عبارت خواجه: «و در این موضع هم مراد از ریاضت، منع نفس حیوانی بود از انقیاد و مطاوعت قوت شهوی و غضبی و آنچه بدان دو تعلّق دارد».
شرح عبارت: اين عبارت، به معناي اصطلاحي رياضت در عرف عرفان اشاره دارد و مراد اين است كه نفس انسان در آغاز مانند یک كرّه اسب است و چیزی جز خواب و خوراک و بازی کردن و لذت بردن نمی داند و حرکتهایی هم که بر اساس نفسانیت صورت میگیرد، مثل همین جست و خیز کُرهاسب است؛ و خداوند نیز چون صاحب كرّه اسب، در نظر دارد این انسان بازیگوش لذّت گرا را به سوی رشد و کمالات انسانی سوق دهد؛ لذا لازم است حرکات نفسانی او را محدود کند و همانطور که کُرهاسب را از حرکات دلخواه منع میکنند، او را نیز از حرکات دلخواهش كه به اقتضاي شهوت و غضب است، باز بدارند.
شهوت، یعنی جلب منافع و غضب نیز به معنای دفع مضرات است. نفس در دفع مضرات و جلب منافع، میخواهد هرطور که دوست دارد، بي حساب و بي كتاب عمل کند. دفع مضراتِ بي حساب و بي كتاب، به این معناست که من را راحت بگذارید تا آن چه را که مخالف میل من است بطور دلخواه از میان بردارم.
جلب منفعتِ بي حساب و بي كتاب، نیز به این مفهوم است که مرا راحت بگذاريد تا آنچه كه موافق ميل من است به طور دلخواه به چنگ آورم. . مانند همان اسب چموش که بیادب و بیتربیت است. و میخواهد بیحساب و بیکتاب، بهرهوری کند.
عبارت خواجه: «و منع نفس ناطقه از مطاوعت قوای حیوانی و نفساني كه رذايل اخلاق و اعمال باشند مانند: حرص بر جمع مال و اقتناي جاه. . . ».
شرح عبارت: همانطور که در رياضت نفس حیوانی را بايد از انقیاد قوۀ شهوت و غضب منع کنند، نفس ناطقۀ انسانی را نیز که بالاتر از مرتبۀ نفس حیوانی است باید از رذائل اخلاقی باز دارند. انسان طبیعتاً اگر بخواهد مالی بیش از اندازه جمع کند، در این مسیر ممکن است به حیله و مکر متوسل شود. دیگران را بفریبد. و نيز اگر بخواهد به دنبال جاه و مقام باشد در خيلي موارد لازم است به خدعه و نيرنگ و تعصّب و غضب تن در دهد. در واقع جمع مال و جاه طلبي در بسياري از مواقع مستلزم اين است که انسان خودش را به آب و آتش بزند و به هر كار ناپسندي تن دهد.
نیاز به توضیح است که ما یک ” غِیبَت” داریم و یک ” غَیبَت” ؛ ” غَیبَت” در برابر حضور است؛ و امّا ” غِیبَت” گناهی است که در ” غَیبَت” افراد صورت میگیرد، يعني: اگر پشت سر افرادی که حاضر نیستند حرفی را بزنیم که آنها راضی نباشند، این ” غِیبَت” است.
مثل: ” غِیرَت” و ” غَیـْـــــــــــرَت” ؛ ” غَیرَت” یعنی: بیگانگی؛ اما ” غِیــــــــــــرَت” ؛ یعنی طرد بیگانه. ” تعصّب”، نیز همان ” غِیرت” است؛ ولی نا بجا و مذموم است. اما ” غِیرَت”، ” تعصّب” بهجا و ممدوح و به معنای طرد بیگانه است.
” غضب”، بهمعنای دفع مضرت به صورت بیحساب و کتاب است. ” حِقد”، به معنای کینه است. ” حسد”، نیز به معنای رشک است. ” فجور” هم به مفهوم میل و انحراف از راستی و اعتدال است.
عبارت خواجه: «و ملکه گردانیدن نفس انسانی را به طاعت عقل و عمل بر وجهی که رسانندۀ او باشد به کمالی كه او را ممكن باشد».
شرح عبارت: يعني همان طور كه لازم است نفس حیوانی و نفس ناطقه را کنترل كنند تا به دنبال مقتضای حیوانی و رذائل اخلاقی نروند، نيز لازم است كه انسان، از عقل اطاعت كند و كارهايش را در چارچوب عقل قرار بدهد و به گونهای عمل کند که اعمال او، او را به کمال برساند. و نيز لازم است جملۀ اين امور، براي او ملكه شده و به صورت ملكه در آيند.
ثبت دیدگاه