حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ 20 رمضان 1445 Friday, 29 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
بررسی آراء درباره بداهت تصوری (۳)
۱۴ آذر ۱۴۰۰ - ۲۳:۴۳
شناسه : 1850
9

نظريه تحويل به علم حضورياين نظريه، سر بداهت مفاهيم بر گرفته از علوم حضوري را به خوبي توضيح مي دهد، ولي به نظر مي رسد اين نظريه نمي تواند سر بداهت همه مفاهيم تصوري بديهي را تبيين کند؛ زيرا :۱٫ بديهيات تصوري در آنچه از علم حضوري به دست مي آيد منحصر نيست؛۲٫ اساساً نيازي […]

ارسال توسط : نویسنده : عباس عارفی منبع : راسخون
پ
پ

نظريه تحويل به علم حضوري
اين نظريه، سر بداهت مفاهيم بر گرفته از علوم حضوري را به خوبي توضيح مي دهد، ولي به نظر مي رسد اين نظريه نمي تواند سر بداهت همه مفاهيم تصوري بديهي را تبيين کند؛ زيرا :
۱٫ بديهيات تصوري در آنچه از علم حضوري به دست مي آيد منحصر نيست؛
۲٫ اساساً نيازي نيست که همه مفاهيم تصوري، حتي مفاهيم عدمي را به نوعي به علم حضوري ارجاع دهيم؛ زيرا براي بديهي بودن يک تصور تنها کافي است که آن تصور از راه تعريف، اعم از حدي و رسمي، به دست نيامده باشد. به تعبير ديگر، آن تصور به تعريف نياز نداشته باشد. بنابراين، براي تأمين بداهت تصوري هميشه نيازمند ارجاع به علم حضوري نيستيم.
حتي اين امر در مواردي – مانند مفاهيم عدمي – ممکن نخواهد بود؛
۳٫ منظور از ارجاع به علم حضوري در تصورات بديهي آن است که تصورات، حاکي از معلومات حضوري باشند؛ مانند مفهوم «ترس»، «غم» و «شادي». با اينکه مراد اين است که آنها از تأمل بر يافته هاي حضوري حاصل شوند. در هر صورت، اين پرسش مطرح است که اگر بپذيريم که بسياري از تصورات حسي، خيالي، عقلي، عدمي و … را مي توان به علم حضوري ارجاع داد و از اين راه، به سر بداهت تصوري آنها دست يافت، ولي چگونه مي توان اين فرض را نفي کرد که شخصي بدون شهود و يافت حضوري، به تصور بديهي راه يابد؟ پس در اين صورت، چگونه مي توان بداهت تصورات بديهي را در همه موارد به علم حضوري ارجاع داد؟ و يا به چه دليل مي توان تبيين سر بداهت تصوري را از غير طريق علم حضوري منتفي دانست؟
ممکن است اين پرسش مطرح شود که اگر سر بداهت تصوري را در علم حضوري نجوييم، پس چه راهي براي احراز «مطابقت تصوري» وجود دارد؟
در پاسخ بايد گفت در مطابقت تصوري يا به بيان ديگر، ارزش شناخت تصوري، دشواري هاي موجود در مطابقت تصديقي، يا ارزش شناخت تصديقي مطرح نيست. در تصورات همين اندازه کافي است که تصور، محکي خود را ارائه دهد تا بتوان گفت داراي ارزش معرفتي است. البته هر تصوري، اين ارائه يا حکايت را خواهد داشت؛ اعم از اينکه آن مفهوم ماهوي باشد يا غير ماهي معقول اول باشد يا ثاني؛ معقول ثاني منطقي باشد يا فلسفي؛ مفهوم حقيقي باشد يا اعتباري؛ مفهوم وجودي باشد يا مفهوم عدمي؛ خواه آن مفهوم از راه علم حضوري مستقيم به دست آمده باشد يا از راه علم غير مستقيم ( از راه تحليل) و يا مثلاً کلاغي پريده باشد و ما واجد مفهومي شده باشيم و يا خداوند به طور فطري آن را در ما سرشته باشد و يا شيطان با تصرفات شيطاني اش آن را در ما مفهوم سازي کرده باشد. پس مفهوم هر گونه که باشد، شأن ارائه خواهد داشت و حکايت آن نيز ذاتي است. بنابراين، ديگر نيازي نخواهد بود براي حل مشکل معرفت در علوم تصوري به علم حضوري پناه آوريم؛ به ويژه اگر بسان استاد مصباح، به « حکايت شأني» در تصورات قائل باشيم
(آموزش فلسفه، ۱۶۴/۱و۱۷۲) که ديگر پيش از تشکيل قضيه، دشواري خاصي از ناحيه تصورات نخواهد بود تا براي حل آن به علم حضوري نياز باشد.
بدين ترتيب، نظريه سوم که در جست و جوي سر بداهت تصوري در « علم حضوري» بود، اگر چه در تبيين سر بداهت برخي تصورات، مانند مفهوم ترس، شادي و …، مفيد است، ولي اين راه حل نمي تواند سر بداهت تصورات بديهي ديگر، به ويژه تصورات عدمي،(۳) را تبيين کند.

نظريه مشاهده مثل:
 اين نظريه پذيرفتني نيست؛ زيرا :
۱٫ مثل افلاطوني هنوز ثابت نشده است؛ زيرا براي آن دليل قابل قبولي وجود ندارد و بزرگاني همچون ارسطو در متافيزيک (۴۵۰-۴۲۸) و ابن سينا در الهايات شفا (۳۲۴-۳۱۰) در آن به تفصيل مناقشه کرده اند که يکي از نقدهاي وارد بر آن نقد به مفاهيم نسبي است؛
۲٫ مفهوم عدم، مفهومي بديهي است، ولي ما مثال آن را مشاهده نکرده ايم (هم انديشي معرفت شناسي، ج۳۵)؛
۳٫ در اين نظريه بر عنصر « مشاهده» تأکيد شده است، پس مراد از آن يا مشاهده حصولي است يا حضوري. اگر مراد، مشاهده حصولي حسي باشد، که بعيد مي نمايد؛ زيرا افلاطون در ارائه نظريه مثل به عالمي وراي عالم حسي مادي نظر دارد. پس اين نظريه به يک قسم از اسرار بداهت باز مي گردد که تشريح آن در قول به تفصيل در مقاله ديگري ( عارفي، « بداهت تصوري و اقوال در مسئله»، فصل نامه معارف عقلي، ش ۶) گذشت و آن اينکه مفاهيم به دست آمده از طريق حواس بديهي اند، و اگر مراد از مشاهده مثل، علم حضوري باشد، چنان که چنين مي نمايد، پس اين نظريه نيز به قول سوم، يعني
« نظريه تحويل به علم حضوري» باز مي گردد.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.