حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 12 شوال 1445 Saturday, 20 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
دلالت و اقسام آن (۱)
۱۳ دی ۱۴۰۰ - ۲۳:۳۰
شناسه : 2027
10

دلالت به فتح دال، طبق اصطلاح اهل منطق، علم اصول و ادبیات عبارت از بودن شیء به گونه‌ای است که از علم به آن شیء، علم به شیء دیگر لازم آید. شیء اول، دال و شیء دوم، مدلول نامیده می‌شود. بر اساس این تعریف، هرگاه از درک چیزی به درک چیز دیگر نایل شویم، اولی […]

ارسال توسط : نویسنده : مهدی افضلی منبع : پژوهه
پ
پ

دلالت به فتح دال، طبق اصطلاح اهل منطق، علم اصول و ادبیات عبارت از بودن شیء به گونه‌ای است که از علم به آن شیء، علم به شیء دیگر لازم آید. شیء اول، دال و شیء دوم، مدلول نامیده می‌شود.

بر اساس این تعریف، هرگاه از درک چیزی به درک چیز دیگر نایل شویم، اولی را دال و دومی را مدلول و رابطه میان آندو را دلالت می‌نامند. پیداست ‌که انتقال از ادراک “الف” به ادراک “ب” اتفاقی نیست، بلکه رابطه خاصی میان “الف” و “ب” وجود دارد و در ذهن انسان نیز این علاقه راسخ شده است؛ در حالی‌که چنین رابطه‌ای میان “الف” و “ج” وجود ندارد، لذا از ادراک “الف” کسی به ادراک “ج” منتقل نمی‌شود. بنابراین عامل انتقال از یکی به دیگری، رابطه لزومی است که میان دو شیء برقرار است. از طرف دیگر وقتی ملازمه میان اشیاء را ملاحظه می‌کنیم، بدین نکته رهنمون می‌شویم که همه از یک سنخ نیستند. گاه ملازمه و رابطه، تکوینی است و گاه به اقتضای طبع انسان‌هاست و بسیاری از اوقات به قرارداد میان آنها بستگی دارد. بر این اساس دلالت اقسام خاصی می‌یابد و حکم هریک متفاوت از دیگری است، بر اساس سنخ ملازمه‌ای که میان دال و مدلول وجود دارد دلالت به سه نوع تقسیم میشود: عقلی، طبعی و وضعی.

اقسام دلالت

۱٫ دلالت عقلی

در صورتی که میان دال و مدلول رابطه ذاتی برقرار باشد، به گونه‌ای که یکی علت دیگری باشد، در این صورت دلالت را عقلی می‌نامند. از باب نمونه به گوش رسیدن صدایی از پشت دیوار، دلالت بر وجود گوینده‌ای پشت دیوار می‌کند؛ صدای او علت برای درک حضور صاحب صدا پشت دیوار است.

۲٫ دلالت طبعی

گاه تلازم میان دو طرف به نحوی نیست که ذاتا ادراک یکی ادراک دیگری را موجب شود، بلکه با توجه به طبیعت انسان از ادراک چیزی به ادراک چیز دیگر منتقل می‌شویم. مثلا وقتی کسی “آه” می‌کشد بدین معناست که از چیزی در رنج است، وقتی “آخ” می‌گوید حکایت از دردی در بدنش می‌کند و امثال آن. در این موارد، رابطه میان آخ و درد، یا آه و رنج، ذاتی نیست، بلکه طبع انسانی چنین اقتضایی دارد. ممکن است طبع انسان‌ها متفاوت باشند، درجایی چیزی دال بر چیزی باشد که در جای دیگر یا بر آن امر دلالت نمی‌کند، یا بر هیچ چیز دلالت ندارد، نه بر آن شی و نه بر شیء‌ دیگر. ولی در جایی‌که این امور از چنین رابطه‌ای برخور دارند، در صورتی که علم به این رابطه وجود داشته باشد، می‌توان ادعا کرد که از علم به یکی به دیگری منتقل خواهیم شد.

۳. دلالت وضعی

گاه انتقال از دال به مدلول از هیچ یک از اقسام گذشته نیست، بلکه قراردادی است که آدمیان برای رفع نیاز خود انجام داده‌اند. از باب نمونه انسان‌ها برای بیان مقاصد خود از کلمات ملفوظ یا مکتوب و به تعبیر دیگر از صداها و نشانه‌ها استفاده می‌کنند. افراد جامعه، برای رفع نیازهای متنوع‌شان الفاظی را وضع می‌کنند و با تکرار آن نوعی ملازمه میان صدا، نشانه و مقصود برقرار می‌شود که مخاطب با شنیدن این لفظ یا خواندن آن به مقصود گوینده یا نویسنده از لفظ یا نشانه منتقل می‌شود.[۱] بنابراین با علم انسان به این ملازمه و علم به وجود دال، ذهنش به مدلول منتقل خواهد شد. به تعبیر فنی‌تر هرگاه لفظ یا نشانه به گونه‌ای باشد که از علم به صدور آن از گوینده یا نویسنده، علم به معنای مقصود حاصل شود، آنرا دلالت وضعی می‌نامند.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.