حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ 11 شوال 1445 Friday, 19 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
مقاله ای در خصوص علم و معرفت(آقای عوضعلی میرزایی)
۰۲ دی ۱۳۹۹ - ۲۱:۰۴
شناسه : 879
12

بسم الله الرحمن الرحیم عوضعلی میرزایی موضوع:علم ومعرفت استاد علیپور فهرست مطالب جلسه۳. ۳ خود شناسى.. ۸ جلسه دهم. ۱۴ جلسه یازدهم. ۱۵ نیت.. ۱۷ جلسه ۱۳. ۱۷ جلسه ۱۴. ۱۸ پرسش وپاسخ. ۱۹ تفاوت معرفت وعلم حضوری.. ۱۹ جلسه ۱۵. ۱۹ عالم ملکوت چیست؟. ۱۹ جلسه ۱۶و۱۷. ۲۰ اثبات حسی بودن معارف.. ۲۰ جلسه […]

ارسال توسط :
پ
پ

بسم الله الرحمن الرحیم

عوضعلی میرزایی

موضوع:علم ومعرفت استاد علیپور

فهرست مطالب

جلسه۳. ۳

خود شناسى.. ۸

جلسه دهم. ۱۴

جلسه یازدهم. ۱۵

نیت.. ۱۷

جلسه ۱۳. ۱۷

جلسه ۱۴. ۱۸

پرسش وپاسخ. ۱۹

تفاوت معرفت وعلم حضوری.. ۱۹

جلسه ۱۵. ۱۹

عالم ملکوت چیست؟. ۱۹

جلسه ۱۶و۱۷. ۲۰

اثبات حسی بودن معارف.. ۲۰

جلسه ۱۷. ۲۲

جلسه۱۸. ۲۴

خودشناسی.. ۲۵

جلسه ۱۹. ۲۵

ترتیب برنامه تربیتی: ۲۶

پی نوشت.. ۲۷

جلسه ۲۰. ۲۷

جلسه۲۱. ۲۹

معانی دین: ۳۱

جلسه ۲۲. ۳۲


در حوزه‏ی نظری که فهم وتصورحاصل می شود این مقدمه است برای ورود به کسب معرفت که نتیجه ی آن محسوس شدن تصورات وفهم ماست وشروع حیات وزندگی رسیدن به این محسوسات درقوای نفس انسان است که زدودن اوهام ازعقل می باشد.

علم باتصورذهنی وفهم بارور می شودودرتربیت نفس باتوجه به قرآن وروایات معصومین این معارف ذهنی وحتی معارفی که توسط خودذهن بشری ساخته شده‏اند به سوی قلب ودل حرکت کرده و محسوس می‏شوند، چگونه انسان باتوجه به حواس خمسه بااشیا برخورد واقعی دارد،همینگونه معارف ذهنی دردل وقلب حس می شوند.

آیات قرآنی مانندآیه ۱۸۵ سوره اعراف مارا به تفکردرحقیت خود فرامی خواند تاازحرکت سطحی به عمق برسیم،لذا نگاه ما به اشیاء ،حقیقی خواهدشد،ازملک به ملکوت سیرکردن.

چنین سیری کل زندگی انسان رادگرگون می کند،به همین جهت تفکردرخلقت خودواشیا عبادت مخلصین محسوب می شود،کدام تفکر،تفکری که درملکوت عالم باشد.

مشاهده ی حق وملکوت عالم زندگی وحیات حقیقی است

جلسه۳

۱.مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ

الْفُؤَادُ»: دل پیغمبر (. «مَا»: مراد شکل و قیافه جبرئیل است. «رَأی»: محمد دید.نجم۱۱

۲.سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ

ما آیات (قدرت و حکمت) خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان کاملا هویدا و روشن می‌گردانیم تا ظاهر و آشکار شود که خدا (و آیات حکمت و قیامت و رسالتش همه) بر حق است. آیا همین حقیقت که خدا بر همه موجودات عالم پیدا و گواه است کفایت (از برهان) نمی‌کند؟فصلت۵۳

۳.وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ

خدای خود را با تضرّع و پنهانی و بی‌آنکه آواز برکشی در صبح و شام یاد کن و از غافلان مباش.اعراف۲۰۵

۴.أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۚ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ

ای بشر) آیا ندانستی که خدا آسمانها و زمین را به حق و برای مقصود بزرگی آفریده و اگر بخواهد شما (جنس بشر) همه را در زمین نابود می‌سازد و خلقی دیگر از نو می‌آفریند؟ابراهیم ۱۹

۵. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

آیا (ای رسول) ندیدی (و ای مردم به حسّ مشاهده نمی‌کنید) که خدا شب را در روز و روز را در شب داخل کند و خورشید و ماه را مسخّر ساخته که هر یک تا وقت معیّنی (و به نظم ثابت مخصوصی) گردش کنند؟ و (نمی‌دانید که) خدا به هر چه می‌کنید آگاه است؟لقمان۲۹

نکات

۱.معارف حسی قلبی هدف قرآن است

۲.روئیت قلبی مدنظراست.کشتن نفس حیوانی

۳.شاهدومشهودبودن خدای متعال بر همه چیز.

۴.اهمیت روئیت،شهود،لقاء

۵‌.یکی ازمواقف شهود جبری حق درهنگام جان دادن است.

۶.هدف مشاهده اختیاری حق است. مانند روئیت حضرت ابراهیم علیه السلام

۷‌.راه این مشاهده مخلص شدن است.

الإمامُ عليٌّ عليه السلام : التَّفَكُّرُ في مَلَكوتِ السّماواتِ و الأرضِ عِبادَةُ المُخلِصينَ .[غرر الحكم : ۱۷۹۲٫]

امام على عليه السلام : انديشيدن در ملكوت آسمانها و زمين، عبادت مخلصان است.

۸.تفاوت دیدن با بینش مانند دیدن اشیا توسط طفل است

۹.آیات وروایات ما مصداق عینی دارد

در معرفت النفس اشاره شد که حرکت به منظور حصول هدفی که متحرک فاقد ان است ایجاد میشود لذا برای حرکت نیاز است که بدانیم فاقد چه چیزی هستیم

 تا تصوری از یک‌وجود مافوق نداشته باشیم نمیتوانیم بفهمیم که ما فاقد انیم پس‌در معرفت النفس هرچه عقل را بهتر‌بشناسیم به فقر خود وقوف بیشتری پیدا میکنیم و وقوف به نداری حرکت ایجاد میکند

۱.«إلهي تردُّدي في الآثار يوجب بعد المزار فاجمعني عليك بخدمة توصلني إليك

۲.الإمام عليّ عليه السلام :العُقولُ أئِمَّةُ الأَفكارِ ، وَالأَفكارُ أئِمَّةُ القُلوبِ ، وَالقُلوبُ أئِمَّةُ الحَواسِّ ، وَالحَواسُّ أئِمَّةُ الأَعضاءِ

۳.انت الذی تعرفت الی فی کل شی فرایتک ظاهرا فی کل شی و انت الظاهر لکل شی.

خلاصه

بااستفاده ازوحی این مطلب ضروری بدست می آید کهمعارف دینی بایدازفضای ذهن بسوی منبع خود که قلب باش حرکت کند تازندگی ساز ومحسوس شود

لذاامام سجاد علیه السلام می فرماید:

ياذا الجَلالِ وَالاِكْرامِ، حَبِّبْ إِلَيَّ لِقأَكَ وَأَحْبِبْ لِقائِي وَاجْعَلْ لِي فِي لِقائِكَ الرَّاحَةَ والفَرَجَ وَالكَرامَةَ. (فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی)

همه انسانها بدنبال چنین زندگی ای هستند،راحت،بدون گره،وباآبرو.

تاکی درالفاظ معارف دینی بمانیم؟

اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا طلاق۱۲

خدا آن کسی است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن آسمان‌ها از (هفت طبقه) زمین خلق فرمود؛ امر نافذ او در بین هفت آسمان و زمین نازل می‌شود تا بدانید که خدا بر هر چیز توانا و به احاطه علمی بر همه امور عالم آگاه است

همه این اموروالفاظ مقدمه هستند که بدانیم وبفهمیم وحس کنیم که خدای متعال قادر برهمه چیزاحاطه دارد.

توهم وسئوال

اگرهمه چیزرامانند خدا،ملائکه و…حس کنیم سرازشرک درمیاریم

اینکه معارف محسوس باشد،به این معناست که نفس من باید تربیت شود وازلایه های آن عبورکرده وبه مرکزاصلی حس که عقل است برسم

عقول

افکار

قلوب

حواس

اعضا

وفقط دراعضا نمانم

و این اهمیت وضرورت تربیت نفس را می رساند.

بخش دوم

علی علیه السلام:أَفْضَلُ الْعَقْلِ مَعْرِفَهُ الْإِنْسَانِ نَفْسَه، فَمَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَقَلَ، وَ مَنْ جَهِلَهَا ضَلَّ):(۴)برترین خردمندی، شناخت انسان به نفس خویش است. پس هر که خود را شناخت، خردمند شد و هر که نسبت به نفس خویش جاهل شد گمراه گشت.

از نگاه احادیث و روایات اهل بیت علیهم السلام شخصی که خود را نشناسد، امور دیگر را نمی‌تواند درست بشناسد.امیرالمومنین علی(ع) در همین زمینه روایاتی دارند که می فرمایند:

۱.(مَنْ جَهِلَ نَفْسَهُ کَانَ بِغَیْرِ نَفْسِهِ أجْهَل): (۷) آنکه خود را نشناسد، به غیر خود نادان‌تر است.

۲.(کَیْفَ یَعْرِفُ غَیْرَهُ مَنْ یَجْهَلْ نَفْسَهُ): (۸)  آنکه نفس خود را نشناخته چگونه دیگری را بشناسد.

۳. (لَا تَجْهَلْ نَفْسَکَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَهِ نَفْسِهِ جَاهِلٍ بِکُلِّ شَیْ ءٍ): (۹) نادان از خود مباش، آنکه نفس خویش را نشناسد، نادان از همه چیز است.

۴. (مَنْ لَمْ یَعْرِفْ نَفْسَهُ بَعُدَ عَنْ سَبِیلِ النِّجَاهِ، وَ خَبَطَ فِی الضَّلَالِ وَ الْجَهَالَاتِ): (۱۰) کسی که نفس خود را نشناسد، ‌از راه رهایی دور می‌افتد و در گمراهی و نادانیها فرو می‌غلتد.

این روزها یکی از مشکلات اصلی بشر عدم شناخت صحیح خود و درنتیجه جایگاه والای انسان در نظام آفرینش میباشد همین موضوع سبب شده است که انسان برای نیل به اهدافش و رسیدن به تمایلات مادی اش دست به هرکاری بزند و از هوای نفسانی خود پیروی کند که نتیجه ای جز خواری و ذلت را برای او در پی نخواهد داشت.

۲). غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، دارالکتاب، قم، ۱۴۱۰ق، ح ۷۰۳۶.

(۳). همان، ح ۹۸۶۵.

(۴). همان، ح ۳۲۲۰.

(۵). همان، ح ۶۲۶۶.

(۶). همان، ح ۳۱۰۵.

(۷). همان، ح ۸۶۲۴.

(۸).  عیون الحکم و المواعظ، لیثی واسطی، دارالحدیث، قم، ۱۳۷۶ ش، ص‏۳۸۳، ح ۶۶۶۷.

(۹). غرر الحکم و درر الکلم، ح ۱۰۳۳۷.

(۱۰). همان، ح ۸۹۴۹.

آنچه راکه حس می کنی خودت هستی که بایداز لایه های درونت یکی پس ازدیگری  عبورکنی تا به مرکز ومنبع حس وزندگی برسی ودرالفاظ ودنیای مادی نمانی همانند دستکش،دست،کندن پوست دست وقوه ی حس،قلب،فکر،عقل که داغی حقیقی آتش ازآن منبع ولایه ی آخر است.

آنچه راکه حس می کنی خودت هستی که بایداز لایه های درونت یکی پس ازدیگری  عبورکنی تا به مرکز ومنبع حس وزندگی برسی ودرالفاظ ودنیای مادی نمانی همانند دستکش،دست،کندن پوست دست وقوه ی حس،قلب،فکر،عقل که داغی حقیقی آتش ازآن منبع ولایه ی آخر است.

امام على عليه السلام: كُلَّمَا ازْدادَ عِلْمُ الرَّجُلِ زادَتْ عِنايَتُهُ بِنَفْسِهِ وَ بَذَلَ فى رياضَتِهاوَ صَلاحِها جُهْدَهُ؛

هر اندازه دانش انسان بيشتر شود ، توجه او به خودش بيشتر مى گردد و در رياضت ورشد و اصلاح نَفْس، كوشش بيشترى مى نمايد . [غرر الحكم ، ح ۷۲۰۴]

ارتباط بین شناخت وآگاهی باتقویت اراده:

عن رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : سَيأتي قَومٌ مِن بَعدِكُم، الرّجُلُ الواحدُ مِنهُم لَه أجْرُ خَمسِينَ مِنكُم. قالوا : يا رسولَ اللّه ِ ، نَحنُ كُنّا مَعكَ ببدرٍ و اُحدٍ و حُنَينٍ و نزلَ فينا القرآنُ ! فقالَ : إنّكُم لو تُحَمَّلوا لِما حُمِّلوا لَم تَصْبِروا صَبْرَهُم .[بحار الأنوار : ۵۲ / ۱۳۰ / ۲۶ .]

بحار الأنوار :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : پس از شما مردمانى خواهند آمد كه يكى از آنان اجر پنجاه نفر از شما را دارد. عرض كردند: اى پيامبر خدا! ما كه در [جنگهاى ]بدر و اُحُد و حنين همراه شما بوديم و قرآن در ميان ما نازل شد؟! فرمود: اگر آنچه بر سر ايشان مى آيد به سر شما بيايد، مانند آنان شكيب نمى ورزيد.

درمسیر تربیت نفس ،مشکلات سختی وجوددارد،که گاهی تعبیر به خردکردن خارمغیلان دردست شده است.

برای تربیت نفس اراده قوی وجهادلازم است.

یکی ازمراکز تولید اراده انگیزه است

خالص کردن عمل ازخودعمل سختراست.

صُعوبَةُ الإخلاصِ

۴۹۸۳٫الإمامُ عليٌّ عليه السلام : تَصْفِيَةُ العَمَلِ أشَدُّ مِن العَمَلِ ، و تَخْليصُ النِّيّةِ عنِ الفَسادِ أشَدُّ على العامِلِينَ مِن طُولِ الجِهادِ . [۱]

۴۹۸۴٫عنه عليه السلام : تَصْفِيَةُ العَمَلِ خَيرٌ مِن العَمَلِ . [۲]

۴۹۸۵٫الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : الإبْقاءُ على العَمَلِ حتّى يَخْلُصَ أشَدُّ مِن العَمَلِ . [۳]

(انظر) الرياء : باب ۱۴۲۲ .

۱۰۴۲٫ كِفايَةُ القَليلِ مِنَ العَملِ مَعَ الإخلاصِ

۴۹۸۶٫رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أخْلِصْ قَلبَكَ يَكْفِكَ القَليلُ مِن العَمَلِ . [۴]

۴۹۸۷٫عنه صلى الله عليه و آله : أخْلِصْ دِينَكَ يَكْفِكَ القَليلُ مِن العَمَلِ . [۵]

دنیا پوشیده ازمشکلات است

قال علی علیه السلام

انّ الجنةَ حُفّتْ بالمکاره، وانّ النّارَ حُفّتْ بالشهوات

(نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶)

بهشت در لا به لای ناراحتیها و دوزخ در لا به لای شهوات پیچیده شده است.

بخش عمده تربیت نفس عملی است

کل زندگی ما ازراه تربیت نفس معنا پیدا می کند

عنه عليه السلام : مَن شَغَلَ نفسَهُ بغَيرِ نفسِهِ تَحَيَّرَ في الظُّلُماتِ، و ارتَبَكَ في الهَلَكاتِ، و مَدَّتْ بهِ شياطِينُهُ في طُغيانِهِ .[نهج البلاغة : الخطبة ۱۵۷ .]

امام على عليه السلام : هركه خود را به چيزى جز [تربيت و تزكيه] نفْسِ خويش مشغول دارد ، در تاريكيها سرگردان شود و در هلاكتها دست و پا زند و شيطانهايش او را در طغيانش فرو برند

۰,۱۲۳۲۵.الإمامُ عليٌّ عليه السلام : المَعرِفَةُ بِالنَّفسِ أنفَعُ المَعرِفَتَينِ . ۱

۰,۱۲۳۲۶.عنه عليه السلام : أفضَلُ المَعرِفَةِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ . ۲

۰,۱۲۳۲۷.عنه عليه السلام : أفضَلُ الحِكمَةِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ و وُقوفُهُ عِندَ قَدرِهِ . ۳

۰,۱۲۳۲۸.عنه عليه السلام : غايَةُ المَعرِفَةِ أن يَعرِفَ المَرءُ نَفسَهُ . ۴

۰,۱۲۳۲۹.عنه عليه السلام : مَعرِفَةُ النَّفسِ أنفَعُ المَعارِفِ . ۵

۰,۱۲۳۳۰.عنه عليه السلام : أفضَلُ العَقْل مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ ، فمَن عَرَفَ نَفسَهُ عَقَلَ ، و مَن جَهِلَها ضَلَّ . ۶

۰,۱۲۳۳۱.عنه عليه السلام : نالَ الفَوزَ الأكبَرَ مَن ظَفِرَ بِمَعرِفَةِ النَّفسِ .

خود شناسى

۰,۱۲۳۲۵.امام على عليه السلام : خود شناسى، سودمندترينِ دو شناخت است.

۰,۱۲۳۲۶.امام على عليه السلام : برترين شناخت، خود شناسى انسان است.

۰,۱۲۳۲۷.امام على عليه السلام : برترين حكمت اين است كه انسان خود را بشناسد و اندازه خويش را نگه دارد.

۰,۱۲۳۲۸.امام على عليه السلام : نهايت معرفت اين است كه آدمى خود را بشناسد.

۰,۱۲۳۲۹.امام على عليه السلام : خود شناسى، سودمندترين شناختهاست.

۰,۱۲۳۳۰.امام على عليه السلام : برترين خرد ورزى، خود شناسى انسان است. پس، هركه خود را شناخت خردمند شد و هركه خود را نشناخت گمراه گشت.

۰,۱۲۳۳۱.امام على عليه السلام : كسى كه موفق به خود شناسى شود، به بزرگترين پيروزى دست يافته است.

تفاوت بسیاراست بین نظر وعمل،مانند امتحان کتبی وعملی رانندگی

جلسه هفتم

اراده درمسیرتربیت نفس سرمایه مهم است

عوامل تقویت اراده:

۱.انگیزه

۲.عمق شناخت موضوع درسرنوشت خود

 کلیه زندگی ما به حیات مابستگی دارد،تکان خوردن انگشت علامت حیات است،پلک زدن و…،پس چگونگی زندگی انسان به  حیات نفس اوبستگی دارد.منتها ما ظاهراعضارامی بینیم.وضعیت نفس درون، حالات مختلف دربدن به وجودمی آورد.

اهمیت تربیت نفس منشا یک انگیزه واراده قوی است.

۳.ما در یک حرکت قرار داریم اجبارا، با تمام موجودیت خود تسلیم هستیم در این سیر و حرکت. طفل، کودک، نوجوان، جوان، میانسالی، پیری،درهمه این حالت< من> هستم.قدرتی مرامدیریت می کند،تابی نهایت این حرکت ادامه دارد.حقیت سیال واحدی به نام<< من>> مراتب مختلف عمرانسان.زندگی ساکن وجودندارد.

عنه صلى الله عليه و آله :يا معشرَ المسلمينَ ، شَمِّروا فإنَّ الأمرَ جِدٌّ، و تأهَّبوا فإنَّ الرَّحيلَ قَريبٌ ، و تَزَوَّدوا فإنَّ السَّفَرَ بَعيدٌ، و خَفِّفوا أثْقَالَكُم ، فإنَّ وراءَكُم عَقَبةً كَؤُودا لا يَقْطَعُها إلاّ المُخِفُّونَ .[. أعلام الدين : ۳۴۳ .]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى مسلمانان! آستين بالا زنيد كه كار جدّى است، و آماده شويد كه رفتن نزديك است، و توشه برداريد كه سفر طولانى است و بارهايتان را سبك كنيد كه گردنه اى دشوار فرا روى داريد و جز سبكباران كسى نتواند از آن بگذرد.

همت کنید،حقیقت جدی است،همگانی است،آماده شوید که کوچ نزدیک است،توشه جمع کنید.توشه چیست؟کوچ قریب وسفربعید.درمدارزمین درحرکتیم.درحال کوچ هستیم،همین الان.نمازآیات واجب،برای بیداری است.سفربعید است یعنی چه؟

آینده مبهم،حاکی ازطولانی بودن سفر است،مانند فردزندانی.زمان ها درعوالم وحالات مختلف کیفیت مختلف دارد.وماادری الی این مسیری امام سجاد.مرا می برند چه بخواهیم وچه نخواهیم.بارراسبک کنید،گردنه دشوارپیش رودارید.گردنه چیست؟صورتهای عجیبی دارد.قبل ازمرگ یکی ازآن عقبه ها رامی بینید.اعمال وتجسم این عمل رابایددرعقبه ببینی.به تناسب تربیت نفس مدت ماندن درعقبه مشخص می شود.عالم برزخ این گونه است.دهن کجی نکنیم،این معارف نورانی راحس کنیم.معنای گردنه راعمق ببخشیم از سطح عبورکنیم.زمان عالم جسمی باعالم نفس متفاوت است.زمان به تناسب تربیت ونورانی وتاریکی بودن نفس مشخص می شود.مولی علی علیه السلام می فرماید:

عنه عليه السلام : وَيلٌ لِمَن غَلَبَت علَيهِ الغَفلَةُ ، فَنَسِيَ الرِّحلَةَ و لم يَستَعِدَّ .[غرر الحكم : ۱۰۰۸۸٫]

امام على عليه السلام : واى بر كسى كه غفلت بر او چيره آيد و در نتيجه، سفر [آخرت] را فراموش كند و خود را آماده نسازد.

بدیهی ترین واضحات راهم فراموش می کند.لطافت،وسعت وجودی،باتربیت نفس حاصل می شود.بزرگان درتفسیرآیه رَبِّ ارْجِعُونِ – لَعَلّي‌اَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلّا می فرمایند:یکی ازعلتها این است که اگربرگرداند به دنیا،بلافاصله فراموش می کندآخرتی که بوده. می گویدعجب سحروجادویی بود.اگرتربیت واستعدادلطیف بود بایک تغییرفصل وجودش موج می زند،سبحان الله.

توجه به این حقیقت که چه بخواهم ونخواهم،چه بدانم وندانم،به سوی ابددرحرکتم.آینده راباید خودم درست کنم.

جلسه هشتم

بیداری وآگاهی انگیزه ایجادمی کند.قوه ای مارادرحرکت قرارداده که ازازل شروع وتاابدادامه دارد.این حرکت جبری که درهمه هستی اتفاق می افتد،انسان  یک حرکت اختیاری هم دارد،اگرمطابق حرکت جبری شد ازحقیقت لذت بهره مند می شود.

رفع الم بالذت متفاوت است،شبیه لذت  است.خیال می کند لذت می برد.روایت :عنه عليه السلام : كَيفَ يَكونُ مِن أهلِ العِلمِ مَن دُنياهُ عِندَهُ آثَرُ مِن آخِرَتِهِ و هُوَ مُقبِلٌ عَلى دُنياهُ ، و ما يَضُرُّهُ أحَبُّ إلَيهِ مِمّا يَنفَعُهُ؟ ! .[منية المريد : ۱۴۱٫]

عيسى عليه السلام : چگونه در شمار اهل علم باشد كسى كه دنياى خود را بر آخرتش ترجيح مى دهد و به دنيا روى آورده است و آنچه را به او زيان مى زند دوست تر دارد از آنچه به او سود مى رساند؟

درحالیکه اودرسیرآخرتش به سمت حرکت است واوبه سمت دنیااقبال دارد.درعالم واقع این سیر به سمت آخرت است.مثال قطاربه شمال واوخلاف به سمت جنوب.درقرآن داریم:

وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ عنکبوت ۲۹

همه دنیا لهو و لعب است، زندگی نیست، زندگی حقیقی آخرت است. توجه می‏دهد جبرا در حرکتی هستیم باید خود را در این مسیر قرار دهیم. مانند دوران زندگی خود انسان. در عالم کودکی، نوجوانی، دو دانش آموز یکی مراقبت، علمش را بالا می بردودیگری تنبلی می کند.چه بخواهندونخواهند جوان می شوند.یکی وسعت درزندگی ومالی ودیگری فقیرو…مجبوراست زندگی وتشکیل خانواده بدهد.این امرعقلی وبدیهی است.جان دادن عالمی است که داردمی گذارندیاخوش است یادرعذاب.شب اول قبرقطعی است،وارد می شویم جبرا.مانند روایت:

عنه عليه السلام :كُنْ فِي الدُّنيا بِبَدَنِكَ ، و فِي الآخِرةِ بِقَلبِكَ و عَمَلِكَ .

 [غرر الحكم : ۷۱۶۴٫]

امام على عليه السلام :با پيكر خود در دنيا باش و با دل و عَمَلت در آخرت.

الإمام عليّ عليه السلام : إنَّكَ مَخلوقٌ لِلآخِرَةِ فَاعمَل لَها. [ غرر الحكم : ح ۳۸۱۰ ، عيون الحكم والمواعظ : ص ۱۷۲ ح ۳۵۹۷ . ]

امام على عليه السلام : تو براى آخرت ، آفريده شده اى . پس براى آن ، كار كن.

رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : لَو كانَ لِرَجُلٍ عَمَلُ سَبعينَ نَبِيّا لاَستَقَلَّ عَمَلَهُ ، مِن شِدَّةِ ما يَرى يَومَئذٍ [ يَعني يَومَ القِيامَةِ ] .[بحار الأنوار : ۷۷/۸۲٫]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : اگر انسان عملِ هفتاد پيامبر را [با خود ]داشته باشد، از سختى آنچه در آن روز ـ يعنى روز رستاخيز ـ مى بيند باز اعمال خود را اندك مى شمارد.

پیشبینی عوالم پیشروباچه فضای وسیعی.دست خالی هستیم.کثرت  عملی کا توهم کرده است عین جهل است.چون عالم بسیارگسترده است. توجه می دهد مامطابقت بانظام تکوینی اعمال اختیاری خودراتطبیق دهیم،درحال شدن هستیم.دنیارا مزرعه آخرت دیدن،یک نگاه ناقصی است.چرا؟نکته دقیقتراساسا دنیا مزرعه است،بذرهای بیشمارقرارداده شده،منم این مدل بذرهستم که مامورالهی کاشته است.من یک بذرشگفت انگیز هستم،تامن چه درختی شوم،نه اینکه عملی بکارم ومیوه دهد،همه خودتی.من وآن عمل نیست،بلکه خودم هستم که آنها غیرمن هستم وهم خودم.عجیب است.رابطه وجودی است.رابطه وجودی من باانسان،حیوان،گیاه وبافرزندانم متفاوت است.بحث مکان نیست،رابطه وجودی فراتراست.خودم را چی درست کنم،چی بشوم.آیه می فرماید

وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَٰذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا ۚ وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا۴۹ کهف

و کتاب اعمال نیک و بد خلق را پیش نهند، آن گاه اهل عصیان را از آنچه در نامه عمل آنهاست ترسان و هراسان بینی در حالی که (با خود) گویند: ای وای بر ما، این چگونه کتابی است که اعمال کوچک و بزرگ ما را سر مویی فرو نگذاشته جز آنکه همه را احصا کرده است؟! و در آن کتاب همه اعمال خود را حاضر بینند و خدا به هیچ کس ستم نخواهد کرد.یافتن است

مثال:جمع پزشکان،جنین دررحم مادر،دریک عالم نظامندی است،رشدش می دهد.درخت وجودش ازدوچیز،جریان خون مادر،موادی مغذی درخون مادر.فهمی ندارد،اختیاری ندارد،فرضا اگربفهمد که بایدکامل خلق شودتاوارد دنیا شوی،مغزودستها و…کامل باشد.

درهمین عالم درادامه خلقت تکمیل می شویم،اختیاری برخلاف جنین

۱.سیالی است:عمل وفعل ماست،مرتب ازما عمل صادرمی شود.دائمادرحال عمل هستیم

۲.موادی که درآن سیال است:نیت ما است.کل زندگی ما خلاصه دراین دوتاست‌ازنیت  ماچه عملی صادر می شود؟مرتبا درحال خلق شدنم.متناسب عالم بعدی بایدرشدکنم.

يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا ۗ وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ۳۰ آل عمران

روزی که هر کس، آنچه را از کار نیک انجام داده، حاضر می‌بیند؛ و آرزو می‌کند میان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانیِ زیادی باشد. خداوند شما را از (نافرمانی) خودش، برحذر می‌دارد؛ و (در عین حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.»

خود نفس خودش را می یابد.حرف زدن من دردنیادرآخرت چه چیزی خلق می شود؟تابینهایت بامن است.نگاه جدی درسرنوشت ومسیر بینهایت،تربیت نفس خودش رانشان می دهد.فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ،رویت با همه وجودم است ماننددرک دردکلیه.

دستورالعمل:قَالَ الصَّادِقُ (ع): ذِكْرُ الْمَوْتِ يُمِيتُ الشَّهَوَاتِ فِي النَّفْسِ وَ يَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ وَ يُقَوِّي الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ يُرِقُّ الطَّبْعَ وَ يَكْسِرُ أَعْلَامَ الْهَوَى وَ يُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ يُحَقِّرُ الدُّنْيَا.وهو معنی ماقال رسول الله،،،قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : فِكْرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ

امام صادق(ع) فرمود: یاد مرگ؛

۱- شهوت‌های نفس را می‌کشد

۲- ریشه غفلت را قطع می‌کند

۳- باورمندی به وعده‌های خدای متعال را تقویت می‌کند

۴- سرشت را لطیف می‌کند

۵- پرچم‌های هوسرانی را درهم می‌شکند

۶- آتش آزمندی را خاموش می‌کند

۷- دنیا را حقیر می‌گرداند.

مصباح الشریعة، منسوب به امام صادق(ع)، ص۱۷۱

دستورالعمل:قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : فِكْرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ

جلسه۹

توجه جدی به انگیزه،اراده ایجاد می کندوبه کیفیت عمل افزوده می شود.تولد جدیدی به جودمی آید.

داشتن برنامه:

۱.اولویت کارها مشخص ومرتب می شود.اولویت اول ودوم و…مثال اول فیزیک بخواند بعدریاضی،به مشکل می خورد.ترتیب امورات اثر خاص خودش رادارد.

۲.انسان کارهایش را خوب ارزیابی  می کند ونقطه ضعفها وقوتها مشخص می شود.

۳.مدیریت زمان ووقت.بی خیال نیست.استفاده ازتمام اوقات سوخته.آقای سبحانی دراوقات انتظار آمادگی نهار کتاب نوشت.

۴.ذهن انسان بی کار نمی شود که خیلی خطرناک است،خیالات باطل ووسوسه ها دراین هنگام ورود پیدا می کنند.

استمراربرنامه ریزی موفقیت بدنبال داردبرای تقویت اراده.

 مرحله به مرحله کارهارا شروع کنیم. آغازکارهای بزرگ درابتدا ضربه می زنند.مولی می فرماید:

۱.قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ

المعنى

و أراد من الأفعال. فإنّ القليل الدائم أكثر من الكثير المملول المنقطع و أقوى إعدادا للنفس فكان أنفع في الآخرة.

( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج ۵، ص ۳۸۶)

۲.رسول الله (صلى الله عليه وآله): أفضل العمل أدومه وإن قل.

پرهیزازچشم وهم چشمی درتقویت اراده :درالگوگیری  وازنگاه به انسانهای شکست خورده،  به او کمک کند، وازنگاه به انسانهای موفق عبرت بگیرد،حسادت نکند،دعاش کند.

روایت جالبی است از امام صادق (ع) می فرماید:«و ما انعم اللّه علی عبد نعمة فسلبها ایاه حتی یذنب ذنباً یستحق بذلک السَّلب؛ خداوند نعمتی به بنده ای نداده تا از او بگیرد،جز آنکه گناهی انجام دهد که به سبب آن، نعمت از او گرفته شود».

سرگذشت قوم های؛ نوح، عاد، ثمود، لوط و… خواندنی و پند آموز است.

جلسه دهم

ایجادانگیزه باشناخت قوی،مدیریت زمان،توجه به دیگران پایین تربادلسوزی وبالاترازخودمان الگوبودن،سازماندهی وبرنامه ریزی،تقویت جسم واعصاب خودوتربیت جسم،توجهات توحیدی رابالاببرد.مولی علیه السلام می فرماید:

عَرَفْتُ اللهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم‏».(۱): خداوند را به شکسته شدن تصمیم ها و باز شدن گره ها و به هم زدن نیت ها شناختم.

در اين بيان، امام -عليه السلام- براى معرفت و خداشناسى سه راه ارائه فرموده است كه هر يك جداگانه براى رسيدن به معرفت الله كافى است و بزرگانى كه بر نهج البلاغه شرح نوشته اند دو جمله ى: ‘حلّ العقود’ و ‘نقض الهمم’ را عطف تفسيرى (و توضیح) جمله: ‘فسخ العزائم’ شمرده اند. اما به نظر حقير، اين سه جمله هر كدام مفادى مستقل دارند و هر يك براى خداشناسى و وجود خدا، راه و دليل مستقلى را نشان مى دهند… .

و اما نظرى كه اين جانب احتمال مى دهم و با لغت و مفردات كلام هم قابل تطبيق است اين است كه از اين بيان امام -عليه السلام- سه راه براى خداشناسى استفاده مى شود:

۱- فسخ عزيمتها.

۲- باز شدن گره ها.

همه می شکنند،عزائم،بارهادرزندگی من تکرارشده،ازطرفی همه گره ها بازشد،درحالی که همت های بلندم نقض شد.ازیک جای پیش بینی نشده مشکلات من حل شد.به خداایمان آوردم.مطابق این فرمایش اگربرخلاف میل من باشد،گره خورد دراینجا هم بایداراده خدارا ببینم چه درحل شدن وچه نشدن اموراتم.

درشرای،ی که همه شرایط تقویت اراده رابکاربردم ونشد،توجه کنم.که  إِلَهِی كَیْفَ أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْقَاهِرُ وَ كَیْفَ لا أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْآمِرُ.

بایدمجاهدت کرد ورهانکرد،اراده ای برترحکومت داردبراراده من،مدیریت مشکلات مهم است.

قران

وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا،هرگز همچین حرفی نزن،مگرتوجه به اراده ی خدابکن حتی برای کارهای جزئی اگراواجازه بده.همه درحکومت اوست.یک بحث درونی است. قال (علیه السلام): مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ؛ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ؛ وَ مَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ، كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ.

 اگراین توجهات که هرچه هست ازاوست وتوفقیری وناتوان،به جایی می رسی.تقویت اراده درمکتب اهلبیت است،جبران گناه واستغفارراه راباز می کند.بابنتش آخرتی است که اثارسوء برطرف می شود.فاطمه

 مَنْ أَصْعَدَ إِلَي اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه‏.

ترجمه حدیث : کسی که عبادت پاک و خالص خود را به بالا بفرستد، خداوند عزیز و جلیل، بهترین مصالحش را بر او نازل می گرداند.

مشکلات ماازجاهای دیگرسرچشمه می گیرد،باید به فرهنگ زندگی اهل بیت برگشت،عوامل خوشبختی ما عوض خواهدشد.

سئوال: درفضای زندگی طاغوتی فراگیرشده مارااذیت می کند، چرا؟اختیارما چه شد،اواجازه نداده که عبادت کنم‌

جبرواختیارراچه کنم،دردلم وسوسه می کند ومانع تسلیم شدنم ودرمتن زندگی می کند؟

۱.این سوال اینه که مادراصل توحید مشکل داریم،ساخته ذهن ماست،پس این مشکلات طبیعی است.

توحید فطری ما مشکل دارد.پس همه چیزدرتحت اراده خداست این نکته معلوم می شودوجبری پیش نمیاد.

تودرست عمل نمی کنی پس تحقق پیدانمی کند.قرآن واهل بیت توحیدفطری رابیان می کند که خدارادروجود خوداحساس می کنی نه حس تجربی.حس درونی نه بیرونی.مانندگرسنگی که ازدرون وجود حس می شود.

اصلاح توحیدازطریق رجوع به قرآن واهلبیت علیهم السلام.توحیدفطری ووجودی وحس کردن  درونی آن.موجودیت من ازاوست.حس خدا اینگونه است.اراده اوبراراده من حکومت داردجبربه وجود نمیاد.خدای ذهنی راباید کنارز

احساس منیت دردنیا،نسبت به شخصیت خودم حساس هستم،بامردن من نیز می رود.چراخدااراده کردواختیارمن،خطاب به موسی من همه مخلوقات راامتحان کردم،تورافقط دربرابرخدم ذلیل دیدم.پس تورابالا بردم.

خدای مهربان می خواهداین من راازمن بگیردواین همان فسخ العزائم است.من موهومی ای که خودم درست کردم.ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ.هرچه که اوست ومربوط به اوست حق است.پس عامل دوم وسوسه منیت من است.عامل سوم منیت این است که جبر:

۱.جبرمحض وتسلیم محض:مانندگردش شب وروز،اراده فرمود وماهم تسلیم هستیم،جبرتکوینی،گرسنگی

۲.جبراختیاری:من ها دراین جا شروع می شود.

جلسه یازدهم

تتمه بحث اراده،باید حداکثر بهره راببربم وآن مطلب این است که،باهمه وجود  درک کنیم که  اراده قوی برما  حاکم است خصوصادرزمانیکه شکست می خوریم. درراستای بنده گی خدا.فعرفت الله بفسخ العزائم باوجودتمام همت وبرنامه ریزیها،مقدمات،تکرار. و…

واین بهترین فرصت درک اراده ی خدا ی متعال است.شناخت خدا.<<الهی کیف اعزم وانت القاهر،>>من بخواهم فلان کاررابکنم ونکنم ولی نشد.توجه کنم که تمام کارها باذن الله است.وکیف لااعزم وانت الامر.الهی اغننی بتدبیرک عن تدبیری و باختیارک عن اختیاری

امام حسین علیه السلام در دعای عرفه در مقابل خداوند با عظمت می ایستد و با نهایت خشوع می گوید:

الهی اغننی بتدبیرک عن تدبیری و باختیارک عن اختیاری؛

خدایا با تدبیر خود از تدبیر ضعیفم بی نیازم گردان و اختیار مرا به دست خود گیر و از اختیار خود بی نیازم ساز.

تدبیر آینده نگری را گویند که انسان با تفکر و نگرش و مطالعه در آینده تصمیم بگیرد.

غنای نفس در مقام تدبیر وقتی به دست می آید که بنده خوب بداند که تدبیر خداوند اصلح و نافع تر به حال بنده و جامعه است زیرا تدبیر او معلول صدها مصالح دور و نزدیک است و تدبیر بندگان از مصالح محدود سرچشمه می گیرد و گاهی اشتباه در اصل صلاح و مصلحت می شود.

معنای این که خداوند ما را با تدبیر خود از تدبیر نمودن بی‏ نیاز فرماید، چنین می‏ شود که عوامل فعالیت ما را که از آن جمله تدبیر و اختیار است تنظیم فرماید و ما بتوانیم از این عوامل حداکثر بهره‏ برداری را بنماییم، نه این‏که ما هیچ‏گونه تدبیر و اختیاری نداشته باشیم، زیرا آنچه که آیات قرآنی و سایر مدارک معتبره اسلامی و عقل سلیم و وجدان گوشزد می‏ کند، این است که جهان هستی جایگاه تلاش و کوشش است، و این ماییم که با تمام کوشش بایستی با عوامل طبیعت و جهل مبارزه نموده، آنها را به نفع خود در زندگانی مادی و معنوی مورد استفاده قرار بدهیم.

<<الهی اغننی بتدبیرک عن تدبیری و باختیارک عن اختیاری>>.ازتدبیر خودم بی نیاز شوم.درمقابل خدای متعال اختیاروعقلی ندارم.خدا می خواهددرمشکلات مارا به خوش توجه بدهد.

رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن قالَ : أنا عالِمٌ فَهُوَ جاهِلٌ .[منية المريد : ۱۳۷٫]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر كه بگويد: من دانا هستم، او شخص نادانى است.قال مراتب مختلفی دارد،یک مرتبه آن اعتقاداست.اعتقادداشته باشد که عالم است.

عنه عليه السلام : غايَةُ العِلمِ الخَوفُ مِنَ اللّه ِ سُبحانَهُ .[غرر الحكم : ۶۳۷۷٫]

امام على عليه السلام : نهايت شناخت، ترس از خداوند سبحان است.تاتوجه بدهد اراده من تحت اراده واذن اوست تاوحشتی ایجادشوداگررابطه قطع شود،کل شیء هالک،هلاک می شویم.

درشکستها باتمام برنامه ریزیها ناامیدنشویم.توجه کنیم که نیت به عمل وخالصی منجرشود.عمل به اعضا وجوانح نیست.

نیت

نفس کارانجام می دهد،احتیاج به شرایطی دارد.نیت عمل نفسانی است،احتیاج به اراده،وتحقق به اعضا ندارد.درذهن نیست،بلکه درآن جاری می شود.درنفس واقع می شودکه اگر کوچکترین روزنه پیدا کند به عمل ختم می شود.دراعضا ظهوریابد.مانندکپسول گازکه باسوراخی بروز می دهد.وارزش عمل به نیت است.عمل خواب آلودسرزنش ندارد.سلام کردن بانیت طعنه زدن،گناه است.امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السّلام:

اَلنِّيَّةُ أَسَاسُ اَلْعَمَل

نیّت،بنیان عمل است.درنفس تحقق پیداکند.مانندگازدرکپسول.امام صادق (النيّة أفضل من العمل، ألا وأن النيّة هي العمل)لاعمل لمن لانیه له.پس درظهورعمل اراده و…می خواهدولی نیت این گونه نیست.اگرامکان تحقق عمل نشد،نیت افضل ازعمل است.

جلسه ۱۳

به نظر ناقص است چون درجلسه ۱۲ من گوش دادم جلسه پرسش پاسخ نبود.بی نظمی درارائه نوارها بسیارزیاد است،متاسفم،همانند مبحث نیت که ناقص پیاده شده است.

خطاب به گنه کار این گونه باشد که اولادردلم،وثانیا خودم را هم مخاطب قرابدم،ماگناهکاریم.باید این گونه باشد،اهل غفلت حرافی می کنند واهل عمل نیستند.

نیت یک فعل نفسانی است نه ذهن،ودربدن ظهوردارد.نیت تحقق پیداکندنه ذهنی باشد.چگونه،شناخت انگیزه،بیداری،نفس را به  دنبال داردو بیگانه با عمل است.

تفکردرواقعیت های بدیهی مهم است.فکرکنیم.تمرکزفکری داشته باشیم.نیت درعمل تحقق پیدا می کند.مانند رفتن به قبرستان وتمرکز روی مرگ.

تشخیص فرقان،تقوا داشته باشیم می دهند،مطابقت دل وذهن بااحکام شرع باشد نه وسوسه شیطانی.کنترل نفس وتربیت نفس ومخالفت بادلبخواهیها.

۱.تربیت منظم نفس ورشدعقلانی وکسب نورانیت

۲.مخالفت بادل بخواهیها

۳.تطبیق بااحکام شرعی

درتشخیص حق وباطل مهمند.

۴.توقف درشبهات حل نشدنی

مخالف وموافق میل بودن،باید کارخیری که مخالف میل ماست راانجام دهیم.

به تناسب معرفت افراد متفاوت است.انجام واجبات وترک محرمات اولیت دارد.

لایمسه الا المطهرون،کسی که پاک نشده باشد به فهم ودرک راه ندارد.تنها راه فهم پاکی نفس است.

باآب توحید نجاست حیوانی انسان پاک می شود،توسل وعنایت خدا مهم است.

جلسه ۱۴

وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ،

تاکیدات فراوانی که درآیه وجوددارد،کلام خدا ونوراست.هدایت قطعی است.قطعا خدابامحسنین است،معیت الله مقام بزرگی است.معیت خدارا حس می کند.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ أَشَدَّ اَلنَّاسِ بَلاَءً اَلْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ اَلَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ اَلْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ .راه انبیا وتمسک به امام زمان علیهم السلام بارفاه وتن پروری قابل جمع نیست.استقامت دربرابربلاآخر زمان مانندخردکردن خارمغیلان دردست است.مقدمه است برای شکستن سختی دیگری است.

سختی ساختاری است،نظام توحیدی را نگذاشتن پیاده شودتوسط اهل بیت علیهم السلام.

معانی واژهای کلیدی معرفتی را تغییر دادند. جا انداختند. مثال کلمه آزادی، یعنی لاابالی گری. انسان از غیر خدا آزاد باشد. کلمه عبادت تسلیم محض خداست.وازاین خطرناکترباسوءاستفاده ازقوه وهم مشکلات زیادی ایجادکردند.وهم مفاهیم رامعکوس وصورت پردازی می کند،ضدصورت را می سازد وحتی قوای دیگرراتحت تسلط خود قرار می دهد.وهم کودک برسایر قوایش غلبه دارد.

باقوه وهمه ی جوان کاری کردند که دردرون دوستدارمادرولی درظاهردشمن مادرهستند.شکستن چنین ساختاری بسیارسخت است.ازخودقرآن وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ ۗ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ.ماده حسب را وهم تولید می کند.(یحسبه)خیال می کند آب زلال گورارا.بلکه سبب حرکت سایر قوا هم می شود،بسوی ضد واقعیت بیرون،هیچ چیزی راپیدانکرد.

چه چیزی راجایگزین الله کرد؟هیچ چیزرا.چنین ساختاری،واقعیات بدیهی حقیقی وعینی را تبدیل به ذهنی ومفاهیم نظری محض وبرعکس مفاهیم ذهنی محض وموهومات رابه عنوان واقعیات ملموس وحقیقی زندگی کردند.مانند ملائکه به اندازه جاذبه زمین درزندگی من ملموس ومحسوس است؟یاذهنی است؟

آیاآخرت عینی ومحسوس ماست؟

واقعا باورداریم؟

آیا خدایی که خالق من است،امامت،قر آن،و…ملموس ومحسوس ماست؟

زندگی انسان تحت قانون لمس وحس است.علامه طباطبایی درداستان موسی و سامری به این مسئله اشاره دارد.اثرشهود است.صحنه حس وشهوداثروضعی خاص خودش رادارد.

پرسش وپاسخ

تفاوت معرفت وعلم حضوری

تعریف جامع وکامل ازعلم ممکن نیست،اسماء ذاتی الله است.ما به آثارعلم آگاهی داریم.مرتبه ای ازعلم هستند،درمعرفت آن مقدار که علوم نظری حس می کند،حواس پنجگانه.درعالم نفس مفهوم کلی راداریم.روایات وادعیه،مرکز علم عقل است،درجایی دیگرامام علم است وعقل تابع آن علم است.

جلسه ۱۵

محروم کردن جامعه بشری ازمعارف الهی واقعی وملموس وذهنی کردن این معارف وازبین بردن انگیزه ها.اسلام ناب مطرح شده توسط امام خمینی همین بوده است.فرهنگ سازی پیچده ابلیسی.جایگاه حس مهم است.حتی خود معنی حس را هم عوض کردند ومنحصربه حواس ۵گانه کردند.<<لايَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ>> (مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ )قلب هیچگاه دروغ نمی گوید.خود معنای روئیت همین را می رساند.باخود حقیقت مواجه شدن است.(سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ)وقتی این روئیت اتفاق افتاددرحقیقت وجودی آنها،حق اثبات می شود.حق بدیهی،شهودی وروشن است مانند آفتاب.فقط کور شک می کند.ازمحکمات قرآن است.درمعرفت رب همین کفایت می کند.شهید به معنای مشهوداست ازمنظرعلامه طباطبایی.

اختلاف معرفتی طولی است،شدت وضعف دارد.هم شاهد است وهم مشهود.معنای حس چیست؟عدم شناخت معارف اهل بیت علیهم السلام عامل این کج فهمی است.وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ

عالم ملکوت چیست؟

مدیریت ملائکه درامورات زندگی به امری غیرمحسوس تبدیل شده است.وسایرواقعیتهای دیگر.این آیه مصداق عینی را بیان فرموده است.ملکوت آسمان وزمین را به روئیت انسان درمی آوریم.اینکه ما نمی بینیم ونه می فهمیم دلیل برنبودآن نیست.ماخودمان رامحروم کردیم.ملکوت قابل رویت است،صریح قرآن است.

وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ.

رعدوبرق را حس ورویت کردیم؟.،اثرش درزندگی معلومه،خوف وطمع.

وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ

ذکر به معنای بازیافت هم است.کسی که خودواقعیت رارویت کرده متفاوت باکسی که حکایتی شنیده،احساس این دودسته متفاوت است.مانندحج ودیدن فیلم حج.آنچه را که یافته بازیافته است.درحقیقت خودت، رب خودرابازیافت.اثرحسی اش تضرع وخیفه است درطول شب وروز،سراسر زندگی اش.

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

وجلت،تکان وتلاطم؛مانندزلزلزله که حسی است.

دل متلاطم می شود.

الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ،خوداطمینان حسی است.

اثررویت یقین است.قرآن ملموس بیان کرده است نیازی به لغتنامه نداریم.رابطه عقیده وحس چیست؟طولی است.دربیابان ۵۰درجه سرابی راآب می داند.وقتی رسید هیچ نمی یابد.تعتقادش باطل بوده بایداصلاح شود،ساخته ذهن اوست.

نظام خلقت این گونه است که باطن وظاهری داشته باشد،توجه انسان بیشتربه ظاهراست ولی اگررشدیافت باطن وظاهررامی بیند.بانوررنگها رامی بینیم.صورت این عالم هم ظاهروهم باطن دارد.

۱.باطن همان ظاهراست

۲.ظاهرمتکی به باطن است

۳.انسانهای رشد یافته باطن را می بیند

عالم ظاهروباطن است؛بلحاظ اعتقادات باطل ما ظاهرمی بینیم.درحالیکه ظاهرحقیقی همان باطن است.

جلسه ۱۶و۱۷

خلاصه جلسه قبل شیاطین انسی وجنی وحکومتها ی استکباری ازمعارف اهلبیت جلوگیری کردندباابداع معارفی ذهنی ووهمی درنتیجه خاصیت عملی معارف اهل بیت را ازجامعه گرفتند.استضعاف فکری مردم.ازدوران کودکی افکارخودراتزریق می کنند،کدخدامنشی واستعمارمردم.بحث ساختاری معارف ذهنی خودساخته شیاطین

اثبات حسی بودن معارف

۱.بررسی آیات رویت وشهادت وعالم ذر

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۛ شَهِدْنَا ۛ أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِينَ.

هرآن انسان درملکوت خود(بلی شهدنا)می گویند.

معنای شهادت باحضورامکان دارد.چه مقدارما باحضورشهادتین نماز را می گوییم؟

۲.حسی بودن معارف الهی با تبیین لقاء:

قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَىٰ مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَىٰ ظُهُورِهِمْ ۚ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ

قدخسر؛

أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ ۗ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى ۗ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ این آیه راهکاربرای لقاء الله است.اگرکسی قوه تفکر خودش راتمرکز بده برحقیقت خودش.الا بالحق حصراست.قدرت تفکرچیست؟شدت ومتمرکزومتمرکزدریک نکته ومتمرکزدرخودش می رسد که خلقت هستی حق است.شهود حق اتفاق می افتد.ولی متاسفانه

وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ .

مربوط به روز قیامت نیست.مطلق لقاء را بیان می کند.درقیامت کافرومسلمان لقا رادارند.عمل صالح وتفکردرخودبرای رسیدن لقادردنیاست.

بحث لقاءدرهمین عالم مورد بحث است.کافرازرحمت خدا درهمین عالم مایوس می شود.زندگی توام بارنج وسرگردانی.تنبه پیدا کن که  آنهادرلقاء ربشان شک دارند.درجای دیگر اشاره به نظاره ملکوت هستی دارد.بهره ی انسان وسایرحیوانات ازمیوه درخت یکسان نبایدباشد.ملکوت درخت وخورشیدو…وملکوت خودم رابایدببینم.

درجایی دیگر می فرمایدپرودگارت رادرنفس خودت بازیافت کن.لذا این معارف ذهنی نیست.

وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ.

دردعا امام سجادازخدا می خواهد:اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَمْلأَ قَلْبِي حُبّاً لَكَ وَخَشْيَةً مِنْكَ وَتَصْدِيقاً بِكتابِكَ وَ إِيماناً بِكَ وَ فَرَقاً مِنْكَ وَ شَوْقاً إِلَيْكَ، ياذا الجَلالِ وَالاِكْرامِ، حَبِّبْ إِلَيَّ لِقأَكَ وَأَحْبِبْ لِقائِي وَاجْعَلْ لِي فِي لِقائِكَ الرَّاحَةَ والفَرَجَ وَالكَرامَةَ. (فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی)

خدایا از تو می خواهم که دلم را سرشار کنی از محبتت، و خشیتت  و تصدیق به کتابت و ایمان به خودت و اندیشۀ از خودت و اشتیاق بسوی خود، ای صاحب جلال و بزرگواری. مرا دوستدار لقای خویش کن و نیز لقای مرا دوست بدار و در لقای خود برای من آرامش و گشایش و کرامت قرار ده.وَاجْعَلْ لِي فِي لِقائِكَ الرَّاحَةَ والفَرَجَ وَالكَرامَةَ.کدنشان داده است،صرف دعانیست.راحتی وفرج وکرامت درهمین دنیابالقاءات قراربده.

بحث دراثبات عینی بودن این حقایق وذهنی نبودن آن است.روایت داریم.عقل ها امام افکارند

عليّ عليه السلام :العُقولُ أئِمَّةُ الأَفكارِ ، وَالأَفكارُ أئِمَّةُ القُلوبِ ، وَالقُلوبُ أئِمَّةُ الحَواسِّ ، وَالحَواسُّ أئِمَّةُ الأَعضاءِ.مرکز حس قلب است.نه حواس پنجگانه.

تمرکزدردرون منظوردرونگرایی روان شناسی غربی نیست.باشناخت لایه های درونی مرکز حس کشف می شود.هرچه هست ازحرکت جوهری خودمان است.ظهورنازله باطن دراین دنیابروزپیداکرده است.کلی وجزئی چیست؟ذهن انگورو…می بیند.درعالم بالا میوه داریم ومسائل جزئی آن دراین عالم صورت پیداکرده است.نه درعالم مجردات.

جلسه ۱۷

یکی ازعوامل مانع فهم روان معارف الهی است این است که ذهن درعبارت زندانی می شودومعانی بالاتررادریافت نمی کند.بلکه بامعنی مانوس گرفته خودتطبیق می دهد پس لازم است ذهن اززندان رهاشود.مثال معنای ید،مانوس شده باعضوبدنی،درحالیکه معنای حقیقی آن بعدی ازانسان است که قوه فعاله خلاق باشد.پس معنای یدواحده این است که درواقع ابعادوجودی قدرت و خلاقیت متحد ویکی باشد.

مانند بالهای جبرائیل.این کار ابلیس است.

۱.شکستن این زندان ذهن است.امام حسین (علیه السلام):

کتابُ اللّهِ عزوجل عَلی أربَعَةِ أشیاءَ: عَلَی العِبارَةِ، وَ الإِشارَةِ، وَ اللَّطائِفِ، وَ الحَقائِقِ؛ فَالعِبارَةُ لِلعَوامِّ، وَ الإِشارَةُ لِلخَواصِّ، وَ اللَّطائِفُ لِلأَولِیاءِ، وَ الحَقائِقُ لِلأَنبِیاءِ علیهم السلام.

کتاب خدا، بر چهار گونه است: عبارت، اشارت، لطائف و حقایق.

۱٫عبارت، برای عموم مردم است؛

۲٫اشاره؛ برای خواص؛

۳٫لطائف، برای اولیا؛

۴٫حقایق، از آنِ پیامبران علیهم السلام است.

مراتب فهم قرآن رابیان فرموده است.گناه مانع فهم است.معنای گناه چیست؟

مثال:

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا

معنای عمل صالح درذهن زندانی  به معنای متداول خودش است.درحالیکه معنای بالاترآن این است عمل صالح همین وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًااست.هیچ احدی راشریک قرارندهد.مانندوضوباآب سرددرگرما لذت سرد شدن رادارد.ولی درهوای سرد مساله فرق می کند،شریکی برای وضویش نیست.این عمل صلاحیت قبولی رادارد.

مگراینکه انسان درابن وضوگرفتارعجب شود.وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا.درسطح عوام عمل حسن عمل صالح است.معنای حس معلوم چیست؟ذهن درچه معنایی برای حس زندانی شده است؟حواس پنچگانه.پس اگربگوییم معارف حس هستند تناقض به وجود می آید‌ملائیکه راچگونه حس کنم؟چراچون معنای مانوس شده ذهن این است،معنای نازل یافته حس.پس باید معنای حس معلوم شود.حس چیست؟

عنه عليه السلام : مَن نَظَرَ في اللّه ِ كَيفَ هُوَ هَلَكَ .[المحاسن : ۱/۳۷۱/۸۰۸ .]

امام صادق عليه السلام : هر كه در چگونگى خدا بينديشد، نابود شود.

نشانی :  الکافي  ,  جلد۱  ,  صفحه۹۳ 

معصوم :  امام باقر (علیه السلام)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْحَمِيدِ عَنِ اَلْعَلاَءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِيَّاكُمْ وَ اَلتَّفَكُّرَ فِي اَللَّهِ وَ لَكِنْ إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تَنْظُرُوا إِلَى عَظَمَتِهِ فَانْظُرُوا إِلَى عَظِيمِ خَلْقِهِ .

حق نداری باحواس پنجگانه درذات خدا تفکر کنی که ملحدمی شوی.مخاطب عوام می فهمد اما درمعارف معنای بالاتری دارد،بحث دراثبات عینی بودن این حقایق وذهنی نبودن آن است.روایت داریم.عقل ها امام افکارند.

عليّ عليه السلام :العُقولُ أئِمَّةُ الأَفكارِ ، وَالأَفكارُ أئِمَّةُ القُلوبِ ، وَالقُلوبُ أئِمَّةُ الحَواسِّ ، وَالحَواسُّ أئِمَّةُ الأَعضاءِ.مرکز حس قلب است.نه حواس پنجگانه.بایک نگاه ساده معنای حواس معلوم می شود.مثال کودک ، چراخدای متعال مثال کودک را می زند؟وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ ۙ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.

نوزادتولدیافته راخوب تماشاکنید.ببینید چه وضعی دارد؟ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا.مراحل علم راببینید.

هیچ علمی ندارد،حواس پنچگانه واعضااست،علمی نسیت.رشد یافت ،علم هم رشد می کند.به تدریج.رشدعلمی تدریجابالا می رود.تابرسد به جایی که اهل ریاضی و…می شود.آیاعدم فهم کودک مانع ازکارافتادن حس می شود.خیرقراراست که کودک رشد کندازاعضا عبور کند تاحس رابفهمد.فهم آن رشدی را می طلبد.حسی نباش دستی نیست.رشد تعیین کننده است.تغذیه ومراقبت مهم است.تابفهمد که هرچه داردازقلب است نه حس.اگررابطه قلب باحس قطع شود نه حسی ونه عضوی است.

دانشمندان غربی به این معرفت نرسیدند.حس تحت مدیریت قلب است نه اعصاب.

بالاترازقلب لایه فکراست.قلب وعقل وعلم گاهی درروایات جابجا می شوند.مرکزحس ومشاهده معارف بامرکزحس قابل مقایسه نیست.آن لایه که فکرشدن من به امامت اوفکرشده معرفت والایی است.حس ازآنجا حس می شود.بارسیدن به این مرکزمعنای حس معلوم می شود.

جلسه۱۸

معنای القا شده ازحس حواس پنجگانه است.حقیقت حس پنجگانه پایین ترین مرتبه آن است.باید به خزینه حس رسیدوامام حس رادید.انسان حقیقتی لایه لایه ومرتبط بهم است.نگاه عمیقترانسان،جهان بینی وخودشناسی عمیقترمی شود.مثال کودک ولایه های معرفتی آن به تناسب رشدآن متفاوت است تابرسد به اینکه میزتسبیح می گوید.

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ۗ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا.

وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا ۖ قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.نطق مخصوص همه اشیااست.قوه عقل دارد.البته عقل ونطق انسان بالاتراست.بازشدن لایه های درونی انسان وازطرفی بازشدن لایه های بیونی اشیاء.رسیدن به ملکوت همه اشیاء.بفمهمم که الیه ترجعون.فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.

صیرورت هرآن انسان یعنی چه؟

امام باقر عليه السلام: ذِكْرُ اللِّسانِ الْحَمْدُ وَ الثَّناءُ، وَ ذِكْرُ النَّفْسِ الْجَهْدُ وَ الْعَناءُ، وَ ذِكْرُ الرّوحِ الْخَوْفُ وَ الرَّجاءُ، وَ ذِكْرُ الْقَلْبِ الصِّدْقُ وَ الصَّفاءُ، وَ ذِكْرُ الْعَقْلِ التَّعْظيمُ وَ الْحَياءُ، وَ ذِكْرُ الْمَعْرِفَةِ التَّسْليمُ وَ الرِّضا، وَ ذِكْرُ السِّرِّ الرُّؤْيَةُ وَ اللِّقاءُ؛

[مشكاة الأنوار، ص ۱۱۳٫]

ذكر زبان، حمد و ثناء، ذكر نفس، سختكوشى و تحمّل رنج، ذكر روح، بيم و اميد، ذكر دل، صدق و صفا، ذكر عقل، تعظيم و شرم، ذكر معرفت، تسليم و رضا و ذكر باطن، مشاهده و لقا است.

شناخت حقیقت لایه های حس درونی وبیرونی سبب جدی ترشدن زندگی می شود.علم ثانویه خودآگاهی مخصوص انسان است.بدانم که من گرسنه ام.تابرسم به اینکه من نفسم یعنی چه؟من تفکر می کنم تابرسد به اینکه من خودتفکرم.خوف ورجا حقیقی وصدق وصفای حقیقی و…مشخص می شود.

أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ ۗ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى ۗ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ.

فکرسطحی را همه حیوانات هم دارند ولی تفکردرحقیقت خودمخصوص انسان است.طلبگی یک فضای دیگری است.

ذكر زبان، حمد و ثناء، ذكر نفس، سختكوشى و تحمّل رنج، ذكر روح، بيم و اميد، ذكر دل، صدق و صفا، ذكر عقل، تعظيم و شرم، ذكر معرفت، تسليم و رضا و ذكر باطن، مشاهده و لقا است.

اگربه تفکردرحقیت برسیم حق معلوم می شود

رسول خدا صلی الله علیه و آله :

لولا أنَّ الشَّياطينَ يَحُومونَ على قُلوبِ بَني آدمَ لَنَظَروا إلى مَلَكوتِ السَّماءِ؛

اگر شیاطین، گرد دلهای آدمیان نمی چرخیدند، هر آينه آنان ملكوت آسمان‏ها را مى ‏ديدند.

المحجّة البيضاء : ج۲، ص۱۲۵

ملکوت خودم وعالم رادیدن،این سیررانداشته باشیم کورهستیم وعذاب می شویم.

لَيْسَ الْأَعْمَي مَنْ يَعْمَي بَصَرُهُ إِنَّمَا الْأَعْمَي مَنْ تَعْمَي بَصِيرَتُهُ.

ترجمه كور آن نيست كه چشمش نابينا باشد، بلكه كور واقعي آن است كه ديده بصيرتش كور باشد.

گوينده پيامبر اكرم صلي‌الله‌عليه‌و‌آله منبع كنز العُمّال نويسنده علي متقي بن حسام الدين هندي ( م ۹۷۵ ق ).

الإمام الصادق عليه السلام : إذا تَخَلَّى المُؤمِنُ مِن الدُّنيا سَما ، ووَجَدَ حَلاوَةَ حُبِّ اللّه ِ ،

وكانَ عِندَ أهلِ الدُّنيا كَأَنَّهُ قَد خُولِطَ ، وإنَّما خالَطَ القَومُ حَلاوَةَ حُبِّ اللّه ِ فَلَم يَشتَغِلوا بِغَيرِهِ . [ الكافي : ۲ / ۱۳۰ / ۱۰ عن عبداللّه بن القاسم ، مشكاة الأنوار : ۱۲۱ وفيه «تحلّى … بسيماء» بدل «تخلّى … سما» ، بحار الأنوار : ۷۳ / ۵۶ / ۲۸ . ]

امام صادق عليه السلام : هرگاه مؤمنْ خود را از دنيا خالى كند ، والا گردد وشيرينى

دوستىِ خدا را دريابد و از نظر اهل دنيا، گويى ديوانه به شمار آيد؛ حال آن كه شيرينىِ دوستى خدا، با اينان درآميخته است و در نتيجه ، به كسى جز او نمى پردازند.

خودشناسی

عنه عليه السلام : مَن عَرَفَ نَفسَهُ فقَدِ انتَهى إلى غايَةِ كُلِّ مَعرِفَةٍ و عِلمٍ .[غرر الحكم : ۸۹۴۹٫]

امام على عليه السلام : هر كه خود را شناخت، به نهايت هر شناخت و دانايى رسيد.

پس حواس پنجگانه قویتروحقیقی تر می شود.بارفتن ورشدلایه های حس ورسیدن به خزینه آن.

جلسه ۱۹

۱.فهم این نکته معارف باسرنوشت زندگی مرتبط است نه ذهنی.

۲.خفقان ابلیسی ودوری ازمعارف اهلبیت ومحروم کردن انسان ازحیات حقیقی

۳.جه بایدکرد؟ازدرون؛تشنگی ایجادشد.بزرگان چه می فرمایند؟ازکتاب وسنت.

کارتربیتی است نه آموزشی محض.فضای تربیتی ضوابط خودش رادارد. روش:

تسویه درخلق اجزا کنارهم وصورتی به وجود میآید.بایستی طوری هماهنگ باشد که خاصیتی ظهور یابد.مثال میله آهنی ومولکولهای سازنده آن.وچینش آن دارای مغناطیس شود.تسویه شد وخاصیت پیداکرد؛تنظیم دقیق وهنرمندانه ومتناسب چینش اشیا.همانگی اجزابایکدیگر.

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ

بعدازخلق انسان ؛تسویه انسان درای استعدادشد برای پذیرش روح دراو.

الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ ﴿۷﴾

همان كس كه تو را آفريد و [اندام] تو را درست كرد و [آنگاه] تو را سامان بخشيد (۷)

فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ ﴿۸﴾

و به هر صورتى كه خواست تو را تركيب كرد (۸)

ماغرک برب الکریم،ازمشت خاک توراخلق کردوتسویه کرد.

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى ﴿۱﴾

نام پروردگار والاى خود را به پاكى بستاى (۱)

الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى ﴿۲﴾

همان كه آفريد و هماهنگى بخشيد (۲)

وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَافَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا؛همه چه راازدرون می بینداثرتقوی وفجوررا.

کسی که بیدارشد وچه باید کرد؛کارتربیتی هماهنگ ومنسجم راآغاز می کندالبته بدون افراط وتفریط‌ وخودسری واحساسی.باتسویه بایدنفس راتربیت کرد.تاشکوفاشود.

ترتیب برنامه تربیتی:

۱.تفکر:درواقعیات فکرکردن،فعال کردن قوه فکر،حساس شدن،بیدارشدن؛عمقی دیدن

۲.یقظه:عنه عليه السلام : وَيلٌ لِمَن غَلَبَت علَيهِ الغَفلَةُ ، فَنَسِيَ الرِّحلَةَ و لم يَستَعِدَّ .[غرر الحكم : ۱۰۰۸۸٫]

امام على عليه السلام : واى بر كسى كه غفلت بر او چيره آيد و در نتيجه، سفر [آخرت] را فراموش كند و خود را آماده نسازد.

پاره کردن غفلت واحساس رحلت کردن وحس کردن حرکت ورحلت درزمان حال.

عنه عليه السلام : اليَقَظَةُ نورٌ .[غرر الحكم : ۱۰۴٫]

امام على عليه السلام : بيدارى، روشنايى است.

تحمل سختیها راحت می شوددرمسیرتربیت.اول کارومحوریترین کارانجام واجب وترک حرام اثریقظه است.

اثریقظه شکستن منیتهاست.باحساسیت بالا انجام واجب وترک حرام .پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

مَنْ أتَی بِمَا افْتَرَضَ اللّهُ عَلَیهِ فَهُوَ مِنْ أعْبَدِالنَّاسِ

کسی که واجباتش را بجا آورد عابدترین مردم است.[۱]

پی نوشت

[۱] ميزان الحكمه، ح ۱۱۶۸۰٫

وَ لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ وَ لَا كَرَمَ كَالتَّقْوَى وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا قَائِدَ كَالتَّوْفِيقِ وَ لَا تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ لَا رِبْحَ كَالثَّوَابِ وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِى الْحَرَامِ وَ لَا عِلْمَ كَالتَّفَكُّرِ وَ لَا عِبَادَةَ كَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ لَا إِيمَانَ كَالْحَيَاءِ وَ الصَّبْرِ وَ لَا حَسَبَ كَالتَّوَاضُعِ وَ لَا شَرَفَ كَالْعِلْمِ وَ لَا عِزَّ كَالْحِلْمِ وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ».

لَا عِبَادَةَ كَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ

امام علی علیه السلام فرمودند: اذا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا.

هنگامى كه نافله ها (مستحبات) به فرائض (واجبات) زيان رساند،آنها را ترك گوييد.

جلسه ۲۰

تسویه درنظام آفرینش  ونقش آن دررشداستعدادها:

نفخ روح

الهام فجوروتقوا

تسویه جسم انسان

تسویه نفس انسان باتربیت

قواعدتربیت نفس:

۱.یقظه

۲.انجام واجب وترک حرام وتکلیف محوری

۳.عمل به مستحبات باشرایط

۴.داشتن روحیه جهادی

۵.پرهیزازافراط وتفریط

۶.اعتدال مزاج

۷.مراقبه ومحاسبه

۸.اذکاروعبادات مناسب بامراقبه

۹.ارتقاعلمی ووظیفه شناسی

۱۰.عدم اعتمادبه اینها واعتمادبه فضل الهی

۱۱.توسل به ولایت

۱۲.بررسی وجبران گذشته عمر

۱.یقظه: بتمام وجودبیدار می شویم که این راه سرنوشت سازاست.جبراحرکت داریم وبه عوالم بعدمی برند.الیه المصیرجبرا.ساختن خودانسان توسط خودش.

رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : لَو كانَ لِرَجُلٍ عَمَلُ سَبعينَ نَبِيّا لاَستَقَلَّ عَمَلَهُ ، مِن شِدَّةِ ما يَرى يَومَئذٍ [ يَعني يَومَ القِيامَةِ ] .[بحار الأنوار : ۷۷/۸۲٫]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : اگر انسان عملِ هفتاد پيامبر را [با خود ]داشته باشد، از سختى آنچه در آن روز ـ يعنى روز رستاخيز ـ مى بيند باز اعمال خود را اندك مى شمارد.

عنه عليه السلام : وَيلٌ لِمَن غَلَبَت علَيهِ الغَفلَةُ ، فَنَسِيَ الرِّحلَةَ و لم يَستَعِدَّ .[غرر الحكم : ۱۰۰۸۸٫]

امام على عليه السلام : واى بر كسى كه غفلت بر او چيره آيد و در نتيجه، سفر [آخرت] را فراموش كند و خود را آماده نسازد.

یقظه بیشتر با قوه فکرارتباط دارد.نمی ازآن رابکارمی بریم.

تمرکز قوه فکرسبب اختراعات وحرکت ها و…می شود.امورمحال را تحقق می بخشد.بایددروجودمان کشف شود.برامورسرنوشت ساز انسان شدت تمرکز قوه فکربیشتراست.یقظه وقوه فکر؛هرچه تفکردرواقعیات بدیهی وحقیقی

علی علیه السلام افکرتفق.

عـَلِيُّ بـْنُ إِبـْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمـِيـرُ الْمـُؤْمـِنـِيـنَ ع يَقُولُ نَبِّهْ بِالتَّفَكُّرِ قَلْبَكَ وَ جَافِ عَنِ اللَّيْلِ جَنْبَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ رَبَّكَ

اصول كافى ج : ۳ ص : ۹۱ رواية :۱

ترجمه روايت شريفه :

اميرالمؤ منين (ع ) مى فرمود: با تفكر دل خود را بيدار ساز و در شب پهلو از بستر خواب بدور دار، و از خداى پروردگارت پرواكن .

عنه عليه السلام : اِفْكِرْ تُفِقْ .

امام على عليه السلام : بينديش تا [از خواب غفلت ]به هوش آيى

 رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنَّ التَّفكُّرَ حَياةُ قَلبِ البَصيرِ ، كما يَمشي المُستَنيرُ في الظُّلُماتِ بالنورِ ، يُحسِنُ التَّخلُّصَ ، و يُقِلُّ التَّربُّصَ .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : انديشيدن، مايه حيات دل شخص با بصيرت است و همان گونه كه اگر شخصِ چراغ به دست در تاريكيها در پرتو نور [چراغ] راه رود، بخوبى خود را نجات مى دهد و كمتر درنگ و توقف مى كند.

قلب حیاتش باتفکراست.اگرضرورت قلب وعوالم بالاتردرک شود.تمرکزبه مرگ وقبرستان به طورحقیقی ازدنیادل می کنم.انقطاع حقیقی نتیجه تفکراست.فکردرواقعیتها بیداری ایجاد می کند.نتیجه اش چه باید بکنیم است.میزان یقظه باعمل واراده ارتباط دارد.

وَ قَالَ  علی عليه السلام الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ وَ الِاعْتِبَارُ مُنْذِرٌ نَاصِحٌ وَ كَفَى أَدَباً لِنَفْسِكَ تَجَنُّبُكَ مَا كَرِهْتَهُ لِغَيْرِكَ

بیداری درونی:چه بایدکرد؟ فکر به اینکه خودم قراربمیرم اختیارا نه اینکه دکترجواب کرده باشد.

۲.قاعده انجام واجبات وترک محرمات

پی ساختمان وزیربنا است.علی علیه السلام در کلمه ۳۹ مي‌فرمايد که: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ»، وعنه لاعباده کاداء الفرائض

عنه عليه السلام : غَضُّ الطَّرفِ عَن مَحارِمِ اللّه ِ سُبحانَهُ أفضَلُ عِبادَةٍ .[غرر الحكم : ۶۴۲۷٫]

امام على عليه السلام : چشم بستن از حرامهاى خداوند سبحان، برترين عبادت است.

جلسه۲۱

راه تربیت نفس ازطریق تزکیه قواعدی داردواین قواعد بایکدیگرارتباط دارند که سبب هماهنگی قوای درونی می شود.قوه عقل درجایگاه خودقرارگرفته وحکومت می کند.تسویه وعدالت درونی ایجادمی شود.

امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السّلام

غَايَةُ اَلْعَدْلِ أَنْ يَعْدِلَ اَلْمَرْءُ فِي نَفْسِه

نهایت عدالت آن است که مرد دربارۀ خود عدالت ورزد.عدالت درونی سبب زندگی بیرونی براساس عدالت شکل گرفته ومعنای زندگی وهدف خلقت مشخص می شود.

اصلاح اندیشه

یقظه

وظیفه محوری

مراقبه

انجام مستحبات وترک مکروهات وانجام اذکار

مجاهده وترک تنبلی

عدم اعتماد کامل به مواردبالا

دعاودرخواست مسکینانه

اعتماد به فضل خدا

توسل به معصومین

سیرمطالعاتی مناسب بامرحله مراقبه وارتقا سطح علمی

راهنمای مناسب.

فروعات قواعد

۱.پرهیزازافراط وتفریط

مدیریت حالات قبض وبسط

تنظیم حالات باخوف ورجاء

پرهیزجدی ازتمایل نفس به جذبه مشاهدات مثالی وکشف وکرامات ناشی ازصفای باطن.

عبرت گرفتن ازبلعم بعوراو…

اهمیت ذکروتفکروجلسات ذکرمتناسب مرحله مراقبه

اعتدال مزاج

توجه واهتمام جدی به وظایف مبارزه باطاغوت واطاعت ازنایب امام ورهبری

مراقبه ومحاسبه روزانه:

علم زدگی وعمل زده گی،فلسفه محور،مستحب گرا و… دروظیفه محوری جهت پیدامی کندونظمی ایجاد می شود.

مراقبه ازحساسیت بالایی برخوردار است.به خاطر اینکه باجایگاه رابطه وجودی ما  ارتباط دارد.اثرگذاردروجودمن است.واجبات ومحرمات.دیدگاه من به واجبات ومحرمات براساس اندیشه وفکرمن شکل می گیردوحساسیت مراکم وزیاد می کند.اندازه انسان بی نهایت است.قوه عقل ادمه خلقت انسان راعهده دار است.به اختیارخودانسان قرارداده شده است.باید،چگونه؟،کاری انجام دهد.مقدارفهم به مقدارعقل درونی اوست.

چون انتهای خلقت  انسان کمال مطلق است؛لذاازدرون میل به کمال مطلق دارد…

مقداردید سایر موجودات محدو داست.بی عقلی نیز سبب محدودیت دید انسان می گردد.وسعت دید انسان به عقل اوبستگی دارد.دست خودانسان است.میزان لذت اونیزبه عقل اوست.هرچه به سوی بی نهایت گام برداردمیزان لذتش افزایش می یابد.دیدن عوالم پیش روکه وسیعترازاین دنیاست‌روش وعمل را به او نشان می دهد.رشد عقل سبب فهم نیازها ورفتن لرای اجرای اوست.

عنه عليه السلام :أصلُ الإنسانِ لُبُّهُ ، و عَقلُهُ دِينُهُ ، و مُروّتُهُ حيثُ يَجعَلُ نَفسَهُ .

امام على عليه السلام :اصل و تبار انسان، دل اوست و خردش دين او و مردانگى اش جايگاهى است كه خود را در آن قرار دهد.

معانی دین:

راه وروش

روز جزا

فطرت انسان

راه وروش زندگی ازدرون باعقل بازمی شود.هرکس به میزان عقلش.

عقله دینه به این معناست؛روش.عقل درون ازدرون نهی ازمحرمات می کند.

امام على عليه السلام :خوددارى از حرامها، خوى خردمندان و خصلت بزرگواران است .

دعوَةُ العَقلِ إلَى اجتِنابِ المَحارِمِ

۳۸۱۶.الإمامُ عليٌّ عليه السلام :لَو لَم يَنْهَ اللّهُ سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوجَبَ أنْ يَجْتَنِبَها العاقِلُ

ماانسان راازدوطرف باعقل پوشاندیم ازدرون وبیرون.

 امام کاظم(ع) می‌فرماید: إنَّ‌ الله عَلَى النّاسِ حُجَّتَینِ‌: حُجَّهًْ ظاهِرَه‌ًْ، و حُجَهًْ باطِنَهًْ ، فأمّا الظّاهِرَهًْ فَالرُّسُلُ و الأنبِیاءُ و الأئمَّهًْ ً علیهم‌السلام ، و أمّا الباطِنَهًْ  فَالعُقولُ؛ خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتى بیرونى و حجتى درونى. حجت بیرونى همان فرستادگان و پیامبران و امامان‌‌(ع) هستند و حجت درونى همان خردها.(کافی، ج ۱، ص ۱۶).

پیامبروانسان کامل که عقلش کاملترین است.راه وروش ادامه خلقت ازدرون وبیرون به انسان نشان داده می شود با قوه عقل .البته معصومین حساب خاصی دارندعلاوه برکمال عقل معدن عقل وفوق عقل هستند.

معصومین پدران امت هستند.

ازدرون وبیرون عقل هم اهمیت ادامه خلقت راتوجه می دهدوهم روش ساختاروچگونگی راه وروش وانسان بانشان دادن لذتها وحس کردن آنهااو راوادار می کند که این سیررابه جلوادامه بدهد.

قوه عقل  درونی مخلوط باهوس وخیال ووهم شده وکارایی آن ضعیف شده است.

عقل بیرون پاک وکامل است درنتیجه کاملترین روشها ووسیعترین افقها راباز می کند.

لذاباید بدنبال عقل بیرونی رفت تارشد محقق شود.

جلسه ۲۲

دنیا چرت زدنی است آخرت بیداری است.

قال علی ابن الحسین علیه السلام: الدُّنْیا سِنَةٌ، وَ الاّْخِرَةُ یَقْظَةٌ، وَ نَحْنُ بَیْنَهُما أضْغاثُ احْلامِ؛ دنیا همچون نیمه خواب (چرت ) است و آخرت بیداری می‌باشد و ما در این میان این دو در خواب پریشانیم.‏/مجموعة ورّام: ص ۳۴۳، س ۲۰٫

مراقبه ومحاسبه حساسیتی درنفس است  که یک یاچند قوه انسان رامتمرکزمی کند.این حساسیت درمواقع رفع خطروجلب نفع وجوددارد.خطر جدی واینکه وجودش را می گیردمراقبه است.رابطه وجودی انسان بامسله حساسیت را بوجودمی آورد.خطر برای پسربرادر،پسر خودش رابطه ی وجودی بیشتر شد.شدید شد‌.

حساسیت ورابطه وجودی الله خارج کردازشکم مادرتان شمارا،خود خودت را.فکرکن کجابودی؟۳۰ سال پیش کجا بودی؟

وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ ۙ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.و خدا شما را از بطن مادران بیرون آورد در حالی که هیچ نمی‌دانستید و به شما گوش و چشم و قلب اعطا کرد تا مگر (دانا شوید و) شکر (این نعمتها) به جای آرید.

من چنین موجود ضعیفی چگونه بوجودآمدم؟

۱.مادر

۲.خون دوچیز  دارد؛دایما سیال است وموادی که آن عقل در خون قرارداده

۳.ساختن استخوان توسط ملائیکه یک قوه ای است وعقل محض است وتسلیم محض امرخداست.باید ملائکه راشناخت.مادرباآن عقلی داردحساس است که جنین موادی لازم دارد.نوع تغذیه وحالات مادردررشد وساختن جنین می شود مراقبه مادر.بستگی به رشد عقلانی مادردارد.

بعدازمدتی خودت بایدخودرابسازی نه مادر

۴.مامورالهی ساختارراشکل داده دررحم

دراین عالم تاریک دنیا نیز که همانندرحم است ماموران الهی درکارند.درعالم بعد خواهیم دید

۱.قوه عقل ازمادر قویترشد.دردرون وبیرون که معصومینند.عقل خودم.

۲.خون سیال، دائما درحال حرکت است که همان عمل من است،دائما درعمل هستم بی وقفه مانند خون سیال دربدن.

۳.مواد این سیال وعمل نیت است.درون من وبروز آن دراین عمل وسیال.نیت یک حرکتی درنفس است.ازنفس به مغزحرکت می کندودربدن جریان وعضلات وظهور عمل وتثبیت شدن عمل.اساس عمل نیت است که سبب انجام عمل می شود. کل احکام الهی مواداست.

قوام هر عمل به نیت وانگیزه عمل بستگی دارد.«یا ایها الناس انما الاعمال بالنیات,وانمالکل امرء ما نوی…»پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله.ای مردم ,جز این نیست که اعمال به نیت هاست ودر حقیقت برای هر کس آن چیزی است که نیت می کند.

«النیه اساس العمل»علی علیه السلام.نیت , شالوده کار است.میزان الحکمه,ترجمه حمید رضا شیخی, ج۱۳ ص۶۵۷۰ ح۲۰۹۶۱وص۶۵۶۰ح۲۰۹۴۷.

عن ابی عبد الله عليه السلام قال: (النية أفضل من العمل إلا وان النية هي العمل)

كما روي عن الرسول * أنه قال: (نية المؤمن خير

من عمله).

عملی بدون نیت وجود ندارد؛انسان خواب آلوددرصورت شکستن چیزی ملامت نمیشود.چون نیت نداشته.توفیق اکردرخدادرنیت تو که ماده عمل اگرحسن باشددرپناه عصمت خداقرارمی گیری وگناه نمی کنی.

پیامبر ان الله یحشرالناس به نیاتشان درقیامت.

در کلامی نورانی از امام صادق علیه السلام آمده است:

انَّمَا قَدّرَ اللهُ عَونَ العِبَادِ عَلی قَدرِ نِیاتِهِم فَمَن صَحَّت نیتُه تَمَّ عَونُ اللهِ لَهُ و مَن قَصُرَت نِیتُهُ قَصُرَ عَنهُ العَونُ بِقَدرِ الَّذی قَصُرَ؛

در حقيقت، خداوند يارى خود به بندگان را به اندازه نيّت هاى آنان قرار داده است. پس هركه نيّتش درست باشد، يارى خدا به او كامل رسد و هر كه نيّتش كاستى داشته باشد، يارى خدا نيز به همان اندازه كاستى نيّت او، از وى كاسته شود.مراقبه ازنوع غذا ومراقبه ازنیت وعمل.

خودم رامی یابم که چه کردم    يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا ۗ وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ.روزی که هر شخصی هر کار نیکو کرده همه را پیش روی خود حاضر بیند و نیز آنچه بد کرده؛ آرزو کند که ای کاش میان او و کار بدش به مسافتی دور جدایی بود! و خداوند شما را از (عقاب) خود می‌ترساند، و خداوند در حق بندگان بسی مهربان است.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.