حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ 11 شوال 1445 Friday, 19 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
زبان دین در نزد ملاصدرا (۶)
۲۹ دی ۱۴۰۰ - ۲۳:۰۲
شناسه : 2094
7

ظاهر و باطن صدرا عنوان می‌کند که قرآن همانند انسان به دو بخش باطن و ظاهر تقسیم شده است. ظاهرش آشکار است که عبارت از همان کتاب محسوسی است که میان ما است؛ ولی چنانچه در حدیث 11 هم آمده است، باطنش را باطنی دیگر تا هفت بطن است. باطن‌های قرآن همانند باطن‌های انسانی (اطوار هفتگانه باطن […]

ارسال توسط : نویسنده : بیدهندی، دسترنج منبع : مدیریت نشریات علمی
پ
پ

ظاهر و باطن

صدرا عنوان می‌کند که قرآن همانند انسان به دو بخش باطن و ظاهر تقسیم شده است. ظاهرش آشکار است که عبارت از همان کتاب محسوسی است که میان ما است؛ ولی چنانچه در حدیث 11 هم آمده است، باطنش را باطنی دیگر تا هفت بطن است. باطن‌های قرآن همانند باطن‌های انسانی (اطوار هفتگانه باطن انسان از نفس، قلب، عقل، روح، سرّ، خفی و اخفی) درجات و مراتب دارد که پایین‌ترین آن همانند پایین‌ترین مراتب انسان مرتبه جِلد و پوست است. براین‌اساس و همچنین چنان‌که از جهان‌شناسی صدرا برمی‌آید، وی تصریح می‌کند که هم ظاهر و هم باطن قرآن حق است؛ بنابراین ازیک‌سو، معنای ظاهر آیات را صورتی از صورت‌های معنا می‌داند و بر لزوم حفظ معنای ظاهر آیات تأکید دارد، بویژه برای افرادی که بیم ازدست‌دادن دین و ایمانشان می‌رود و درک ضعیف و نارسایی دارند. ازسوی‌دیگر، معتقد است که انسانِ قشریِ ظاهرگرا جز معانی قشری ظاهر را درک نمی‌کند و جز صاحبان عقل، کسی به روح قرآن، مغز و سرّ آن نمی‌رسد و البته علم لدنّی لازم است؛ زیراکه همه کلمات قرآن قابلیّت تحقیق و بررسی عمیق را دارند و هر یک دریایی وسیع از معانی هستند. پس اندازه معارف قرآنی بسیار است و کسی را یارای آن نیست که در طول عمرش به همه آن معانی دست یابد (ملاصدرا، ۱۳۶۳: ۳۹ و ۸۲). اما صدرا باید مسیری ارائه دهد تا بتوان از ظاهر متن به باطن آن راه یافت. این مسیر، روش تأویلی صدرا را شکل می‌دهد. باب ورود وی به مسئله تأویل نیز مبحث متشابهات قرآنی است.

مسئله متشابهات قرآنی

چنانچه در تبیین صدرا از مسئله وحی مشخص است، آنچه بر پیامبر تمثّل می‌یابد از سه قسم بیرون نیست: قسم نخست، اوصاف و احکامی است در باب عالم غیر مادّه، مثل اوصاف واجب و عالم ملکوت؛ قسم دوم، صور موجودات و ذوات عالم اعلی است، مثل مشاهده فرشته وحی و قسم سوم، اوصاف و احکامی است مربوط به عالم مادّه و یا مشاهده ذوات و اعیان مادّی، مثل قصص قرآن کریم و آیات‌الاحکام. قسم اول و دوم به موجودات و اموری مربوط است که اساساً مصوّر به صور مثالی یا متخیّل نیستند و صورتی که مشاهده شده است تمثّل آن‌ها خواهد بود؛ اعمّ از آنکه تمثّل آن‌ها در قالب الفاظ یا در قالب صورت باشد. در این دو قسم، ظهور متشابه قطعی است و باید به کمک تأویل به مقصود اصلی دست یافت. اما در قسم سوم، صورت تمثیل یافته از آنِ موجودات یا حقایقی است که در عالم مادّه دارای صورت هستند. در این قسم، درحقیقت صورت تمثل‌یافته، صورت همان امر محسوس بوده است و با صورت خارجی او مطابق است؛ بنابراین در این حالت سخن از تأویل و متشابه مطرح نخواهد شد و زبان وحی صریح و در اصطلاح، محکم است. بر این مبنای صدرایی، قلمرو محکم و متشابه پیش از ورود به متن تعیین می‌شود (ملایری، ۱۳۸۴: ۲۸۱-۲۸۲). البته صدرا تعریفی از متشابهات ارائه نمی‌کند؛ بلکه با ذکر مثال‌هایی سعی در توضیح آن دارد (فلاح‌پور، ۱۳۸۲: ۷۶). او برای ورود به این مبحث، ابتدا به نقد روش‌شناسانه آرای پیشینیان مبادرت می‌کند.

صدرا در فصل اول رساله «متشابهات‌القرآن» و همچنین در مفتاح دوم «مفاتیح‌الغیب» توضیح می‌دهد که دیدگاه اهل لغت، بیشتر فقها و راویان حدیث از حنبلیان و کرامیه، بر بقای الفاظ بر مدلول اولی و مفاهیم ظاهر آن‌ها است، اگرچه با قوانین و ضوابط عقلی ناسازگار باشد. در نظر این گروه، همه الفاظ قرآن کریم را باید به مفهوم ظاهر و اولیه آن‌ها حمل کرد و به هیچ‌وجه نباید از مفهوم ظاهر عدول کرد، حتی اگر آن معنی با قواعد عقلی سازگار نباشد. این گروه معتقدند توصیف خداوند با اوصاف محسوس جایز است؛ بنابراین این فرقه را مشبّهه یا اهل تشبیه نامیده‌اند (ر.ک ملاصدرا، ۱۳۶۳: ۷۴ – ۸۷).

گروه دومی که ملاصدرا برمی‌شمرد، فلاسفه‌اند (ارباب نظر دقیق و اصحاب فکر عمیق) که معتقدند اگر مدلول اولیة لفظِ متشابه با برهان‌ها و قواعد عقلی تعارض داشته باشد، باید آن را به معنای دیگر تأویل کرد. این گروه، قائل به برگردان الفاظ از مفهوم اولیه به معانی دیگری هستند که مطابق با قوانین و ضوابط نظری و مقدّمات فکری باشد. در نظر آن‌ها پایبندی به اصل تنزیه خداوند از نقایص امکانی، مستلزم آن است که صفات نقص را به خداوند نسبت ندهیم. صدرا توضیح می‌دهد که این نظر برای تنزیه و دورداشت خداوند از کاستی‌های امکانی و نقایص پدیده‌ها و نارسایی‌های موجودات حادث است (همان).

نظریّه سوم، از آنِ بیشتر معتزله ازجمله «زمخشری» و «قفّال» و اغلب علمای اعتزالی و اشعری است. این گروه میان تشبیه و تنزیه جمع کرده‌اند؛ به‌گونه‌ای‌که درمورد آنچه که مربوط به مبدأ می‌باشد روش تنزیه را برمی‌گزینند و تأویل می‌کنند و درمورد آنچه راجع به معاد، صراط، دوزخ و جنّت است، قاعده تشبیه را به کار می‌بندند و لفظ را به معنای ظاهر اخذ می‌کنند (همان).

نظریّه چهارم، از آنِ کسانی است که در باب آیات متشابه سرگردان‌اند و معتقدند عقل از رسیدن به کنه معنای متشابه عاجز است. این فرقه را اهل تعطیل گویند. صدرا می‌گوید: تباهی و کوتاهی این قوم ازآن‌روست که در طول عمر خود اعتمادشان تنها بر روش بحث و جدل بوده است و هیچ‌گاه به روش اهل‌الله که اندیشه در کتاب و سنّت پیغمبر است با قلبی آسوده از دوستی غیر خدا و خالی از حبّ مقام و ثروت مراجعه نکرده‌اند (همان).

صدرا بیان می‌دارد که اهل اعتزال و فلسفه در ازبین‌بردن ظاهر کلمات زیاده‌روی می‌کنند و تمامی ظواهر را به معانی دیگری غیر از معانی حقیقی آن تغییر داده‌اند و گمان می‌کنند که این زبانِ حال است. همچنین او درمورد حنبلیان می‌نویسد که در نابودی باب عقل، از تأویلِ فرمودة الهی جلوگیری می‌کنند. وی معتقد است که معتزلیان از اشعریان هم جلوتر رفته‌اند و حتی به تأویل برخی از صفات الهی دست زده‌اند. وی این گروه را میانه‌رو در مرز تأویل در دو قطبی میان تشبیه و تنزیه معرفی می‌کند و توضیح می‌دهد که این‌گونه میانه‌روی صحیح نیست. صدرا بیان می‌کند که فلاسفه و طبیعیّون از هر دو گروه قبلی پیش‌تر رفته‌اند و هرچه را که در باب آخرت وارد شده است را تأویل کرده‌اند. وی می‌گوید که این گروه مسرفینی هستند که از میانه‌روی میان سردی و خشکی حنبلیان و گرمی و تری تأویل‌کنندگان خارج شده‌اند. او توضیح می‌دهد که آن میانه‌روی که زیاده‌روی را رها می‌کند و کوتاهی‌کننده هم بدان نرسد، چیزی است بسیار دقیق و مشکل و پوشیده که راسخین در علم و حکمت و مکاشفین ادراک می‌کنند (همان). این گفته‌ها مجموعة آرایی است که صدرا از پیشینیان نقل می‌کند و به‌طور مفصل به شرح و نقد هر یک می‌پردازد.

نظریّه راسخین در علم

وی سپس نظریّه خود را که آن را نظریّه راسخین در علم نامیده بیان می‌کند و راسخان در علم را کسانی معرفی می‌کند که در آیات الهی بدون کوری و دوبینی می‌نگرند. ملاصدرا بیشترِ بحث در مورد گروه چهارم، یعنی اهل تعطیل را رها می‌کند و با ترسیم یک سه قطبی 12 میان سه گروه نخست، درمورد راسخان در علم بیان می‌دارد که برای ایشان گرمی تنزیه و سردی تشبیه و آمیزش آن دو، چونان آب نیمِ گرم نیست؛ بلکه همانند گوهر آسمانی از جهان ناسازگاری‌ها بیرون رفته‌اند و بیرون از دو ضدّ و مخالف هم، چیزی آمیخته از هر دو نیست. وی درباره این روش می‌نویسد: «منهج الراسخین فی العلم و الإیقان، و هو إبقاء الألفاظ على مفهوماتها الأصلیه من غیر تصرّف فیها، لکن مع تحقیق تلک المفهومات و تجرید معانیها عن الأمور الزائده، و عدم الاحتجاب عن روح المعنى بسبب اعتیاد النفس بهیئه مخصوصه یتمثّل ذلک المعنى بها غالباً» (ملاصدرا، ۱۳۶۶، ج۴: ۱۵۰). ملاصدرا معتقد است الفاظ و اوصاف متشابه را نمی‌توان به مفهوم دیگری غیر از مفهوم حقیقیِ لفظ تأویل کرد. اساساً مقصد وحی همان معنا و مفهوم حقیقی لفظ است، اما نه مفهومی که آمیخته با امور زائد باشد؛ بلکه مفهومی که از هیئت‌های مخصوص و خصوصیّات مصادیق مبرّا باشد؛ مفهومی که به هیچ مصداقی از مصادیق مشروط نشود. او معتقد است چون روش راسخان در علم از جانب خداوند است، پس راهی درست در تأویل است و اختلاف زیاد در آن نیست؛ درحالی‌که دیگران در سایر روش‌ها دچار اختلاف شده‌اند (ملاصدرا، ۱۳۶۳: ۶۶).

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.