بسم الله الرحمن الرحیم*
انسان دارای دو بعد است : انفعال و فعل
بعد انفعال : این بعد وجودی انسان منشاء تکون حکمت نظری ,علوم نظری وعقل نظری می شود انسان در مقام انفعال
<br>و بعد تاثیر پذیری از حقایقی که درعالم است منفعل میشود . در راس این اثرپذیری, اثرپذیری از مبادی عالیه است .در
این بعد با حقایق هستی اشنا میشود , اشنایی و تعرف با بودها و نبودها برای او حاصل میشود.
بعد فعل: در مقام بعد فعل ,تاثیر گذاری در خود انسان اموری را ایجاد میکندو باید ها ونبایدها رارقم میزند,این بعدمنشاء
تکون حکمت عملی است .انسانی کامل است که هم در بعد بودها و نبودها به قله دست پیدا کند وبا همه ی حقایق هستی
<br> اشنا شود و هم در بعد بایدها و نبایدها , انچه را که باید انجام دهد انجام بدهد ونبایدهارا انجام ندهد.این انسان به فعلیت
<br>رسیده است . در بعد حکمت عملی سه بخش مورد توجه است: انچه مربوط به شخص است (اخلاق). انچه مربوط به
<br>خانواده ی او (تدبیر منزل ) و انچه مربوط به اجتماع او ( سیاست مدن ) است.واما جایگاه عرفان عملی و نسبت ان به
<br>این فضای ایجاد شده در حکمت عملی کجاست؟
<br>در عرفان ذوق ,چشیدن ,تذهیب ,تصفیه, سلوک و به لقاء الله رسیدن است ولی د ر حکمت صرف اشنایی با بایدها و
<br>نبایدها و التزام به انهاست.عرفان عملی و حکمت عملی در بخش اخلاق تقاربی نسبت به هم دارند , در هر دوی انها
<br>سیر است.ما در غایت و هدف تفاوت دارند , در اخلاق غایت رسیدن به اعتدال در قوای ظاهر و باطن است در عرفان
<br> عملی هدف رسیدن به لقاء الهیست.
<br>عرفان عملی در مرتبه ی بالاتراز اخلاق عملی است . اوصاف الاشراف عرفان عملی است بر اساس طریقه ی اولیاء,
<br>کسانی که اهل تذهیب , کشف وشهودند و سیر عملی می کنند.عرفان به معنی واقعی کلمه هم از مبنای عقل مورد تایید
<br>است هم از نظرشرع .و کسانی که سیر علمی می کنند در فضای اخلاق ( اخلاق ناصری) است. هرانسانی اگر اندیشه
<br>صادقانه کند ( بدون حجاب ومانع) می فهمد که ناقص است وآرزوی بدست اوردن کمالات را دارد,کوشش می کند اما
<br>نمیتواند وهم میخواهد جلوگیری کند از بعضی از امور که حاصل نشود اما انراهم نمیتواند ,انسان ناقص و محدودست .
<br>حضرت علی علیه السلام می فرمایند: خدای را شناختم و نسبت به حق معرفت پیدا کردم به این که خیلی قصدها و
<br>عزیمت ها را داشتم اما نسخ وفسخ شد.عجز و نقص سراغازالتفات من شد به این که حق در کار است .رسیدن به
<br>اینکه ما ناقصیم و مطلق نیستیم این نکته را که باید به کمال برسیم در ما شکوفا میکند ,اغاز سیر اینگونه است .
<br>,ایمان و اعتقاد این گونه می ایند.هرکارخانه ایی قبل ازعرضه ی تولیداتش مارک خود را بر تولیداتش می زند, در
<br>کارخانه صنع الهی مهر خداوند بردل همه ی انسانها خورده است که براساس روایت به فطرت تعبیر میشود. فطرت
<br>برنوع افرینش انسان دلالت میکند و افرینش انسان بدین گونه است که ضعیف افریده شده واز التفات به منشاء کمال
<br> نبایدغفلت کند.ما فقیریم وخدا غنیست,غنا عین ذات اوست ,همان گونه که فقرعین ذات ماست.
<br>ذات ما تشکلش برنیاز است.چون انسان می فهمد فقیر وناقصست,شوق رسیدن به کمال دراو ایجادمی شود وحرکت
<br>میکند (خود شوق حرکت است) و حرکت مقدمات میخواهد انسان مقدمات را که فراهم کند حرکت حاصل میشود و در
<br> حرکت حالاتی پیش می اید حالات ابتدایی ,متوسط و نهایی منزل و مقاماتی دارد و درهر منزل و مقامی حکمیست. تا
<br>حرکت به مقصد برسد و مبدل برسکون وارامش که شود به مقصد یعنی کمال رسیده است.
<br>در رساله اوصاف الاشراف شش باب امده که درهر باب (به غیر از باب اخر که در ان تعدد و تکثر نیست) ۶ فصل مورد
<br>توجه قرار گرفته است .
<br>باب اول: راجع به مقدمات حرکت,زاد و توشه ی راه است که دران شش مورد ,موردتوجه قرارگرفته است : 1 .ایمان
<br> 2. ثبات 3.نیت 4. صدق 5. انابت 6. اخلاص این موارد تمهید حرکتند و هرکدامشان در تحقق حرکت دخیل هستند.
<br>باب دویم : وقتی مقدمات مهیا شد باید موانع برداشته شود. باز هم شش فصل داریم که موانع ازاله میشود:۱٫ توبه
<br>2.زهد 3.فقر 4.ریاضت 5. محاسبت و مراقبت 6.تقوی
<br>باب سیوم: در مورد سیر و سلوک, حرکت و کمال است. مشتمل برشش فصل است:۱٫در خلوت۲٫ در تفکر ۳٫ درخوف
<br> 4. در رجاء 5 . درصبر 6 . در شکرکه هر فصلی اشاره به حرکتی دارد .
<br>باب چهارم:مربوط به حالاتی که درحین حرکت برای شخص سالک پیش می اید ودراین باب هم شش فصل داریم :
<br>1 .ارادت 2.شوق 3.محبت 4.معرفت 5 .یقین 6.سکون
<br>باب پنچم: مربوط است به شخص واصل که درنهایت سیر است ومشتمل بر شش فصل :۱ . توکل 2 .رضا ۳٫ تسلیم
<br> 4. توحید ۵٫ اتحاد ۶٫ وحدت
<br>باب ششم : باب نهایی است که تعدد و تکثر ندارد ,دست یافتن به لقاء الهیست.برسیم به جایی که غیرهمه هیچ است و
<br>جایگاهی ندارد.لا اله الا الله وحده وحده وحده سه بار وحده گفته شده وهرباری اشاره دارد به یک مرتبه ایی از فناء.
<br> در وحده اول تمام افعال را فانی در خدا ببیند ,در وحده دویم تمام صفات کمال را در صفات کمال حق ببیند و در وحده
<br>سیوم تمام ذوات را در ذات خدا ببیند,هستی که ذات خداهست مشاهده کند .این منتهی الیه سالک است ,این نهایت آمال
<br>عارفانست.اگر به اینجا دست پیداکنند حرکت انها موفق خواهد بود والا ابتر وناقص است. برخی در دنیا به این مرتبه
<br> دست پیدا می کنند و برخی به جبردر عوالم بعد به فنا می رسند.هنر دراینست که در اینجا به ان دست یابیم .
<br>درسیر وسلوک سه اصطلاح منزل ,مقام و حال مورد توجه است راجع به قدمهای است که اهل سیروسلوک دارند ,
<br>تفاوت منزل و مقام به اعتبارات است ,توضیح ان این است که هر مرحله ایی از مراحل سیر و سلوک به اعتبار این
<br>که مقدم است برای رفتن به مرحله ی بعد,به این اعتبار به ان (منزل ) میگوییم .اما اگر فرد مروراز این مرحله به
<br>مرحله بعد را لحاظ نکند, از مرحله اول به دویم و همچنین دویم نسبت به سیوم و..اینجا میشود (مقام ).
<br>منزل یعنی محل نزول ,درمنزل تجدید قوا می کند وحرکت می کند ولی درمقام حرکت نمی کند و اقامت دارد . حال نسبت
<br>به منزل و مقام اعتباری نیست .منزل ومقام نسبت به حال سه فرق دارد:۱ .منزل ومقامی کسبی است اما حال کسبی
<br>نیست واز ملکوت حواله میشود. ۲٫ منزل و مقام مترتب هستند اما حال اینگونه نیست براساس اقتضاعات حال سالک
<br>تغییر می کند. 3. منزل و مقام ثبات دارند اما حالآنی است دوام چندانی ندارد.
<br>فصل اول : ایمان
<br> ایمان شرط اساسی سیر است وبدون ان سیر شروع نمیشود ومطلق تصدیق معنای ان است و معنای اصطلاحی اش
<br>تصدیق ویژه و خاص است. یعنی تصدیق مبداء ,معاد ,نبوت ,قران ,احکام , واجبات واخلاقیات در محدوده ی دین که
<br>پیامبر اورده همه ی این ها را اگر تصدیق کردیم و خاضع شدیم می شود تصدیق ویژه . باید تعقل کنیم اهل تحلیل وتفکر
<br>باشیم تا قضایا را بفهمیم و بتوانیم مومن باشیم ,بدون اینها ایمان درست نمیشود و عمل لازمه ی ایمانست (عمل صالح)
<br>وعلت ایجادی تقوا ایمانست .ایمان قابل زیادت و نقصان نیست , نمی شود مبداء را پذیرفت ولی وحی را نپذیرفت ,بهم
<br>پیوسته و تنیده اند .چنانچه یکی معیوب باشد بقیه را معیوب می کند.اما ایمان شدت و ضعف ( مراتب ) دارد .
<br>مراتب ایمان : مرتبه نخست : گفتن شهادتین است که به زبان است و هنوز به قلب وارد نشده به فرموده ی قران
<br>اسلام اوردن است .مرتبه ی بالاتر :آنچه برزبان جاری می کند در دل به آن اعتقاد پیدا می کند
<br>مرتبه سیوم :ایمان به غیب است انسان از محدوده ی ظواهر عبور می کند.
<br>مرحله چهارم :مرحله ایی که خداوند می فرماید وقتی ایات ما بر انها خوانده میشود ایمانشان افزایش می یابد. ( این
<br>افزایش زیادت است در اینجا افزایش کیفیست) مومن واقعی این گونه است این مرتبه ی ایمان به کمال است.
<br>والسلام
ثبت دیدگاه