حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ 20 رمضان 1445 Friday, 29 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
عصمت امامان علیهم السلام
۰۴ آبان ۱۴۰۰ - ۱۹:۳۴
شناسه : 1570
12

راهنمایان به صراط خداوند فرازی در زیارت جامعه کبیره آمده است که می فرماید: و ادلّاء علی صراطه؛ سلام بر شما امامان معصوم که خداوند شما را به عنوان راهنمایان راهش برگزید. ادلّا جمع دلیل به معنای راهنماست. صراط به معنای هر راهی نیست بلکه به معنای بزرگراه است. لکن الزاماً به معنای بزرگراهی که […]

ارسال توسط : نویسنده : سید احمد خاتمی منبع : حوزه
پ
پ

راهنمایان به صراط خداوند

فرازی در زیارت جامعه کبیره آمده است که می فرماید: و ادلّاء علی صراطه؛ سلام بر شما امامان معصوم که خداوند شما را به عنوان راهنمایان راهش برگزید.

ادلّا جمع دلیل به معنای راهنماست.

صراط به معنای هر راهی نیست بلکه به معنای بزرگراه است. لکن الزاماً به معنای بزرگراهی که به سوی سعادت رهنمون گردد نیست زیرا که در قرآن صراط جحیم هم آمده است:

«فاهدوهم الی صراط الجحیم؛(۱) پس به راه جهنم هدایتشان کنید.»(کسانی را که به واسطه شرک و عناد و کفر ستم کرده اند.)

اما راه سعادت بیشتر در قرآن با تعبیر مستقیم آمده است. و به صراحت راه بندگی خداوند به عنوان صراط مستقیم معرفی شده است: «انّ اللّه ربّی و ربّکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم؛(۲) همانا خداوند ربّ من و شماست او را عبادت کنید که این صراط مستقیم است.»

«و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم؛(۳) و فقط مرا بپرستید که این راه مستقیم است.»

تجلّی این صراط مستقیم در بین بندگان، نبی اکرم(ص) و امامان معصوم اند «واتبعون هذا صراط مستقیم؛(۴)از من تبعیت کنید که این راه مستقیم است.» آن کس که تمسّک به آنان کند در حقیقت رهرو صراط مستقیم شده است بر این اساس است که در روایات فراوانی امامان، خود صراط مستقیم معرفی شده اند.

در روایتی از حضرت امام صادق(ع) در ذیل آیه شریفه: «اهدنا الصراط المستقیم» آمده است که «هو علیٌّ و معرفته؛(۵)صراط مستقیم علی(ع) و معرفت اوست.»

در روایتی از حضرت امام باقر(ع) آمده است: «نحن صراط اللّه المستقیم؛(۶) ما صراط مستقیم خدائیم.»

هم خود صراط مستقیم و هم با بیانات و رهنمودهای خود مردم را به صراط مستقیم هدایت می کنند.

در روایتی از حضرت امام باقر(ع) رسیده است که:

«معنی علیٌّ صراط اللّه انّه الصراط الی اللّه کما یقال فلان باب السطان اذا کان یوصل به الیه ثم انّ الصّراط هو الّذی علیه علیٌ؛(۷) معنای آنکه علی صراط خداست اینست که اوست که انسانها را به خدا هدایت می کند آنچنان که گفته می شود فلانی باب سلطان است یعنی از این طریق مردم به سلطان می رسند، سپس (بدانید) که صراط حق همان است که مولی علی(ع) بر آن است.»

با این توضیح معنای ادلّاء علی صراطه روشن شد که راه سعادت آن راهی است که امامان علیهم السلام علمدار آنند. در تمامی عرصه ها باید این معیار را مدّ نظر داشت. در عرصه فردی و سیر و سلوک الی اللّه، مسیری مسیر عرفان ناب که جلودار آن اهل بیت علیهم السلام باشند و رهنمود و دستورالعمل، همان است که این راهنمایان الهی ترسیم کرده اند، در عرصه سیاسی و اجتماعی و…و… نقشه راه همان است که آنان ترسیم کرده اند و غیر آن بیراهه است.

عصمت امامان

«عصمکم اللّه من الزلل و آمنکم من الفتن و طهّرکم من الدّنس و اذهب عنکم الرجس و طهرّکم تطهیرا؛ خداوند شما را از لغزشها مصون داشت و از فتنه ها در امانتان داشت و از آلودگی ها پاکتان گردانید و از هرگونه پلیدی شما را پاک نمود، پاک نمودنی!».

عصم از ریشه عصمت به معنای حفظ همراه با دفع است.

زلل به معنای خطا و لغزش است در اصل به معنای رها شدن غیر ارادی پا(لغزیدن) و زلل است، آب گوارا را زلال می نامند چون در پشت زبان انسان می لغزد و پایین می رود بر خلاف آب غیرگوارا که در دهان می ماند و فرو نمی رود. زلّه لغزشی با معصیت شقاوت است چون در لغزش قصد گناه نیست اما در معصیت مرتکب آن از اول به قصد آن وارد می شود بر خلاف لغزش.(۸)

آمنکم از ریشه امن ایمن ساختن است.

فتن جمع فتنه است ریشه این لغت به معنای چیزی است که روشن کننده هویت است. قرار دادن طلا در کوره تا طلای خوب و خالص از ناخالص شناخته شود. بهمین مناسبت است که ابوفارس فتنه را به معنای ابتلاء و امتحان گرفته است.(۹) زیرا که با آن هویت و حقیقت انسان روشن می شود این واژه در قرآن در معانی ذیل به کار رفته است:

۱ـ آزمایش و امتحان احسب النّاس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا و هم لایفتنون؛(۱۰) مردم می پندارند همین که گفتند ایمان آوردیم کافی است و آزمایش نمی شوند.»

۲ـ فریب دادن یا بنی آدم لایفتننکم الشیطان؛(۱۱) ای فرزندان آدم شیطان فریبتان ندهد.»

۳ـ بلا و عذاب «واتقوا فتنة لاتصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصة؛(۱۲) از عذابی بترسید که به ستمگران تنها اختصاص ندارد.» (ترو خشکش همه با هم بسوزد»

۴ـ شرک و بت پرستی و سد راه مؤمنان «و قاتلوهم حتی لاتکون فتنة و یکون الدین کلّه لله…؛(۱۳) با آنها بجنگید تا شرک و بت پرستی باقی نماند و دین مخصوص خدا گردد.»

۵ ـ اضلال و گمراهی «و من یرد اللّه فتنته فلن تملک له من اللّه شیئا؛(۱۴) و هر کس را که خداوند گمراه سازد برای او در قبال خداوند کاری نتوانی کرد.»

۶ـ سوختن در آتش مانند «یوم هم علی النّار یفتنون؛(۱۵) قیامت آن روزی است که آنها را بر آتش می سوزانند.»

طهرکم بمعنای پاکی از آلودگی است هم بر طهارت ظاهری به کار رفته «وثیابک فطهر؛(۱۶) و لباسهایت را پاکیزه ساز» هم در طهارت معنوی «لم یرد اللّه ان یطهر قلوبهم؛(۱۷) آنها یند کسانی که خداوند نخواسته دلهایشان را پاک کند…».

دنس نطقه مقابل طهارت است بمعنای چرک و آلودگی ظاهری یا معنوی.

رجس بمعنای پلید و آلوده است چه آلودگی ظاهری و چه آلودگی معنوی. در قرآن کریم در هر دو نوع به کار رفته است. اما رجس ظاهری «…الّا ان یکون میتة او دماً مسفوحاً اولحم خنزیر فانه رجس…؛(۱۸)…مگر آنکه مردار باشد یا خونی که از بدن حیوان بیرون ریخته و یا گوشت خوک که اینها همه پلیدند..»

در این آیه دم مسفوح مصداق پلیدی ظاهری است و میتة و لحم خنزیر مصداق پلیدی معنوی است. در اکثر موارد در قرآن رجس در پلیدی معنوی به کار رفته است به عنوان نمونه:

در آیه ۹۰ سوره مائده شراب و قمار رجس نامیده شده است:

«یا ایّها الّذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلّکم تفلحون؛ ای کسانی که ایمان آورده اید جز این نیست که شراب و قمار و بت های نصب شده (عبادت آنها، قربانی برای آنها وخوردن گوشت آن قربانی) و تیرهای قرعه قمار نجس و پلید و از اختراعات شیطان است پس از آنها دوری کنید شاید رستگار شوید.»

روشن است که شراب و قمار پلیدی معنوی است. پلیدی ظاهری نیست که هر کس به طبع انسانی اش از آن اجتناب نماید مثل خون.

در آیه ۹۵ سوره توبه منافقان رجس نامیده شدند:

«…فاعرضوا عنهم انهم رجس…؛ از آنها اعراض کنید زیرا آنها پلیدند و ناپاک.»

نیز در سوره توبه آیه ۱۲۵ «و اما الّذین فی قلوبهم مرض فزادتهم رجساً الی رجسهم…؛ اما کسانی که در دلهای آنها بیماری (شرک و کفر و نفاق) است پلیدی بر پلیدی آنها افزود و مردند در حالی که کافر بودند.»

تردیدی نیست که این پلیدی، پلیدی معنوی است نه پلیدی ظاهری، در آیه ۳۰ سوره حج بت پرستی رجس نامیده شده است: «…فاجتنبوا الرجس من الاوثان…؛ پس از پلیدی که عبارت از بتهاست اجتناب کنید…»

«آیه تطهیر» از جمله ادله عصمت امامان سلام اللّه علیهم اجمعین است ما در گذشته در ذیل کلمه، «المعصومون» از عصمت بحث کرده ایم. در اینجا بحثمان را متمرکز در آیه تطهیر می نماییم.

آیه تطهیر برهان عصمت امامان

«…انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً؛(۱۹) خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهلبیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»

این آیه شریفه از دلائل قرآنی عصمت اهلبیت عصمت و طهارت است، مبانی این دلیل عبارتند از:

رجس چیست؟

الف: مقصود از رجس هر نوع گناه و خلاف است اعم از شرک و غیره و گناه کبیره و صغیره.

از مصادیق بارز رجس در آیه قطعاً هرگونه گناه است چه گناه کبیره و چه صغیره نه تنها شرک و گناهان کبیره زیرا هیچ دلیلی بر این تخصیص نیست. در این آیه پلیدی به طور مطلق با الف و لام جنس الرجس را از اهل بیت علیهم السلام نفی کرده است و این یعنی عصمت و اگر مقصود نفی مرتبه ای از رجس مانند گناه کبیره بود نفی رجس به صورت نفی جنس و تأکید آن با جمله لیطهرکم مناسب نبود.

کدام اراده؟

ب: مقصود از اراده در جمله انما یرید اللّه اراده تکوینی است نه تشریعی یعنی خداوند ازاله رجس را انجام می دهد نه اینکه آنرا از اهل بیت می خواهد.

اراده تکوینی خداوند تخلف ناپذیر است:

«انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون؛(۲۰) فرمان او جز این نیست که هرگاه هستی چیزی را بخواهد به آن فرمان می دهد باش و آن نیز موجود می گردد.»

خداوند اراده این پاکی را در مورد اهل بیت علیهم السلام نموده و این افتخاری است برای اهل بیت. اما اراده تشریعی خداوند مبنی بر پاکی و آوردن واجبات و ترک محرمات اختصاصی به اهل بیت ندارد همه باید در پی پاکی باشند. نشان آنکه این اراده تکوینی است اینست که اراده خداوند بر فعل خویش اذهاب رجس و تطهیر تعلّق گرفته نه بر فعل دیگری و این لحن جز با اراده تکوینی سازگار نیست. این اراده با واژه انّما که دال بر حصر است آمده و هدف مورد نظر افاضه عصمت فقط بر اهل بیت علیهم السلام می باشد.

اهل بیت کیانند

ج: اهل بیت (ع) کیانند؟ طبق روایات فراوانی که از شیعه و اهل سنت رسیده است اهل البیت عبارتند از پیامبر اکرم(ص) امیرمؤمنان علی(ع) حضرت زهرا سلام اللّه علیها و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (ع).

این روایات را می توان در چند عنوان مطرح کرد:

۱ـ روایاتی که از خود همسران پیامبر نقل شده که هنگامی که پیامبر سخن از این آیه شریفه می گفت ما از او سؤال کردیم که جزء آن هستیم؟ حضرت فرمود شما خوبید اما مشمول این آیه نیستید.(۲۱)

۲ـ روایات بسیار فراوانی در مورد حدیث کساء به طور اجمال وارد شده که از همه آنها استفاده می شود که پیامبر(ص)، علی(ع) و فاطمه سلام اللّه علیها و حسن(ع) و حسین(ع) را فراخواند پیامبر عبائی بر آنان افکند و فرمود خداوندا اینها خاندان منند رجس و آلودگی را از آنها دور کن در این هنگام آیه تطهیر نازل گردید.(۲۲)

۳ـ در روایات فراوانی آمده است که بعد از نزول آیه فوق پیامبر(ص) به مدّت شش ماه هنگامی که برای نماز صبح از کنار خانه فاطمه می گذشت صدا می زد: «الصلوة یا اهل البیت انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً؛(۲۳) هنگام نماز است ای اهل بیت، خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهلبیت دور کند و شما را پاک سازد.»

۴ـ در روایات متعددی که می توان آنها را متواتر نامید از ابوسعید خدری صحابی معروف نقل شده که به صراحت گواهی می دهد این تنها درباره همان پنج تن نازل شده است.(۲۴)

این روایات به قدری زیاد است که جای تردید باقی نمی گذارد در احقاق الحق بیش از هفتاد منبع از منابع معروف اهل سنت گردآوری شده است.(۲۵)

طبری در تفسیر خود هفده حدیث در این زمینه آورده است.(۲۶)

جلال الدین سیوطی چهارده حدیث در این باره آورده است.(۲۷)

آنها سند این احادیث را به ابوسعید خدری، انس بن مالک، ابواسحق وائلة بن اصقع، ابوهریره، ابوالحمرا، سعد بن وقاص، علی بن الحسین، عائشه و… رسانده که سند شش حدیث به ام سلمه منتهی می گردد نویسنده کتاب شواهد التنزیل که از علمای معروف اهل سنت است بیش از ۱۳۰ حدیث در این زمینه نقل کرده است.(۲۸)

سید هاشم بحرانی از علمای بزرگ شیعه در کتاب غایة المرام ۴۱ حدیث از کتابهای اهل سنّت و سی و چهار حدیث از کتابهای شیعه آورده است.(۲۹)

همو در کتاب تفسیر برهان شصت و پنج حدیث در این زمینه آورده است.(۳۰)

شیخ عبد علی عروسی هویزی در تفسیر نورالثقلین بیست و پنج حدیث در این زمینه آورده است.(۳۱)

در کتاب احقاق الحق بیش از هزار منبع از منابیع شیعه برای این حدیث بیان شده است.(۳۲)

اهل بیت از نگاه صحابه

نگاه اصحاب پیامبر اکرم(ص) که حضرت را درک کردند نگاهی جز این نبود که مراد از اهل بیت فقط خمسه طیبه طاهره اند شاهد این مطلب روایاتی است که در این زمینه نقل کرده اند به عنوان نمونه:

۳ روایت در این زمینه از ابوسعید خدری رسیده است.(۳۳)

۲ روایت از جابر بن عبداللّه انصاری رسیده است.(۳۴)

۵ روایت در این زمینه از عبداللّه بن عباس رسیده است.(۳۵)

و روایات دیگری از ابوبرزه، ابوالحمراء، ابولیلی انصاری، انس بن مالک، براء بن عازب، ثوبان، زید بن ارقم، زینب بنت ابی سلمه، سعد بن ابی وقاص، صبیح مولی ام سلمة، عبداللّه بن جعفر، عمر بن ابی سلمه، وائلة بن اصقع و… رسیده است.(۳۶)

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

۱٫ سوره صافات، آیه ۲۳٫

۲٫ سوره آل عمران، آیه ۵۱٫

۳٫ سوره یس، آیه ۶۱٫

۴٫ سوره زخرف، آیه ۶۱٫

۵٫ تفسیر مرآة الانوار، ص ۲۱۲، که به عنوان جلد اول تفسیر برهان چاپ شده است.

۶٫ همان.

۷٫ همان.

۸٫ ادب فناء مقربان، ج ۵، ص ۱۳ و ۱۴٫

۹٫ مقائیس اللّغه، ج ۴، ص ۴۷۲، کلمه فتن.

۱۰٫ سوره عنکبوت، آیه ۲٫

۱۱٫ سوره اعراف، آیه ۲۷٫

۱۲٫ سوره انفال، آیه ۲۵٫

۱۳٫ همان، آیه ۳۹٫

۱۴٫ سوره مائده، آیه ۴۱٫

۱۵٫ سوره ذاریات، آیه ۱۳٫

۱۶٫ سوره مدثر،آیه ۴٫

۱۷٫ سوره مائده،آیه ۴۱٫

۱۸٫ سوره انعام، آیه ۱۴۵٫

۱۹٫ سوره احزاب، آیه ۳۳٫

۲۰٫ سوره یس،آیه ۸۳٫

۲۱٫ مجمع البیان، ج ۸، ص ۲۵۷٫ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۵۶٫

۲۲٫ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۵۲ و ینابیع المودة، ج ۳، ص ۳۶۸ و امالی شیخ طوسی، ص ۵۶۴٫

۲۳٫ اسد الغابة، ج ۶، ص ۷۴٫شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۷۴؛ امالی شیخ طوسی، ص ۵۶۵؛ ینابیع المودّة، ج ۳، ص ۳۸۳، امالی شیخ صدوق، ص ۱۲۴٫

۲۴٫ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۲۱ به بعد. الدرالمنثور، ج ۶، ص ۶۰۴٫ نیز در رابطه با روایات مراجعه کنید به اهل البیت فی الکتاب و السنة، از ص ۴۳ تا ۷۱٫

۲۵٫ احقاق الحق، ج ۲، و پاورقیهای آن.

۲۶٫ تفسیر طبری، ج ۲، ص ۷۵٫

۲۷٫ تفسیر الدرالمنثور، ج ۵، ص ۱۹۸ و ۱۹۹٫

۲۸٫ شواهد التنزیل، ج ۲، از ص ۱۰ تا ص ۱۹۲٫

۲۹٫ غایة المرام، ص ۲۸۷ تا ۲۹۲٫

۳۰٫ تفسیر برهان، ج ۳، ص ۳۰۹ تا ۳۲۵٫

۳۱٫ تفسیر نورالثقلین، ج ۴، ص ۲۷۰ تا ۲۷۷٫

۳۲٫ احقاق الحق، ج ۲٫

۳۳٫ تفسیر طبری، ج ۱۲، جزء ۶/۲۲٫ تاریخ بغداد، ج ۱۰، ص ۲۷۸، شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۲۸٫

۳۴٫ مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۶۰؛ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۲۸٫

۳۵٫ المستدرک علی الصحیحین، ج ۲، ص ۱۴۳، مسند احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۷۰۸؛ شواهد التنزیل، ج ۵۰ ۲؛ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۷۹٫

۳۶٫ رجوع کنید به کتاب اهل البیت فی الکتاب و السنة، ص ۴۳ تا ۵۵ تحت عنوان اصحاب النبی)ص( و معنی اهل البیت.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.