حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ 11 شوال 1445 Friday, 19 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
پارادوکس دروغگو
۰۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۳:۱۷
شناسه : 2107
15

واژه (Paradox) مرکب از دو واژه یونانی (Para) به معنای «تناقض با» و (Doxa) به معنای عقیده و رأی است. پس پارادوکس به معنای «مخالف عقیده موجود» است و دلالت بر امری می‌کند که به نظر می‌آید برخلاف پندار همگانی یا متناقض است.[۱] پارادوکس در محاورات روزمره معمولاً مترادف امر «عجیب» یا «غیرمنتظره» به کار […]

ارسال توسط : نویسنده : مهدی عبداللهی منبع : پژوهه
پ
پ

واژه (Paradox) مرکب از دو واژه یونانی (Para) به معنای «تناقض با» و (Doxa) به معنای عقیده و رأی است. پس پارادوکس به معنای «مخالف عقیده موجود» است و دلالت بر امری می‌کند که به نظر می‌آید برخلاف پندار همگانی یا متناقض است.[۱]

پارادوکس در محاورات روزمره معمولاً مترادف امر «عجیب» یا «غیرمنتظره» به کار می‌رود، اما کاربرد فلسفی آن، معنای خاص‌تری دارد. پارادوکس‌های تام ناظر به ناسازگاری‌های باورها یا امور خلاف قاعده در استدلال هستند. آنها در غالب موارد، چیزی بیش از معماهای منطقی‌اند و در بسیاری موارد فلاسفه را بر آن داشته‌اند که در پندارهای غیرمشکوک خود تجدیدنظر نمایند.[۲]

برخی دیگر معتقدند، پارادوکس کاربردهای متعددی دارد، از جمله:

۱) پارادوکس منطقی یا پارادوکس نظریه مجموعه‌ها که ناظر به مفاهیم منطقی یا ریاضی محض هستند، مانند پارادوکس برتراند راسل.

۲) پارادوکس زبان‌شناختی که ناظر به مفاهیمی چون معنا و اشاره (designation) هستند، مانند پارادوکس دروغگو.

۳) پارادوکس عملی که در آن تناقضی در خود گفتار وجود ندارد، بلکه تناقض در عمل گفته‌شده وجود دارد، مثل این که شخصی بگوید: «دارد باران می‌بارد، اما من آن را باور نمی‌کنم.» قسمت اول و دوم این بیان، متناقض نیستند، زیرا ممکن است هر دو بخش صادق باشند، اما گوینده با بیان بخش دوم، مقصود متعارف از بیان بخش اول را خنثی می‌کند.[۳]

اما کواین معتقد است که پارادوکس در دو معنا به کار می‌رود:

۱) معنای عام و رایج (inclusive sense): پارادوکس به این معنا، عبارت است از این که با استدلالی موجّه از مقدمات موجه، به نتیجه‌ای ناموجه برسیم.

۲) معنای خاص (narrower sense): برخی فلاسفه، پارادوکس را در مواردی به کار می‌برند که ما را وادار به اِعمال اصلاح در اصول اصیل می‌نمایند.

به اعتقاد کواین، واژه پارادوکس در «پارادوکس دروغگو» در معنای دوم به کار رفته است.[۴] به عبارت دیگر، پارادوکس دروغ‌گو یک ناهنجاری در فکر عرفی است.[۵]

پارادوکس دروغگو، اشکالی است که در مقابل دیدگاه رایج در باب تعریف صدق، یعنی نظریه «مطابقت با واقع» «Correspondence Theory» پدید آمده است. بر اساس این دیدگاه، صدق یک گزاره به معنای مطابقت آن با واقع است، هر قضیه‌ای که واقع را آن‌گونه که هست، نشان بدهد، صادق و در غیر این صورت، کاذب است. اشکالاتی بر این تعریف وارده شده که ناتوانی از پاسخ به آنها، سبب پیدایش نظریات بدیل و «تئوری‌های صدق» گردیده است. یکی از این اشکالات، «پارادوکس دروغگو» بوده است، زیرا اگر صدق قضیه، به مطابقت آن با واقع باشد، از آنجا که قضیه می‌تواند حاکی از قضیه‌ای دیگر باشد، و آن قضیه نیز حاکی از این قضیه، پس اگر قضیه اول، حاکی از صدق قضیه دوم، و قضیه دوم نیز حاکی از کذب قضیه اول باشد، پس صدق هر یک از این دو قضیه، مستلزم کذب آن است و کذبش، با صدق آن تلازم دارد.

پارادوکس دروغگو بیش از همه با نام یوبولیدِس (Eubulides) از اعضای مکتب مِگارا (Megara) ـ‌از مکاتب پساسقراطی یونان باستان‌ـ گره خورده است، وی مخاطبانش را دعوت می‌کند فردی را در نظر بگیرند که می‌گوید: «آنچه من اکنون می‌گویم، دروغ است.»، بر اساس دیدگاه افلاطونی‌ـ‌ارسطویی، این قضیه صادق است، در صورتی که آنچه این فرد می‌گوید، کاذب باشد، یعنی این قضیه صادق است، اگر خودش کاذب باشد! و نیز کاذب است، در صورتی که آنچه فرد می‌گوید، کاذب نباشد، یعنی کاذب است اگر صادق باشد.[۶] به جهت نقش یوبولیدس در طرح این پارادوکس، امروزه آن را به نام «پارادوکس دروغگوی مگارایی»[۷] می‌شناسند.[۸]

گفتنی است یوبولیدس، مبتکر پارادوکس دروغگو نیست و این پارادوکس متعلق به اپیمنیدِس (Epimenides) است.[۹] وی اهل جزیره کِرِت یونان بوده و ۶۰۰ سال پیش از میلاد حضرت مسیح می‌زیسته است؛ روزی به اطرافیانش گفت: «همه کرتی‌ها دروغ می‌گویند»، اکنون اپیمنیدس یا راست گفته است و یا دروغ، اگر راست گفته باشد، باید دروغ گفته باشد و اگر دروغ گفته باشد، باید راست گفته باشد.[۱۰]

جالب است که نظیر ماجرای فوق در کتاب مقدس نیز آمده است. پولس در نامه خود به تیطوس می‌گوید مردم کرت، صفات مذمومی چون دروغگویی دارند، از این رو باید توبیخ شوند تا به راه راست درآیند، سپس ادعا می‌کند که این حقیقت را پیامبری از اهل کرت به وی خبر داده است:

«یکی از ایشان [اهل کرت] که نبیّ خاص ایشان است، گفته است که «اهل کریت» همیشه دروغگو و وحوش شریر و شکم‌پرست بی‌کاره می‌باشند» این شهادت راست است؛ از این جهت، ایشان را به سختی توبیخ فرما تا در ایمان، صحیح باشند.»[۱۱]

«پارادوکس دروغگو بسیار مورد بحث نویسندگان دوران باستان و قرون وسطی قرار گرفت و هم‌اکنون نیز معضلی جدی است برای هر کسی که به دنبال ارائه توصیفی وافی از صدق و کذب باشد.»[۱۲] تا آنجا که گفته شده است، هیمنه و دشواری آن موجب مرگ ناگهانی یکی از منطق‌دانان یونان باستان به نام فیلتاس (Philetas) گردید![۱۳] امروزه نیز تقریرهای مختلف آن خودنمایی می‌کنند. فلاسفه غرب در مقابل پارادوکس دروغ‌گو، معمولاً از نظریه مطابقت دست شسته‌اند تا در چنین مخمصه‌ای درنغلطند. اما برخی نیز درصدد ارائه راه‌حل برای آن برآمده‌اند. برتراند راسل از طریق تئوری مطابقت و ناظر قرار دادن یک مجموعه بر زیرمجموعه خود به رفع مشکل پرداخته است. آلفرد تارسکی از طریق تمایز نهادن میان زبان و فرازبان به اشکال پاسخ گفته است، وی معتقد است پارادوکس دروغ‌گو ناشی از این است که صدق و کذب را که از امور مربوط به فرازبان است، در زبان آشفته طبیعی به کار گرفته‌ایم و اگر چنین نمی‌کردیم، به چنان مشکلی دچار نمی‌شدیم.[۱۴]

تا بدین‌جا پارادوکس دروغگو را در گزاره‌های خبری به تصویر کشیدیم، ولی این پارادوکس در حیطه انشائیات نیز قابل تصویر است. اگر شخصی، کسی را وصیّ خود قرارداده، به او بگوید: «بعد از من به وصیت من عمل کن»، سپس از دنیا برود، وقتی وصی، وصیت‌نامه را می‌گشاید، ناگهان با این جمله مواجه می‌شود، «به وصیت من عمل نکنید» در این فرض، عمل به وصیت، به معنای انجام ندادن آن است، و برعکس! و نظیر آن، این است که استادی، به شاگردش بگوید: «به توصیه هیچ استادی عمل نکن»[۱۵]

گفتنی است بسیاری از منطق‌دانان اسلامی نظیر اثیرالدین ابهری(۵۹۷-۶۶۴ق) در تنزیل الأفکار فی تعدیل الأسرار،[۱۶] خواجه نصیرالدین طوسی(۵۹۷-۶۷۲ق) در تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الأفکار،[۱۷] سعدالدین تفتازانی(۷۲۲-۷۹۴ق) در شرح المقاصد،[۱۸] جلال‌الدین دوانی(۸۳۰-۹۰۸) در نهایۀ الکلام فی شرح شبهۀ کل کلامی کاذب،[۱۹] شمس‌الدین محمد خفری در رسالۀ عبرۀ الفضلاء فی حل شبهۀ الجذر الأصم،[۲۰] و سید صدرالدین دشتکی (۸۲۹-۹۰۳) در رسالۀ فی شبهۀ جذر الأصم[۲۱] به این پارادوکس توجه داشته، تحت عنوان «مغالطۀ کل کلامی کاذب» از آن سخن گفته، درصدد حلش برآمده‌اند، و شاید اولین بار، سعدالدین تفتازانی، نظر به دشواری و پیچیدگی حل آن، به «جذر اصم» ـ‌یعنی مغالطه‌ای که گوشش به هیچ پاسخی بدهکار نیست‌ـ موصوفش ساخته، اعتراف به ناتوانی از حل آن نمود:

«هذه مغلطۀ تحیّر فی حلّها عقول العقلاء و فحول الأذکیاء، و لهذا سمّیتها مغلطۀ جذر الأصم»[۲۲]

ملاخلیل قزوینی به نقل آقا بزرگ طهرانی در شرح عدۀ الأصول از بعض بزرگان خراسان نقل نموده است که وی شبهه جذر اصم را به محضر حضرت رضاعلیه‌السلام عرضه داشته و حضرت دو جواب به آن داده‌اند، ولی متأسفانه، سائل جواب‌ها را به خاطر نسپرده است.[۲۳]

گفتنی است یکی از اندیشمندان معاصر، راه‌حل مفصلی برای این پارادوکس ارائه نموده است که به نظر می‌آید راه‌گشا باشد، ولی به جهت تنگی مجال، امکان طرح آن در این نوشته کوتاه فراهم نیست.[۲۴]

منابع :

[۱]. W. L. Reese, Dictionary of Philosophy and Religion (Eastern and Western Thought), New jersey, Humanities Press, 1980, p. 411.

[۲]. Nigel Warburton, Thinking from A to Z, 3nd edition, London, Routledge, 2007, p. 109.

[۳]. A. R. Lacey, A Dictionary of Philosophy, 3nd edition, London, Routledge, 1996, p. 244.

[۴]. W. V. Quine, Theories and Things, The Belknap Press of Harvard University, 1981, p. 178.

[۵]. لاریجانی، محمدجواد، دو رساله: سقراط حکیم و اندیشه انسان، آشنایی اجمالی با منطق ریاضی، تهران، مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ص۳۴-۳۵٫

[۶]. A. N. Prior, “Correspondence Theory of Truth”, The Encyclopedia of Philosophy, Paul Edwards (ed), New York, Macmillan Publishing, 1972, Vol. 2, p. 224.

[۷]. Megarian Liar Paradox.

[۸]. Ibid.

[۹]. Simon Blackburn, Oxford Dictionary of Philosophy, Oxford, Oxford University Press, 1996, p. 217; Richard L. Kirkham, Theories of Truth: A Critical Introduction, Massachusetts, MIT Press, 1997, p. 271.

[۱۰]. عارفی، عباس، «صدق و پارادوکس دروغگو»، ذهن، شماره ۱۳، بهار ۱۳۸۲ش، ص۵۱٫

[۱۱]. کتاب مقدس، رساله پولس رسول به تیطُس (۱: ۱۲-۱۳).

[۱۲]. Ibid, p. 225.

[۱۳]. R. M. Sainsbury, Paradoxes, Cambridge, Cambridge University Press, 1988, p. 1.

[۱۴]. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: عارفی، عباس، «صدق و پارادوکس دروغگو»، ص۶۸-۶۹؛

Richard L. Kirkham, Theories of Truth: A Critical Introduction, p. 271-306.

[۱۵]. عارفی، عباس، «صدق و پارادوکس دروغگو»، ص۵۸٫

[۱۶]. الطوسی، خواجه نصیرالدین، تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الأفکار، در منطق و مباحث الفاظ (مجموعه متون و مقالات تحقیقی)، به اهتمام: مهدی محقق و توشی هیکو ایزوتسو، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک‌گیل شعبه تهران، ۱۳۵۳ش، ۲۳۵-۲۳۶٫

[۱۷]. همان.

[۱۸]. التفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تحقیق و تعلیق مع مقدمۀ فی علم الکلام: عبدالرحمن عمیرۀ، قم، منشورات الشریف الرضی، الأولی، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۲۸۶-۲۸۷٫

[۱۹]. قراملکی، احد فرامرز، «نهایۀ الکلام فی شبهۀ کل کلامی کاذب»، نامه مفید، ش ۵، بهار ۱۳۷۵ش، ص۹۶-۱۳۴٫

[۲۰]. شمس‌الدین محمد خفری، «رسالۀ عبرۀ الفضلاء فی حل شبهۀ الجذر الأصم»، تصحیح: احد فرامرز قراملکی، خردنامه صدرا، ش ۴، تیر ۱۳۷۵ش.

لازم به ذکر است که خفری، رساله دیگری در این موضوع، تحت عنوان حیرۀ الفضلاء دارد.

[۲۱]. دشتکی، سید صدرالدین، «رسالۀ فی شبهۀ جذر الأصم»، تصحیح: احد فرامرز قراملکی، خردنامه صدرا، ش ۵ و۶، پاییز و زمستان ۱۳۷۵ش.

[۲۲]. التفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۴، ص۲۸۷٫

[۲۳]. الطهرانی، آقا بزرگ، الذریعۀ إلی تصانیف الشیعۀ، بیروت، دارالأضواء، بی‌تا، ج۵، ص۹۲٫

[۲۴]. ر.ک: عارفی، عباس، «صدق و پارادوکس دروغگو»، ص۶۹-۷۴٫

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.