حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ 11 شوال 1445 Friday, 19 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
تجلی و ظهور الهی در نهج البلاغه (صدیقه مدملی)
۱۰ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۷:۴۵
شناسه : 1129
13

تجلی و ظهور در نهج البلاغه مفهوم تجلى تجلى در لغت ‏به معناى وضوح و انكشاف و آشكارشدن و از نهانى و كمون به در آمدن است[۱] در مقابل خفا قرار دارد؛ ظهور نيز به‏همین معناست و در مقابل بطون است.[۲] تجلى در نزد عرفا عبارت است از:آشكار شدن ذات مطلق حق تعالى و كمالات […]

ارسال توسط :
پ
پ

تجلی و ظهور در نهج البلاغه

مفهوم تجلى

تجلى در لغت ‏به معناى وضوح و انكشاف و آشكارشدن و از نهانى و كمون به در آمدن است[۱] در مقابل خفا قرار دارد؛ ظهور نيز به‏همین معناست و در مقابل بطون است.[۲] تجلى در نزد عرفا عبارت است از:آشكار شدن ذات مطلق حق تعالى و كمالات او پس از متعين شدن به تعينات ذاتيه‏يا اسماييه يا افعاليه‏اش براى خود او يا براى غير او(يعنى در آينه فعل) به نحوى‏كه تجافى يا حلول يا اتحاد لازم نيايد. جامى در «نقدالنصوص‏» فعل و تجلى را با تنزل و تعين مرادف دانسته است: تميز ذات را در هر مرتبه و حضرتى از مراتب و حضرات، تعين و تجلى و تنزل گويند.[۳] اين تعريف،جامع بوده و گستردگى آن، تعينات و تجليات ذاتيه و فعليه را شامل مى‏شود. اماصدرالمتالهين در «اسفار»[۴] تعبيرهاى نزول و افاضه و تجلى و نفس رحمانى ومحبت افعالى و عليت و تاثير را مرادف و همه را مصاديق نام ظهور ثانوى حق‏تعالى دانسته است(يعنى ظهور فعلى كه در مرتبه متاخر از ظهور ذات براى ذات‏مى‏باشد; ظهورى كه ضامن تحقق كثرت و تعدد در عالم، به سبب تكثر اسما وصفات بارى تعالى است) كه اين تعبير تنها ناظر به تجلى و ظهور فعلى حق تعالى‏است. به هر حال ظهور، تجلى و تعين را مى‏توان به ذاتى و فعلى تقسيم نمود.

نسبت وجودات به حق‏تعالى كه درحكمت متعاليه به «اضافه اشراقيه‏» تعبير مى‏شود، اضافه‏اى است كه متقوم به يك‏طرف است، به نحوى كه در آن، اضافه و مضاف از مضاف‏اليه ناشى مى‏شوند. بيان‏اين مطلب آن است كه از آنجايى كه اصل وجود علت‏به تمام هويت درمعلول‏متجلى است، معلول، امرى غير از نفس ظهور و تجلى و تشان علت نيست و اين‏همان معناى اضافه علت است در مقام خلق و ايجاد، كه طرف اضافه خود را به‏وجود مى‏آورد. همين فيض صادر از حق، به اعتبار اضافه به حق، ايجاد و اشراق واز جهت انتساب اين فيض به معناى معلول، مفاض، وجوب و وجود و ظهور است(يعنى ظهور حق در صورت خلق و ايجاد خلق از مقام علم به عين).[۵]

«تجلى‏» به اصطلاح‏ عرفا اعطاى وجود به موجودات مطرح نيست‏، بلكه ظهور و تشان يك وجودمطرح است كه بر طبق مقتضيات اسماى ذاتش و به حسب نظام احسن موجود دراعيان ثابته و حضرت علمى حق به مقارنت علم و اراده‏اى عين ذات و از مرتبه‏الوهيت ذات بسيط احدى جلوه يافته است و در واقع، آنچه تجلى يافته، يك ظهوراست كه وحدت اتصالى مراتب ظهور را تامين مى‏كند.

از مرادفات تجلى«ظهور» است كه آن را تعين امر مطلق دانسته‏اند؛ يعنى مطلق، هنگامى مدرك و معلوم واقع مى‏شود كه متعين شود و به نسبت قيدى كه‏بدان محدود شود، ظهور مى‏نمايد، چنان كه صدرالدين قونوى آن را چنين تفسيرنموده: صورت هر چيزى كه حقايق غيبى از آن حيث كه در غيب قرار دارند جز به‏آن صورت آشكار نمى‏شود مظهر آن شى‏ء مى‏باشد و ظهور نيز نسبت تعين شى‏ءاست فى ذاته.[۶] ابن تركه نيز در تميهد گويد: مراد از قول به ظهور در اينجا متعين شدن مطلق‏به تعينى خاص است[۷]. پس مطلق از آن حيث كه مطلق است، براى ديگران‏ظهورى ندارد و ابتدا متعين شده، آن گاه ظهور مى‏يابد.

ابن عربى از اين تجلى و ظهور كه به منزله انتقال عالم از عدم (عدم عينى‏مقارن با ثبوت علمى در حضرت علميه حق) سوى وجود (وجود عينى) است، به‏نوعى حركت تعبير مى‏كند و آن را «حركت‏حبى‏» مى‏نامد، چرا كه ناشى از دوست‏داشتن خداوند، نسبت‏به ذات خود و ظهور و افشاى كمالات خود در قالب مظاهربوده است.[۸]

با تامل در معناى تجلى روشن مى‏شود كه آنچه درجهان‏بينى عرفانى در مورد تجلى و اهميت آن مطرح است اين است كه: تجلى هم‏جنبه فاعلى عالم را تامين مى‏نمايد و هم جنبه غايى آن را و هم اصل معنادار بودن‏آن را و بدون لحاظ تجلى، عالم آفرينش، هم بى‏معنا و غير قابل توجيه است، هم‏بى‏هدف و هم غير ممكن، چرا كه اصل و اساس معناى تجلى، آشكارسازى است؛آشكار ساختن اين امر كه در عالم غيب و الوهيت ذات حق چه كمالاتى به نحوبسيط، سابقه وجود دارد(معناى آيه و آيت‏بودن عالم كه در قرآن كريم فراوان‏استعمال شده نيز همين است) و اساسا حب به آشكارسازى حق تعالى براى‏خويش و در آينه فعل خويش است كه غرض و توجيه‏گر تحقق عالم است.

اگر چه در ضمن هر تجلى و ظهور، حق به همان نسبت در خفا قرار مى‏گيرد وبه تعبير قيصرى، ايجادالاشياء اختفاء[۹]; ايجاد اشيا، در عين حال كه ظهور است(چراكه باعث ارائه و انعكاس كمالات حق و انتقال از خزينه غيب علمى ذات حق‏به خارج و عالم فعل مى‏باشد) اما متضمن اختفاى حق نيز هست (چراكه از ميان‏كمالات بى‏نهايت او ظهورات و مظاهر، تنها پرده‏اى و شمه‏اى از آن همه را ارائه‏مى‏دهند.

پس وقتى حق، اشيا را ايجاد مى‏كند، اگرچه از غيب، ذات و صقع ربوبى به‏ظهور رسيده، اما چون در كسوت عالم ظهور نمود، پس در واقع در پوشش همين‏عالم مخفى شده است و در نتيجه، عالم در عين حال كه آيت است‏حجاب نيزهست.[۱۰]

نکته قابل تأمل در بحث تجلی،تلازم تجلی و وحدت وجود است،چنانکه با اثبات هر يك، ديگرى نيزاثبات مى‏شود، از جمله علامه دوانى پس از اثبات اين امرکه معلول، از شؤون وظهورات علت است واز این رو امر اعتبارى محض است، وحدت شخصى وجودرا استنتاج می­نماید[۱۱] و برخى عرفا نیز از وحدت‏شخصى وجود، مساله تجلى را استنتاج نموده‏اند.[۱۲] بر این اساس به نظر می­رسد لازم است مقدمه­ای در  مذاهب و اقوال در باب وجود بیان شود:

اقسام مذاهب را در وجود، بدين نحو تقسيم نموده‏اند:[۱۳]

۱ـ  كثرت وجود و موجود: اين مذهب، وجود و موجودات را كثير و متعدد دانسته و واجب و ممكن را متباين در نظر مى‏گيرد؛ حاصل اين قول آن است كه كثرت، حقيقى و وحدت،امرى اعتبارى است.

۲ـ  وحدت وجود و موجود:كثرات را باطل و پندارى دانسته‏اند؛ حاصل‏اين قول، اصالت وحدت و اعتباريت كثرت مى‏باشد.

۳ـ  وحدت وجود و كثرت موجود: بر اساس این عقیده وجود واحد است و موجودات(موجود بهمعنای منسوب وبه ووجود لحاظ می­گردد) کثیرند.[۱۴]

۴ـ  وحدت وجود و موجود در عين كثرت آن:ملاصدرا  قائل به تشکیک در وجود بود و همچنین بر این اساس وحدت در وجود را نیز پذیرفته است. اين قول، خوددو تفسير دارد، در صورتی که وحدت و كثرت حقيقى باشند، اين قول به‏وحدت تشكيكى وجود و كثرت درجات وجود در عين وحدت سنخى آن منتهی می­گردد، و اگر وحدت، حقيقى و كثرت، مجازى باشد وحدت شخصى وجود مطرح مى‏گردد كه تعدد وحقيقى بودن را از وجود«غير» نفى مى‏كند نه از ظهورات وجود.

تجلی در نهج­البلاغه

مساله وحدت شخصى وجود و ارتباط حق و خلق در آیات و سنت روایی شیعی وارد گردیده است؛ از جمله آيه سوم از سوره حديدكه «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن»؛ که تاکیدی است بر اینکه او ابتدا و پايان و پيدا و نهان امور است.

در روایات نیز به این مطلب اشاره شده است: اميرالمؤمنين(علیه­السلام) در نهج‏البلاغه مى‏فرمايد: «ليس فى الاشياء بوالج و لا عنها بخارج‏»[۱۵] بدين مضمون كه: او داخل اشياست، لكن نه به نحو تركيب با آنها و از اشيا خارج‏است، نه به نحو بر كنارى از آنها.

اميرالمؤمنين(‏عليه­السلام) در نهج‏البلاغه مى‏فرمايد: «الحمدلله المتجلى لخلقه بخلقه والظّاهِر لقلوبهم بحجّته».[۱۶] بر این اساس آفریده­های خداوند جلوه­ها و ظهورات حق تعالی هستند که هر کدام بر اساس مرتبه کمالی خود، خدواند و زیبایی­های او را نشان می‌­دهند. خداوندی که در سراپرده غیب و پنهانی بود در آینه آفریده­های خویش خود را به انسان­ها نمایاند، البته آینه و تجلّی گاه تمام­نمای اسماء و صفات زیبای خداوند همان انسان کامل یا «ولی الله الأعظم» است.[۱۷]

جمله «الظّاهر لقلوبهم بحجّته» دربردارنده نکته لطیفی است و آن آشکار شدن خداوند برای دل­ها و قلب­های آماده و مستعدّ است؛ حضرت امیر(علیه­السلام) در این فراز تأکید بر ظهور و تجلّی حق تعالی بر دل­ها دارند؛ نه آنکه خداوند در لباس مفاهیم و صورت­های ذهنی بر عقل و خرد انسان آشکار شود؛ بلکه در پرتو معرفت حضوری و بی­واسطه به امکان شهود کمال مطلق و نامتناهی  متناسب با ظرفیت خویش تاکید شده است..

همچنین در توحيد صدوق از آن حضرت نقل شده كه: «فوق كل شى‏ء علا و من كل شى‏ء دنا فتجلى لخلقه‏ من غير ان يكون يرى و هوبالمنظر الاعلى»[۱۸] و «متجل لا باستهلال رؤية»[۱۹] در جایی دیگر امام(علیه­السلام)به این مطلب که كتاب تدوين(وحى الهى) نيز ثمره‏اى از ثمرات‏تجليات الهيه مى‏باشد، اشاره می­نماید:«فتجلى لهم فى كتابه من‏غيران يكونوا اراوه بما اراهم من قدرته».[۲۰]  

بنابراین خداوند یکبار در کتاب تکوین و جهان آفرینش تجلّی نمود و بار دیگر در کتاب تشریع و قرآن کریم خود را به بندگان پاک و آماده نمایاند. همان‌طور که کتاب یک نویسنده و سخنِ یک گوینده بیانگر هویت درونی و شخصیت اوست؛ قرآن کریم با همه آیات نورانی و ژرفش نشانگر صفات و ویژگی­های نامحدود خداوند سبحان است. ازاین رو هر انسان خداجویی از دو راه می‌ تواند جلوه ها و تجلیات خداوند را بیابد؛ یکی نظام آفرینش و دیگری قرآن کریم با همه لطافت­ها و عمقی که دارد.

نکته مهم دیگر آن که رابطه انسان­های رشد یافته با خداوند، از راه تجلّی اوست در دل­های شایسته و در پرتو نیروی ایمان. امام علی(علیه السلام) در پاسخ به پرسش ذعلب یمانی که «آیا پروردگارت را دیده­ای؟» فرمودند:«لا تدرکه العُیون بمشاهده العِیان و لکن تدرکه القُلوب بحقایق الایمان».[۲۱]

در سخنان امیرالمومنین(علیه­السلام) اگرچه خداوند به معرفی خودش شناخته می‌گردد و از پنهانی درآمده آشکار می‌شود، اما در عین حال از دید فکر و عقل بشر پنهان است و انسان نمی‌تواند او را به هیچ یک از مخلوقات تشبیه کند تا او را تصور کرده شناخت عقلی از او پیدا کند. این حقیقت در فرمایش امیرالمومنین با تعبیر« ظهور در عین بطون» بیان شده است،[۲۲]

توحید ذات

توحید حقیقی، مشاهده‌ حق‌ با خلق‌ و مشاهده‌ خلق‌ با حق‌ است‌، چنانکه‌ نه‌ حق‌ حجاب‌ خلق‌ شود و نه‌ خلق‌ حجاب‌ حق‌ گردد[۲۳]به‌گفته‌ ابن‌عربی در الفتوحات‌ المکیه  آنچه‌ حق‌ تعالی بر موحد واجب‌ و ضروری می‌داند این‌ است‌ که‌ خدا را از حیث‌ هویتش‌ یگانه‌ بداند و نیز بداند که‌ اگرچه‌ مظاهر متعدد و کثیرند، ظاهر (حق‌تعالی) تعدد ندارد و یگانه‌ است‌.[۲۴]نظر عارفان‌ در باره‌ توحید مبتنی بر نظریه‌ وحدت‌ وجود و نظریه‌ تجلی و ظهور نزد ایشان‌ است‌. [۲۵]

توحيد دارای درجات و مراتبي است و به توحيد نظري و توحيد عملي تقسيم مي‌شود.

توحيد نظري، ناظر به معرفت و انديشه‌ي فرد نسبت به خالق يکتاست، به گونه‌اي که فرد درباره‌ي ذات و صفات و فعل خداوند سبحان، تفکّري توحيدي دارد و بر این اساس توحید مفهومی‌ است که  به ذات و فعل و صفت اضافه می‌گردد. [۲۶]

توحيد عملي نيز ناظر به رفتار و عملکرد فرد است، بدين معنا که اعتقاد به يگانگي خداي سبحان در عمل فرد متجلّي است.

هر دو قسم توحيد نظري و عملي، داراي مراتبي است. توحيد نظري به توحيد ذاتي، توحيد صفاتي و توحيد افعالي تقسيم مي‌گردد.


[۱].  مصباح اللغة: جلا الخبر للناس جلاء وضح و انكشف و جلوته اوضحته; معجم مقاييس اللغة: انكشاف‏الشى‏ء و بروزه تجلى الشى‏ء اذا انكشف; صحاح اللغة جوهرى: الجلى نقيض الخفى و الجليه‏الخبراليقين.

[۲].  حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ۱۳۸۶، ج ۲، ص ۱۰۸ – ۱۱۰٫

[۳].عبدالرحمن جامى، نقدالنصوص، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۱۳۷۰،ص ۳۴٫

[۴]. صدرالدین شیرازی، حکمة متعالیه فی الاسفارالاربعه، بيروت‏، دار احياء التراث‏، ۱۹۸۱ م، ج ۲، ص ۳۵۷٫

[۵]. ملامحسن فیض کاشانى، اصول المعارف، مقدمه جلال‏الدين آشتيانى، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى. ص ۹۵٫

[۶].  محمد بن حمزه فناری، مصباح الانس، بیروت،دارالکتب العلمیه، ۲۰۱۰ م، ص ۳۶٫

[۷]. ابن ترکه، تمهيد القواعد، تصحیح جلال‏الدين آشتيانى، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۱۳۶۰، ص ۱۵۸٫

[۸].  رك: ابن عربی، فص موسوى از فصوص الحكم (شرح قيصرى)،قاهره، داراحیاءالکتب العربیه،۱۹۴۶،ص ۴۵۶ و ۴۵۷٫

[۹]. جلال­الدین آشتیانی، مقدمه شرح قيصرى، تهران،امیرکبیر،۱۳۷۰،ص ۷٫

[۱۰]. سعید رحیمیان، تجلی و ظهور تجلى و ظهور در عرفان نظرى، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، بی­تا،

[۱۱].  محمدبن اسعدجلال­الدین دوانى،رساله زوراء،دست­نویس، ص ۸۳ .

[۱۲].سعید رحیمیان، همان.

[۱۳].  رك: حکیم سبزواری، شرح منظومه سبزوارى، تهران،طبع ناصرى، بی­تا، ص ۲۲ و ۲۵٫

[۱۴]. رك: خواجه نصيرالدين طوسي، حاشيه شرح جديد تجريد،بی­جا­،بی­نا،بی­تا.

[۱۵].  سیدرضی،همان، خ ۱۸۶٫

[۱۶]. سیدرضی،همان، خ ۱۰۸، «ستايش از آن خدايى است كه با خلق خود برايشان ظهور نمود و با حجّت و برهان خویش بر دل­های آنان آشکار گشت».

[۱۷].  امام علی(علیه السلام) در خطبه ۸۷ نهج‌البلاغه ویژگی های انسان کامل را بر می‌ شمارند.

[۱۸].  شيخ صدوق، همان، ص ۴۵،«بلندتر از هر شى‏ء پست و بلندى قرارگرفته و بر خلقش تجلى نموده و او در عاليترين منظر (ديدگاه) قرار دارد، بدون‏آن كه ديده شود».

[۱۹].  همان، ص ۳۰۸،«او متجلى ست‏بدون آن كه قابل ديدن باشد».

[۲۰]. سیدرضی،همان، خ ۱۴۷ ص ۲۷۸،«حق تعالى بر بندگان، با صفت قدرت‏خويش كه به آنان نمود، در كتابش تجلى نمود، بدون آن كه او را ببينند».

[۲۱].  سیدرضی،همان، خطبه ۱۷۹، ص ۳۶۲٫،« چشم­ها او را آشکار نبیند، لکن دل ها به حقیقت­های ایمان درکش کند».

[۲۲].  محمد حسین سهیلی، توحید و کمال آن در نهج البلاغه، تهران،وزارت علوم، تحقیقات و فناوری – دانشگاه پیام نور،۱۳۸۷،

[۲۳].  ابن‌عربی، الفتوحات‌ المکیه‌، قاهره،چاپ‌ عثمان‌ یحیی‌، ۱۳۹۷ ق، سفر ۵، ص۱۱۹ـ ۱۲۰، ش‌۱۰۰ـ۱۰۲.

[۲۴] ابن‌عربی، همان، ج۱، ص۴۴۶.

[۲۵]. ابن ترکه‌ اصفهانی،همان، ج۱، ص۱۹۹.

[۲۶]. ر. ک:محمدحسین طباطبایی، رسائل توحيدى، قم، مؤسّسه‌ي بوستان كتاب(مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه‌ي علميه‌ي قم،۱۳۸۸ ،ص ۳۱٫ 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.