حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳ 10 شوال 1445 Thursday, 18 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
محبت خداوند به مخلوقات
۱۵ دی ۱۴۰۰ - ۲۱:۴۳
شناسه : 2039
12

در بعضی آیات کلام الهی، محبت خداوند به­صورتی عام بیان شده است که شامل همه مخلوقات می‌شود و نتیجه آن بنابر وحدت وجود، سریان عشق در هستی است. آیاتی دیگر نیز بیانگر آن است که محبت خداوند شامل عده‌ای خاص است. ۱٫ محبت خداوند به همه مخلوقات خداوند در قرآن کریم خود را نور آسمان­ها […]

ارسال توسط : منبع : انسان پژوهی دینی
پ
پ

در بعضی آیات کلام الهی، محبت خداوند به­صورتی عام بیان شده است که شامل همه مخلوقات می‌شود و نتیجه آن بنابر وحدت وجود، سریان عشق در هستی است. آیاتی دیگر نیز بیانگر آن است که محبت خداوند شامل عده‌ای خاص است.

۱٫ محبت خداوند به همه مخلوقات

خداوند در قرآن کریم خود را نور آسمان­ها و زمین معرفی می‌کند: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (نور، ۳۵). ملاصدرا – بنابر اصالت وجود – نور را در حقیقت و معنا، عین وجود می‌داند. ازاین‌رو خداوند نور محض یا وجود صرف است (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۱، ج۴، ص۳۵۶) و با اشراق نور او، ماهیات از خفا به ظهور می­رسند و از غیب و عدم، پا به عرصه ظهور و وجود می‌گذارند. بنابراین وجود هر چیزی تجلی نور الهی است؛ نوری که موجب ظهور ماهیات می‌شود (همان، ص۳۶۰).

این نور همان رحمت الهی است که بنابر آیه کریمه «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ» (اعراف، ۱۵۶) شامل جمیع موجودات است. به تعبیر ملاصدرا رحمتی که هر شیئی را شامل است، وجه حق – یا همان وجود اشیا – است؛ زیرا بنابر آیه کریمه «کلّ شیء هالک إلا وجهه» (قصص، ۸۸) غیر وجه خداوند هالک است؛ چراکه آنچه غیر وجه اوست، موجود نیست (صدرالدین شیرازی، ۱۹۹۰، ج۹، ص۳۷۵).

بنابر قاعده «من احبّ شیئا احبّ آثاره» (سبزواری، ۱۳۸۳، ص۱۷۶) هرکس چیزی را دوست داشته باشد، به­یقین تمام چیزهایی را که مستند به اوست و از او صادر شده است، دوست خواهد داشت. ازآنجاکه خداوند ذات خود را دوست دارد: «واجب الوجود اعظم مبتهج بذاته»، تمامی اشیا را از آن جهت که از ذات او صادر شده‌اند، دوست دارد؛ از این جهت است که اراده می‌کند اشیا ایجاد شوند. اینکه «خداوند اشیا را اراده می­کند و آنها را دوست دارد» با عبارت «فقط از آن جهت که از او صادر شده­اند» مورد تأکید قرار می‌گیرد (صدرالدین شیرازی، ۱۹۹۰، ج۲، ص۲۶۴؛ ۱۳۵۴، ص۱۳۵؛ سبزواری، ۱۳۸۳، ص۳۶۰) به این دلیل است که قاعده فلسفی «إن العالی لا یرید السافل» اشکالی بر آن وارد نکند. توضیح اینکه، اگر موجودی عالی – مانند خداوند – هنگام انجام فعل، توجه به سافل – مانند معلول خود – داشته باشد و آن را اراده کند، مستلزم این است که به­واسطه سافل به نوعی کمال دست یابد؛ زیرا در این صورت برای عالی، وجود سافل از عدم آن اولویت دارد و این نوعی استکمال است؛ درحالی­که از نظر عقلی، کامل شدن علت به­واسطه معلول محال است. جواب ملاصدرا به این مطلب آن است که «خداوند اشیا را از جهت ذات آنها اراده نمی­کند [و از این جهت به آنها توجهی ندارد]؛ بلکه این اراده و توجه به­خاطر آن است که از ذات خود او صادر شده­اند» (صدرالدین شیرازی، ۱۳۵۴، ص۱۳۵). بنابراین «اگر خداوند مخلوق خود را دوست دارد، به این دلیل است که آن مخلوق اثری از آثار ذاتش و رشحه­ای از رشحات فیض خود اوست. در نتیجه وجود آن مخلوق، بهجت و خیری برای خداوند حاصل نمی­کند؛ بلکه بهجت خداوند به چیزی است که ذاتاً محبوب اوست و آن، ذات خود خداوند است که هر کمال و جمالی، فیضی از جمال و کمال اوست» (همان).

بنابراین خداوند به­سبب علم به ذاتی که منبع هر جمال و کمالی است، شدیدترین ابتهاج را به ذاتش دارد و نیز ابتهاج به آثاری دارد که از ذاتش صادر می‌شود. ازاین‌رو ممکنات را نه به­سبب ذاتی امکانی‌شان، بلکه به این سبب که از لوازم ذات هستند، دوست می‌دارد. بر این اساس است که برخی عرفا گفته‌اند: «لولا العشق ما یوجد أرض و لا سماء و لا برّ و لا بحر و لا هواء و لا ماء» (همو، ۱۳۶۱، ج۵، ص۳۸۹).

سریان عشق در هستی

با پذیرش «وحدت وجود»، یکی از نتایج محبت خداوند به مخلوقات، سریان عشق در هستی است. در واقع عاشق و معشوق حقیقی خداوند است؛ زیرا جز او موجودی نیست. تمامی کائنات جلوه‌های مختلف حق­تعالی هستند و وحدت او ساری در هستی است و به­تبع آن، عشق در هستی ساری می­باشد. به تعبیر شارح فصوص ­الحکم: «المحبة لازمة للوحدة الحقیقیة، فبسریان الوحدة فی الوجود تسرى المحبة؛ عشق لازمه وحدت حقیقی است. بنابراین با سریان وحدت در هستی، عشق نیز ساری است» (کاشانی، ۱۳۷۰، ص۲۹۹). عشقی که عارفان آن را ساری در موجودات می‌دانند، عشقی حقیقی و با خصوصیاتی مانند علم و قدرت و حیات است؛ زیرا در هستی، جز عشق موجود نیست: «عشق در همه ساری است، ناگزیر جمله اشیاست؛ و کیف تنکر العشق و ما فی الوجود إلا هو؛ و لولا الحب ما ظهر ما ظهر، فبالحب ظهر الحب سار فیه، بل هو الحب کله» (عراقی، ۱۳۶۳، ص۶۸).

با بررسی آثار ملاصدرا سه دلیل بر این مطلب عرفانی می‌توان یافت:

دلیل اول: همچنان­که «موجود» بدون طبیعت وجود به­هیچ­وجه قابل تصور نیست، موجودی هم که علم و قدرت و حیات نداشته باشد، قابل تصور نیست؛ و اگر حیات و شعور در موجودات وجود داشته باشد، قطعاً دارای عشق نیز هستند (صدرالدین شیرازی، ۱۹۹۰، ج۷، ص۱۵۰). نیز همان‌گونه که هر وجود سافلی از وجودی عالی صادر می‌شود تا نوبت به صدور موجودات مادی شود، عشق اعلی نیز از عشق سافل ناشی می‌شود تا به عشق واجب­الوجود برسد. بر این­ اساس تمامی موجودات طالب کمالات خداوند هستند و اوست که غایت تمام موجودات است. بنابراین عشق و شوق سبب وجود و دوام موجودات است و اگر عشق و شوق نبود، حدوث عالم جسمانی غیرممکن بود. ازاین­رو عشق در تمام موجودات سریان دارد (همان، ص۱۶۰). ملاصدرا می‌گوید: «لا یخلو شی‏ء من الموجودات عن نصیب من المحبة الإلهیة و العشق الإلهی و العنایة الربانیة و لو خلا عن ذلک لحظة لا نطمس و هلک فکل واحد عاشق للوجود طالب لکمال الوجود نافر عن العدم و النقص» (همان، ص۱۴۹).

دلیل دوم: آنچه ذاتاً معشوق واقع می‌شود، «خیر» است و به تعبیر ابن‌سینا «من أدرک خیراً فانه بطباعه یعشقه» (ابن‌سینا، ۱۴۰۰، ص۳۹۱). ‌«خیر» است که عاشق «خیر» می‌شود؛ زیرا عشق چیزی جز طلب زیبایی و ملائمت نیست و «خیر» است که زیباست و ملائم با وجود هر موجودی است و هرچه خیر افزون گردد، استحقاق معشوق بودن بیشتر می‌شود و عاشق بودن نیز قوی‌تر می‌گردد (همان، ص۳۷۷). بنابراین خیر، منبع عشق است؛ هریک از صوری که در عالم طبیعت محقق شده، به­سوی کمالی که خیریت هویت او مستفاد از آن است، کشش دارد و از نقصی که مربوط به حدود عدمی آن است، گریزان می­باشد. ازآنجاکه خداوند در نهایت خیریت است و هیچ نقصی ندارد، نهایت عاشقیت و معشوقیت است (جوادی آملی، ۱۳۷۶، ج۹، ص۳۵۲).

ملاصدرا سبب عشق خداوند به موجودات و عشق موجودات به خداوند را خیر بودن وجود می‌داند. از نظر وی وجود به­کلی خیر است و خداوند که کمال وجود است، خیرِ خیر می­باشد؛ یعنی حقیقتِ خیر. ازاین‌رو خداوند بر خود عاشق است و بر موجودات نیز که فعل او و خیر هستند، عشق می‌ورزد. اما عشق موجودات به خداوند به این دلیل است که خداوند خیر مطلق و اصل وجود موجودات است و هر موجودی طبیعتاً به خیر گرایش دارد؛ چنان­که حب ذات در او فطری است و به­یقین عشق به اصلِ ذات – که اصلِ ذات هر چیزی خداوند است – بر عشق به ذات اولویت دارد (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۳، ص۲۶۹).

دلیل سوم: عشق غایت موجودات است: «جمیع الموجودات عاشقة لله سبحانه مشتاقة إلى لقائه و الوصول إلى دار کرامته‏» (همو، ۱۹۹۰، ج۷، ص۱۴۸). خداوند دوست دارد در صورت موجودات ظهور کند. ملاصدرا و پیروانش با اثبات عینیت صفات خداوند با ذات مقدس او، ظهور خدا در صور مختلف و عشق خداوند به این ظهور را از صفات خداوند می‌دانند که عین ذات اوست و نتیجه می‌گیرند که غایت در ایجاد و ظهور، ذات مقدس خداوند است که می‌توان او را «عشق» نامید. از اینجاست که می‌گویند اگر عشق نبود و اگر به­خاطر عشق نبود، آسمان و زمین و دریا و خشکی ایجاد نمی‌شد (فیض کاشانی، ۱۳۷۵، ص۸۰-۷۹).

۲٫ محبت خداوند به انسان­های دارای کمال

در بعضی آیات قرآن بیان شده است که خداوند بندگان را به­سبب داشتن زیبایی‌ها و کمالات دوست می‌دارد متکلمان معمولاً این محبت خداوند به انسان­ها را به ثواب دادن و مدح کردن و تجلیل آنها از طرف خداوند تفسیر می‌کنند (رازی، ۱۴۲۰، ج۷، ص۱۷؛ طوسی، بی‌تا، ج۳، ص۵۵۷). ملاصدرا با انتقاد شدید از متکلمان به­دلیل این نوع تفسیر، چنین بیان می‌کند که در آیات قرآن کریم محبت خداوند به بندگان را باید بر معنای حقیقی محبت حمل کرد، نه معنای مجازی مانند ثواب دادن و مدح کردن (صدرالدین شیرازی، ۱۳۵۴، ص۱۵۷-۱۵۶). معنای حقیقی محبت «ابتهاج به شیء موافق» است (همان، ص۱۵۵). ازآنجاکه وجود ممکنات اثری از آثار قدرت خداوند است و مخلوقات، تجلیات کمالات خداوندند، بنابراین «وجود هر ممکنی جهتی از جهات کمال و وجود خداوند و ابتهاج او به ذاتش است؛ ابتهاجی که در آن، ابتهاج به تمام افعال و آثارش منطوی است؛ همچنان­که علم او به ممکنات در علم به ذاتش منطوی است» (همان، ص۱۵۷-۱۵۶).

اما مخلوقات یا آثار حق­تعالی بنابر «وحدت تشکیکی وجود» دارای مراتب مختلف هستند (تشکیک در مراتب)؛ چنان­که بنابر «وحدت شخصی وجود»، تجلیات خداوند مظاهر تشکیکی بی‌نهایت دارند (تشکیک در مظاهر). ازاین‌رو مخلوقی که سزاوار است محبت خداوند بیش از همه نصیب او شود، اشرف ممکنات، یعنی انسان کامل است که در قوس نزولی و صعودی از همه به خداوند نزدیک‌تر می­باشد. در مقابل، مخلوقی که در پست‌ترین مرتبه وجودی واقع است، یعنی ابلیس در میان زندگان و هیولا در میان اموات، کمترین بهره را از محبت الهی دارند (همان، ص۱۵۷). هر انسانی این استعداد را دارد که با اختیار خود و کسب علم و عمل به خداوند نزدیک شود و به مقدار نزدیکی، از محبت خداوند بهره‌مند گردد.

در واقع ممکنات در قبول تجلی خداوند و حکایت کردن از ذات الهی از نظر قرب و بُعد یا کثرت و قلّت حجاب، متفاوت هستند و آدمی می‌تواند با ایمان و عمل صالح، حجاب را از قلبش مرتفع کند و دارای وجودی قوی‌تر و به­تبع آن از طرف خداوند مورد محبت بیشتری واقع شود. ازاین‌رو «الفاظی که [در قرآن و احادیث] در مورد محبت خاص خداوند نسبت به بعضی بندگان آمده است، به­معنای کشف حجاب از قلب آن بندگان است» (همان، ص۱۵۸). بنابر حدیث «قرب نوافل» نزدیک شدن بنده به خداوند به­واسطه انجام مستحبات، سبب صفای باطن و رفع حجاب از قلب او می‌شود که این خود از لطف و محبت الهی ناشی می‌شود (همان، ص۱۵۹).

البته محبت خداوند به این بندگان، محبتی است که از هر نقصی خالی می­باشد. ازاین­رو ملاصدرا خداوند را منزه از محبتی می‌داند که منشأ آن قصور مُحِب از کمالِ اتم باشد. وی با بیان مثالی توضیح می‌دهد که محبت خداوند مانند محبت پادشاهی نیست که به­خاطر تمایل به شخصی، او را به خود نزدیک می‌کند تا به او کمک کند یا از حضورش لذت ببرد یا در امور مملکت با او مشورت کند یا وسایل آسایش را برای او آماده کند؛ بلکه محبت خداوند به بنده مانند محبت پادشاهی است که شخصی را به خود نزدیک می‌کند، به این دلیل که آن شخص دارای اخلاقی خوب و صفاتی پسندیده است؛ به­گونه‌ای ­که سزاوار است در حضور پادشاهان باشد. در این مثال اگر شخصی به کسب صفات نیکو مبادرت نماید – صفاتی که موجب رفع حجاب از او شود تا بتواند در محضر پادشاه باشد – می‌توان گفت وی خود را در معرض محبت پادشاه قرار داده است (همان). در واقع نزدیک شدن بنده به خدا و محبت خداوند به او به­واسطه دور شدن آدمی از صفات شیاطین و درندگان و تخلق به اخلاق الهی است که به­یقین موجب تغییر در ذات الهی نخواهد بود (همان، ص۱۶۰-۱۵۹).

از طرف دیگر، بنابر آیاتی مانند «أَنَّ اللَّهَ بَرِی‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» (توبه، ۳) و «وَ غَضِبَ اللَّهُ علیهم وَ لَعَنَهُمْ» (فتح، ۶) عده‌ای از آدمیان مورد غضب خداوند واقع می‌شوند. ملاصدرا با تأکید بر اینکه تمام موجودات محبوب خداوند هستند، چنین بیان می‌کند که بعضی موجودات مانند دنیا و آنچه در آن است، با عدم آمیخته‌اند و از این جهت مورد غضب خداوند هستند و از رحمت خاصه او بی‌بهره‌اند؛ گرچه بنابر آیه کریمه «وسعت رحمته کلّ شیء» (اعراف، ۱۵۶) رحمت عام الهی هر چیزی را دربر گرفته است. در واقع آنچه ذاتاً مورد غضب خداوند است، شر حقیقی یعنی عدم است که به­هیچ­وجه از خداوند صادر نشده است. وجود ناقص که آمیخته با عدم و شر است، مانند کافران و گناهکاران نیز به عَرَض مورد غضب‌اند؛ زیرا از رحمت الهی که در عالم انوار و منزلگاه مقربان و برگزیدگان

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.