کلام
بحث از زبان پس از اشاره به موضوع «حرف» و حروف قرآن ادامه مییابد تا به «کلام» برسد. چنانچه در مقدمه نیز بیان شد، بحث از کلام مدخل دیگری برای بحث از زبانِ دین از نظر صدرا است که درپیآن، ضمن دریافتی از جایگاه و نقش مؤلّف و فرد (خواننده یا مفسر) در فرایند فهم متن، جایگاه متن و نقش آن نیز در این فرایند روشنتر میشود. صدرا در مفاتیحالغیب پیش از ورود به مسئله متشابهات و نقد روششناسانة دیدگاههای موجود در تأویل متشابهات به کلام میپردازد. منظور او از کلام، معنایی عامتر، اما انتولوژیک و البته دروندینی است. صدرا بیان میدارد که تکلّم، مصدر صفت نفسی است و معنی آن ایجاد کلام است و از کَلَمَ به معنای زخم زدن گرفته شده است و فایده آن اعلام و اظهارکردن است. برهمیناساس، هدف نخستین متکلّم از کلام را اعلام و اظهار میداند. او با بهرهبردن از جهانبینی خود در آفرینش، نظریّه نفس رحمانی و همچنین آیات قرآن، نخستین کلامی را که گوش ممکنات را شکافت و موجود کرد، کلمه «کن» برمیشمارد و نتیجه میگیرد که جهان جز از کلام، ظاهر نگردیده است. همچنین با استفاده از نظریّه انسانواری، مقدمه دیگری اضافه میکند؛ صدرا میگوید: همانگونه که کلمات و حروف صوتی به نفس متکلّم و سخنگو به حسب منازل و مخارج حروف در دهان او برپا و قائم است، بخشهای گوناگون آن کلام در نفس رحمانی نیز به حسب مراتب و منازل بیست و هشتگانه حروف الفبا است (ملاصدرا، ۱۳۶۳: ۱۸ و ۲۴). به این ترتیب، با این دو مقدمه نتیجه میگیرد که جهان وجود، عین کلام است تا مشخصّه دیگری از زبان انتولوژیک خود را ارائه دهد که منحصر در متن مکتوب یا شفاهی انسان نیست. با بیان تقسیمبندی کلام، این ویژگی و انحصارشکنی روشنتر میشود؛ بویژه اگر علاوه بر بررسی تأویل انتولوژیک متن، تأویل انتولوژیک فرامتن نیز مدّنظر باشد. انسانواری جهان و خدای جهان و همچنین تشکیک مراتب وجود در عین اشتراک معنوی انحای وجود، دو نظریّه برجستهای هستند که صدرا در تبیین کلام از آنها بهره میبرد. اهمیت این دو بویژه در تبیین فرایند فهم متن و نقش عوامل سهگانه مؤلّف، متن و خواننده یا مفسر در فهم متن درخور توجه است. صدرا پس از بیان این مقدّمات، ازآنجاکه معتقد است متکلّم از اعلام و اظهار خود هدف و قصدی دارد، بر پایه این قصد، کلام را به سه بخش برتر (اعلی)، میانی (اوسط) و پایین (ادنی) تقسیم کرده است و به شرح هر یک پرداخته است:
۱- کلام برتر از جهت هدف نخستین عین کلام بوده است و فقطوفقط همان هدف را داشته است و هدف دیگری ندارد؛ زیراکه وجودش تمام و برتر است و مقاصد امور پایینتر را نیز ندارد. این کلام امری ابداعی است و مرتبه قضاء حتمی است که صور موجودات بر ترتیبِ ارادة ازلی ایجاب میشوند. صدرا لوح محفوظ الهی را عالم قضاء میداند. این کلام همانند ایجاد عالم امر است که باریتعالی آن را به امر کُن موجود کرده است و ازآنجاکه هدف از ایجاد این کلمات از طرف باریتعالی جز نفوذ امر الهی چیز دیگری نبوده است، پس هیچگاه پایان نپذیرفته است و نابود نمیشوند.
۲- در کلام میانی از نَفس کلام مراد دیگری نیز در نظر است؛ البته بدون آنکه سرپیچی و جدایی پدید آید؛ همانند فرمان الهی به فرشتگانی که اداره طبقات و مراتب افلاک و یا طبایع زمینی مانند کوهها، دریاها، ابرها، بادها، بارانها و … را برعهده دارند که لزوم عملکردن به فرمان الهی در ذات و سرشت آنان واجب و ضروری است.
۳- در کلام پایین، مقصود دیگری نیز در نظر گرفته شده است؛ اما برخلاف کلام میانی، امکان سرپیچی و نافرمانی یا اطاعت و پیروی در آن است؛ مانند خطابها و بیانهای الهی به مکلّفین از انسان و جن بهواسطه فروفرستادن کتابهای آسمانی و فرستادن رسولان الهی.
صدرا در ادامه با توجه به رفت و برگشتهای مستمرّی که میان انسان، جهان و خداوند در استخراج مؤیّدات برای سخنانش دارد، ترتیببندی ذکرشده برای کلام در جهان آفرینش را با کلام در انسان نیز تطبیق میدهد تا به تبیین همانندی میان این دو بپردازد. وی معتقد است انسان کامل از آن جهت که خلیفه و جانشین الهی است بر صورت اسماء و صفات حقتعالی آفریده شده است که آفرینش او در امر و خلق و برانگیختن، کمال و تمامیّت دارد و ابداع و انشاء و تکوین در او موجود است؛ ازاینرو، هر سه قسم کلام در او نیز موجود است. بالاترین نوع کلام انسان کامل، مکالمهاش با حقتعالی، گفتوگوی روحانی در مقام دریافت معارف الهی و بهرهگیری از علم و حکمت نزد پروردگار است. کلام میانی در انسان، فرماندادن و بازداشتن اعضای بدن است که به واسطه حرکتدادن نیروهای طبیعی توسط قوای نفسانی است که تمام قوا بر پیروی از نفس سرشته و آفریده شدهاند. کلام پایین نیز در انسان، درخواست به واسطه زبان و یا دست و اعضای دیگر است. صدرا با اشاره به آیه ۵۱ سوره شوری 10 به تطبیق دیدگاهش با قرآن میپردازد (ملاصدرا، ۱۳۶۳: ۱۸-۲۱).
بخشهای سهگانه تقسیمبندی کلام نشان میدهد که گسترة زبان دینی انتولوژیک صدرا قابلیت بررسی تأویلی فراتر از تأویل متن مکتوب را دارد؛ چنانکه غالب بحثهای شکلگرفته در حوزه زبان دین، بخش سوم تقسیمبندی کلام را مدّ نظر دارد. در این بخش باید نسبت میان کلام و کتاب بهعنوان متن مکتوب ارائه شود تا بتوان متن مقدّس را شناخت و جایگاه آن را دریافت. برای این منظور، صدرا نسبت میان کلام، کتاب و قرآن را بیان میکند. او معتقد است، صورت الفاظ نسبتی با فاعل دارد؛ ازآنجهت که از او صادر شده و نسبتی هم با پذیرنده دارد؛ ازآنرو که در آن منعکس و آشکار شده است. پس به اعتبار فاعلی آن، کلام و به اعتبار قابلی آن، کتاب است و چون در این مورد جهتهای فاعلی و قابلی بهصورت طولی و مستقیم است، بنابراین بازگشتش نیز به یک حقیقت است. پس کلام و کتاب دو اعتبار از یک حقیقتاند. وی بیان میکند که کلام و کتاب الهی هر دو دربردارندة آیات است؛ کلام، چون تشخّص یافت و ممتاز شد و فرود آمد، کتاب میشود؛ ازاینرو، قرآن هم کلام و هم کتاب است. استفاده از این نتیجه جهت بررسی نقش متن در فرایند فهم آن، با بحث از ظاهر و باطن در قرآن کاملتر میشود.
ثبت دیدگاه