ،نیازمند به نعمت‌های الهی هستیم و نعمت ها بر ما عنایت شده(امام وقرآن).  اصل کینونت و هستی ما نعمت الهی است؛ اصل وجود و بقای ما در بعد مادی و معنوی، نعمتهای الهی که در آغاز بر آن مبنا آفریده شده ایم.لتصرفوا فی مننه ولم یحمدوه؛ اشاره به کسانی دارد که به طور گسترده از نعمت‌های الهی استفاده می کردند ولی شکر نمی کردند و از انسانیت تنزل کردند و معنی استدراج این است که از نعمتهای الهی استفاده می‌کنند اما مواظب حمد و شکر الهی نیستند درجه درجه تنزل می کنند تا جایی که این کار می کنند نعمت از جانب الهی است. علامه طباطبایی در بیان حقیقت شکر می فرماید :حقیقت شکر اظهار نعمت است همانطور که کفران نعمت اخفا و ستر نعمت است و اظهار نعمت استعمال نعمت در اموری که منعم اراده کرده است و یاد و ثنای او در هنگام استفاده از نعمت است یعنی در مقام عمل در مسیری که خدا می خواهد در زبان الحمدالله و شکرالله گفتن و در قلب هم فراموش نکردن است و بدانیم که منعم کیست و چه نعمت هایی به ما داده و منشاء شکر توجه به این نعمت ها است. شکر حالت نفسانی است از علم به مشکور و صفات و نعمت دادن ها نشات میگیرد آنچه از قلب و زبان و اعضا و جوارح هست ثمره عملی ،حالت و حقیقت نفسانی است. از درون باور کنیم که غرق در نعمت های الهی هستیم و  یکسره نعمت الهی است هم در قلب و هم در عمل شاکر باشیم و کسی که یکسره نظام عالم را در محضر باریتعالی را می‌بیند معصوم است و لحظه‌ای غفلت ندارد و در مسیر الهی استفاده می‌کند. همه چیز را نعمت الهی بداند و همه را در مسیر اراده منعم به کار گیرد  و خطایی مرتکب نمیشود و در این صورت سه مرتبه درست می‌شود و انسان معصوم است. علامه طباطبایی در جواب کسانی که می‌گویند این سه مرتبه خارج از ظرفیت انسان است می فرماید :بی دقتی و عدم تدبر در حقایق و دوری از ساحت بندگی و اعتقاد به قیامت ندارند. امام صادق علیه السلام می فرماید شکر هر نعمتی اگرچه نعمت بزرگ باشد

<br>این است که بگویید الحمدلله که نهایت شکر الهی است. اگر خداوند توفیق معرفت حمد را از انسان بگیرد از حد انسانی تنزل پیدا می‌کند و در حد بهیمیت قرار می گیرد. فرق انسان وحیوان در شکرگزاری نعمت این است که انسان ملتفت است در مقام تعالی انسانی تکلیف به حمد و شکر الهی دارد ولی سایر حیوانات چنین تکلیفی ندارند و تکلیف دستورالعمل تعالی انسان است. انسان دارای نفس مستکمل است و در انسان ترقی و تعالی تعبیه شده است دستورالعمل هایی که در شرایع آمده دستورالعمل‌های شکوفایی و ترقی استعداد است که فارق بین انسان و سایر موجودات است. انسان چون مستکمل است حق استفاده آزاد ندارد نعمت باید به گونه ای استفاده شود که در مسیر حمد و اراده الهی باشد و اگر توفیق حمد نباشد از حدود انسانی خارج می شود در حد حیوانی بلکه گمراه تر. حیوان اگر میخورد و رشد می‌کند سرزنش ندارد اما انسان محکومیت دارد و سرزنش می‌شود چون استعداد تکامل دارد و آن را به کار نگرفته. عده ای خداوند به آنها نعمت می‌دهد و از این نعمت معصیت می‌کنند و خداوند نعمت دوم می‌دهد و نعمت ‌درپی نعمت و هیچ توجهی ندارند و معصیت میکنند  و درجه درجه تنزل می کنند( استدراج )سرگرم نعمت می‌شوند و از استغفار غافل می شوند در مقابل عده‌ای از نعمت برخوردار هستند نعمت ها را با توفیق حمد و شکر الهی به کار می‌گیرند و نعمت را در مسیر نعمت به کار می‌گیرند. در مقابل استدراج ،درجه است ؛طلب درجه کردن و بالاتر رفتن. حضرت زینب سلام الله علیه در مقابل بنی‌امیه فرمودند: اینجا دار دار امتحان است و دار امتیاز شقی از سعید ،عالم ظهور فعلیات است نه دار بروز نتایج اعمال و ملکات ،حساب جای دیگری است .امروز روز عمل است نه حساب فردا روز حساب است نه عمل.

<br> تعریف انسان :مفهومی ، ماهوی ،وجودی

<br>   مفهومی: مشتق از انس و موجودی که انس  گیرنده است یا از ریشه نسیان است. خیلی به الفاظ نباید کار داشت و هر اسمی داشته باشد مهم موجود است موجود یک رتبه وجودی دارد در بین موجودات دیگر که به آن خلیفه الله گویندو  کریم و احسن مخلوق، این موجود هر لفظی که می‌خواهد داشته باشد. اگر به این مقام هست انسان است و اگر در این حدنیست از انسانیت افتاده با نباتات مشترک است، جنبندگی ،نطق، جسمیت ،خصیصه انسانی نیست که با نداشتن اینها از حد انسانیت خارج شود. از همه خصوصیات برخوردار است و موفق به حمد و شکر هم هست. ماهیت انسان حیوان ناطق: جوهر جسم حساس متحرک بالاراده ناطق. آیا ناطق صرفاً سخن گفتن است پس حیوانات هم اینگونه رفتار دارند و با صداهای خاصی با هم ارتباط برقرار می‌کنند و بهیمه به معنای گلال یعنی بی زبان نیست ،تعریف انتهایی انسان به گویایی نیست. انسان در مرتبه وجود موجودتا        ” انی جاعل فی الارض خلیفه” است بیان جان و ذات انسان است. همه الفاظی که برای معرفی انسان به کار می روند الفاظ مترادفی نیستند آدم، بشر، انسان و اینگونه اسامی هر کدام به اعتباری هستند هر لفظی معنای ویژه‌ای دارد و اعتباری است.

<br>محکم کتابه: قرآن کتاب محکم است چون از جانب خداوند حکیم آمده است باریتعالی که حکیم است آثار او نیز محکم و رسوخ ناپذیر است قرآن جامع و مانع است ؛جامع همه حقایق نظام عالم و مانع از اباطیلی که به این کتاب روی آورد آیه ۴۲ سوره ۴۱ . کتاب حکیم است و محکم از جانب خدای حکیم دستورالعمل سیر و سلوک انسانی است اگر انسان به مفاد این کتاب حکیم تن دهد او هم حکیم خواهد شد و تزلزل در زندگی‌اش نخواهد بود باطل به او رو نخواهد آورد، به گونه‌ای بار بیاید که دیگران نتوانند نفوذ اخلاقی سیاسی و غیره بر او  کنند هر وصفی از صفات الهی محکم است و کسی نمی‌تواند بر این صفات نفوذ کند . گام اول سیر و سلوک الهی این است که انسان بتواند محکم باشد و در مقام اِحکام این است که هرچه غیر خدا است متزلزل است. انسان می تواند خلیفه الله شود و جامع صفات الهی باشد در حد اِحکام. یعنی دارای علمی باشد که تزلزل نداشته باشد و حرف باطل در جان او را پیدا نکند. حکیم آن است که درست فکر کند و درست بیان کند و درست عمل کند. در هر بُعدی از ابعاد زندگی محکم عمل کند. در درون و بیرون اگر تزلزل در انسان را پیدا کند ،دشمن بر او تسلط پیدا میکند چه دشمن خارجی و چه وساوس درونی. حمد الهی انسان را در حد انسانیت نگه می دارد و انتظار انسانیت از انسان می‌رود و مقام عبودیت برای انسان حاصل می شود. شب اول قبر ما را به عبودیت الهی صدا می‌کنند. در مرتبه انسانی از انسان خواسته شده تا پا به پای پیامبر برود و در سطح پایین اکتفا نکند و اعلی مراتب ،معراج پیامبر است. اگر پیامبر و فرزندان او نبودند انسانها حیوانی زندگی می کردند ،پله اول مراعات احکام خمسه فقهی است. پس اگر آیات محکم است ما هم بنده محکم باشیم.

<br>کالانعام بل هم اضل: در هر تشبیهی یک وجه شبه و یک وجه امتیاز باید باشد اگر وجه شبه را درست کردیم و به وجه متمایز راه پیدا نکنیم در همان وجه شبه مشترک باقی می مانیم. انسان با سایر حیوانات در یک وجه مشترکی می باشد و آن هم بهره مندی از نعمت ها است. وجه تمایز این است که موجودات دیگر تکلیفی برای قدردانی از استفاده از این نعمت ها و زمینه استکمال ندارند ،ادراک اولیه دارند ولی انسان رویکرد استکمال دارد و از شعور و قدرت خود استفاده میکند. اگر انسان این مرتبه را بهره نبرد از حیوانات بیچاره تر است چون کور اگر به چه افتد او معذور است ،عذرش هم این است که چشمش کور است. انسان اگر دچار غفلت نشود و بداند که ابد در پیش دارد طوری زندگی می‌کند که در آخرت انسان محشور شود. در فضای زندگی انسانی ،اسباب را حق متعال فراهم کرده ولی انسان غفلت می کند. انسان ها حق و باطل را می‌فهمند و می‌توانند خیر و شر را کسب کنند. دل بیدار راهی کوی یار است و از شرایط کمال، طهارت است(لایمسه الاالمطهرون). هرکسی پاک تر است قرآنی تر است و هرکس قرآنی تر است انسان تر است. میزان و معیار در تحصیل کمالات الهی رو به سوی انسانیت تحصیل طهارت است. از این سیر کمال الهی هرکس باز بماند “اولئک الان

<br>عام…..”.

<br>سبیل: سبیل یعنی راه و رسم زندگی ؛ در زندگی ارزش انسان به عقلانیت است و عقلانیت هم آن است که عبادت خدا کند و بنده خدا شود . یک عاقل هم به جهنم نمی رود همانگونه که یک جاهل به بهشت نمی رود، همه بهشتیان عقلایند  چون عقل آن است که عبادت خدا کند یا اجتهادا  یا تقلیدا. عاقل کسی است که در مقام عمل خود را به کمالات الهی نزدیک می‌کند هر چقدر تحصیلات بالاتر باشد قدرت عقلانی بالاتر است فقط علم کارساز نیست و عمل است که قدرت عقلانی را بالا میبرد. با عقلت با هوای نفس مبارزه کن(۴۲۴کلمات قصار). خدا را شکر که می توانیم خدا را شکر کنیم الحمدالله که خداشناس هستیم یکی از وظایف شیعیان در دوران آخرالزمان خواندن دعای معرفت است. ابتدا تصحیح بنیه اعتقادی بعد ادعای تدین . توحید باوری و معاد باوری زندگی کنیم و حقانیت پیامبر را قبول داشتن ابتدای امر است و اطاعت امر او و عمل کردن مهم است. امام خمینی رحمة الله علیه میفرماید :عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید. اگر اصول دین در ما جا افتاده باشد در مراعات احکام دین تزلزل نداریم. مشکل امروز جوامع بشری ریشه درسستی اعتقادات است، هر کس هر چقدر می تواند چپاولگری می کند در حالی که اعتقادات می گوید هر چه قدر می توانید نیکی کنید. اگر علم تحت اشراف اعتقادات الهی باشد مایه خدمت به بشریت است در غیر این صورت مایه جنگ و فساد است. الحمدلله که حق تعالی هردو حجت باطنی و ظاهری برای ما آفریده :باطن توحید فطری ،ظاهر ارسال رسل و انزال کتب. با عوامل بیرونی و مشکلات تربیتی فطرت اولیه را دستکاری کردند و تضعیف نمودند.

<br>استاد معظم : استاد سید علی حسینی آملی

<br>معرفت جو: شیوا توحیدی

<br>دعای اول صحیفه سجادیه جلسات ۴۸-۶۵

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.