« مقدمه »
کتاب اشارات به باور بزرگان از مهم ترین آثارشیخ ابوعلی سینا است که در اواخر
عمرش ان را نگاشته است. این کتاب شامل ۱۰نمط است وبزرگان معتقدند که در میان
این نمط ها چهار نمط آن یعنی نمط سوم مربوط به مسائل نفس ونمط هشتم ،نهم ودهم
که مربوط به مسائل عرفانی است ، از مهم ترین نمط های این کتاب است .
حضرت آقا ازقول استادشان، مرحوم ،علامه مهدی الهی قمشه ایی نقل می کردند که
مرحوم علامه الهی معتقد بودند جناب شیخ در اربعینی که داشت سه نمط هشتم، نهم
و دهم را که مربوط به مسائل عرفانی بوده را تنظیم کرده است .
گویا حکمت وفلسفه جناب شیخ را با آن همه نبوغی که داشت اشباع نکرده و تشنگی
او را فرو ننشانده ، اودریافت انچه می تواند او را اشباع کند وعطش انسانی رافرو
بنشاند مسائل عرفانی است. او با هنرمندی که داشت مسائل عرفانی را برهانی کرد
مبنای مسائل عرفانی براساس کشف وشهود است و کشف وشهود برای مکاشف حجت
است.ایشان وچند تن دیگر از بزرگان این هنرمندی را داشتند که انچه را که دیدن
برای دیگران باور پذیر کنند .
« کلمات کلیدی »
نِیل : رسیدن ،دارایی کمال : از نقص درآمدن خیر :هر چیز مطلوب، برگزیده
ادراک : آگاهی ، فهم اجمالی لذت :ادراک ملایم اَلَم : ادراک منافی
« چکیده متن »
در نمط های هشتم ،نهم و دهم اشارات که مسائل عرفانی به صورت برهانی مطرح
شده شیخ از لذت ها ، تعدد و مبادی آن ، آلام ،کمال ، ادراکات و انواع ادراکات و..
صحبت به میان آورده است .و برای تحقق لذت ۲عامل ادراک و نیل را ضروری
دانست یعنی علم حصولی (دانائی) وعلم حضوری یا شهودی ( دارائی ).
مراتب عقل را مورد بررسی قرار داده است .وراجع به انسان های مختلف صحبت نموده
است ،این که چه گروه هایی از تکامل برزخی بهرمند می شوند و چه گروه هایی دچار
عذاب دائمی هستند .
«خلاصه متن»
کتاب اشارات از آثار شیخ بوعلی است که شامل ۱۰نمط است و نمط های هشتم ونهم و
دهم ان مربوط میشود به مسائل عرفانی که جناب شیخ هنرمندانه به برهانی کردن مسائل
عرفانی پرداخته است .
نمط هشتم مشتمل بر۱۹ فصل است که دران به این می پردازد که بسیاری ازمردم می
اندیشند لذتی فراتراز لذت حسی وجود ندارد، در حالیکه این پندار با طل است .چرا که
در موارد متعدد انسان به جهت بعضی لذائذ موهوم نه عقلی از لذت های حسی ازقبیل
(لذت های جنسی،خوردن و.. ) دست می کشد. به عنوان مثال ،کسی در حال مسابقه
شطرنج است و در شُرُف بُرد از حریفش قرار دارد چنانچه در این لحظات به ایشان
غذای لذیذی را هم پیشنهاد کنند نمی پذیرد،او به فکر بُرد از حریفش است و در اینجا
لذت وهمی را به لذت حسی ترجیح داده است .
حال که لذات وهمی بالاتر از لذات حسی قرار گرفته اند پس لذات عقلی به مراتب
بالاتر از دو لذت حسی و وَهمی قرار می گیرد.
بعضی از حیوانات هم لذات موهوم را بر لذات حسی برتری می دهند، سگ شکاری
به رغم گرسنگی صید شکارچی را به او می رساند و از ان نمی خورد با این عمل
می خواهد مورد توجه شکارچی قرار بگیرد او نیز هم لذت موهوم را بر لذت حسی
(خوردن ورفع گرسنگی ) ترجیح داده است.سلطان قوا در حیوانات قوای واهمه است
آنها قوای عاقله ندارند.
چنانچه ما لذت رامنحصر به لذات حسی بدانیم پس برای ملائکه الله که موجودات
مجرد هستند لذتی قائل نشدیم وانها را فاقد لذت و ابتهاج می دانیم وبالاتر ازملائکه
الله ،برای باریتعالی هم ابتهاج قائل نیستیم زیرا درانجا که محسوسات در کار نیست.
روشن است که لذاتی ماورای لذت حسی وجود دارد وان لذت عقلی است که به مراتب
قوی تر از لذات حسی است و اگر در قیامت صحبت از جنت ذات است منظور لذت
عقلانی است.
بسیاری ازعلما لذت حسی را لذت نمی دانند ،ان را دفع اَلَم می نامند و لذت رامنحصر
به لذت معنوی می دانند.
عوام گمان می کنند که لذت به وسیله حواس ظاهری درک می شود و بعضی ها براین
باورند لذت غیرحسی خیالی است وبرخی دیگر که منصف تر هستند لذت غیر حسی
را در مقابل لذت حسی ناچیز می دانند و ان را حقیر می شمارند.
شدت ضعف و قدرت لذت به ادراک آن بستگی دارد اینکه ادراک ان در چه حدی
بوده هر چه ادراک قوی تر باشد لذت هم قوی تر است.
مراتب ادراک : ۱٫ادراک حسی 2 .ادراک خیالی 3.ادراک وهمی 4.ادراک عقلی
ادراکات حسی از نازلترین ادراکات است .
در لذت والم، ادراک به تنهایی کافی نیست ادراک و نیل با هم باید باشند . علم
حصولی در باب لذت و الم با علم شهودی و وجدانی توام است، دانایی (ادراک ) در
محدوده ی علم حصولی و دارائی (نیل ) در محدوده ی علم شهودی است.
کمال عبارت است از فعلیت یک امر بالقوه ،چیزی که از نقصان در آید . در مورد
کمالات باریتعالی این طور نیست . وخیر به برگزیده و مطلوب شخص می گویند
که چیزی را به چیزهای دیگر ترجیح می دهد.
لذت ،ادراک است و رسیدن به چیزی که برای شخص کمال باشد، او را از نقصان
دربیاورد، از حالت بالقوه به فعلیت برساند و خیر هم باشد .دارایی برای ما تدریجا
بوجود می اید اما در مجردات (ملائکه الله )ابداعی است ، از همان اول دارا بودند
خروج از قوه به بالفعل وجود ندارد.
معنای لذت متعلق به کمال و خیر است ، اول کمال و بعد خیر گفته شد . چون ممکن
است چیزی از قوه به فعلیت برسد اما برگزیده نباشد لذت ازان جهت که کمال و خیر
است ،ازجهت دیگر شرهم می تواند باشد همانند کسی که ناچاراست برای زنده ماندن
وادامه حیاتش عضوی از بدن او را قطع کنند، قطع عضو از ان جهت که موجب سالم
سالم بودن بقیه اعضای اوست خیراست وکمال،ولی ازان جهت که عضوی قطع شده
شر است.
در تعریف لذت ۲ قید امده است ،ادراک ونیل که در وهم هم که گفته شد هنگامی نیل و
دارائی بود اما ادراک و دانایی نبود فرد متوهم توجه ندارد پس لذت نیست ، و درجایی دیگر
ادارک هست اما نیل نیست بازهم لذت وجود ندارد (درتعریف لذت گفتیم ادارک+نیل).
نیل نظر دارد به علم شهودی (عین الیقین)، دارائی است. و ادراک نظر دارد به علم
حصولی (علم الیقین ) دانائی است و ذوق اصطلاح عرفانی در امور معنوی است ،
احساس هم علم است منتهی علم شهودی و وجدانی ومنظور ازعلم حصولی؛ مفهومی
وذهنی است .
علم حصولی علم شهودی را اقتضا نمی کند. (شنیدن کی بود مانند دیدن )
در تحقق لذت ادراک امر لذت بخش کافی نیست علاوه بران باید واجد ودارا شود.
در باب الم هم همین طور است ،ممکن است امری ازار دهنده باشد وشخص ان را
ادراک کرده اما واجدش نیست ، باز هم الم براو تحقق پیدا نمی کند.
به عنوان مثال : بیماری از درد کلیه به پزشک معالج مراجعه میکند ، پزشک
روبروی او نشسته ودر ارامش برای او نسخه می نویسد او درد کلیه بیمار را
ادراک کرده اما دارا نیست .دانائی وجود دارد اما نیل یا دارایی نیست پس الم
محقق نشده است .
صِرف ادراک مورد لذت بخش،موجب لذت نمی شود (با حلوا حلوا گفتن دهان
شیرین نمی شود) .
صرف ادراک یک مورد آزار دهنده انسان متألم نمی شود (باید آزار را بچشد تا
متألم شود).
اگر تنها علم الیقین باشد لذت دست نمی دهد باید به عین الیقین وحق الیقین برسد.
لذات و آلام وقتی متعدد می شوند در عرض هم نیستند ودر طول هم قرار دارند واین
بستگی به این داردکه در چه محدوده ایی به دست آید .
مبداء لذات گاهی شهوانی ،غضبی ،خیالی ،وهمی و عقلی است وبه اختلاف مبادی
شدت و ضعف پیدا می کند همان طور که اختلاف نحوه ی ادراک شدت وضعف
پیدا می کند. ادراک احساسی مادون ادراک خیالی ،ادراک خیالی مادون ادراک
وهمی و ادراک وهمی مادون ادراک عقلی است.
لذت ها متنوع اند و در عرض واحد نیستندو ۲عامل در آن ها دخیل است :
۱٫مبداء یا فاعل چه باشد 2.نحوه ادراک چگونه باشد (مدرک وادراک درشدت و
ضعفش تأثیر دارد ) .عمده تلاش ایشان در این نمط این است که ثابت کند ادراکات
عقلی چون به مراتب بالاتر از ادراکات وهمی ،خیالی و احساسی هستند پس لذات
عقلی هم بالاترند.ما با قوه حواس ظاهری به ذات اشیاء پی نمی بریم وبه جوهر ان
نمی رسیم زیرا جوهر را با عقل می توان ادراک کرد .
لذت های عقلی از لحاظ کیفیت و کمیت بالاتر ازبقیه لذت ها قرار می گیرند ، از
لحاظ کیفیت در سطح بالاتری هستند زیرا به کُنه اشیاء پی می برند واز لحاظ کمیت
برترند چون که با حواس نمی توان موجودات مجرد را ادراک کرد .
ادراکات عقلی چیست ؟حق تعالی و کُل عالم وجود به اندازه ی ظرفیت انسان
برایش تمثل پیدا می کند.تمام جهان هستی به وجود علمی براساس ترتیبی که در
خارج است ،اول حق تعالی بعد موجودات مجرد محض ،موجودات مثالی ،اجسام
فلکی ،اجسام عنصری برایش تمثل پیدا می کند.
در ادراکات حسی هم ۲ مُدرِک داریم :۱ . مدرک بالعرض 2. مدرک بالذات
عقل در ۴ مرتبه قراردارد:
۱٫عقل هیولانی 2 .عقل بالملکه 3. عقل بالفعل 4.عقل مستفاد
۱٫ عقل هیولانی: به ایام ابتدایی بعد از تولد است که مثل هیولا میتواند پذیرش داشته
باشد ولی فعلا ندارد.
۲٫عقل بالملکه : کمی که سنش بالاتر برود بدیهیات را می فهمد و محال بودن اجتماع
نقیضین درک میکند.
۳ .عقل بالفعل : با بالاتر رفتن سن وبه برکت بدیهیات ، مجهولاتی را کسب میکند.
۴٫عقل مستفاد : همه معلومات و حقایق برایش حاضر است . ائمه علیهم السلام
صاحب عقل مستفادند.
مدرکات ، محسوس ، متخیل ، موهوم وعقلی هستند. به لحاظ کمیت ،برخلاف
مدرکات حسی که در اعراض محصورند مدرکات عقلی حد وحصر ندارند .
لذات متعدند ودر عرض هم نیستند و بستگی به مبادی آنها دارد ،مبادی ادراکی گاهی
خیالی ،گاهی وهمی و بالاتر از آن عقلی هستند چون که مبادی ادراکات در طول هم
هستند ،محصولات این مبادی ادراکات که لذات هستند هم در طول هم قرار می گیرند.
سنجش لذات به ۲ عامل بستگی دارد : 1.تفاوت ادراکات 2.تفاوت مدرکات
( تفاوت لذات ،متوقف برتفاوت مدرکات و ادراکات است ).
ادراکات عقلی هم بالاتر ا ز ادراکات حسی هستند زیرا ادراکات عقلی به عمق شئی
می رسد و ادارکات حسی به ظواهر پی می برد و لذاتی هم که از ادراکات عقلی به
دست می اید بالاتر است .
ادراک کمالات از قبیل علوم وکشف مجهولات ضمن این که کمال است لذت بخش
هم هست. اما توجه به بدن و امور بدنی و سرگرم شدن به مسائل مادی و حیوانی
در بعضی از انسان ها انصراف ایجاد کرده و به کمال بودن این مطلب پی نمی برند،
از درس خواندن لذت نبرده ودنبال درس وبحث نیستند.دنبال کمالات عقلی نرفتن
درد است ،این افراد درد دارند اما به ان توجه ندارند.همانند کودکی که درد دارد
اما او با اسباب بازی سرگرم شده وبه دردش توجه نمی کند.
علم ودانش مناسب حال انسان است و از ضد کمال در خودش باید درد بکشد ،چنانچه
انسانی از ضد کمالش درد نمی کشد با رفتن به عالم برزخ متوجه دردش خواهد شد
وانجا دردمی کشد (عذاب اخروی از درون ماست ).در مثال کودک که اسباب بازی از
او گرفته شود توجه پیدا میکند به درد و آلام را ادراک می کند.
انسان ها در قیامت بر اساس ملکات نفسشان محشور می شوند وممکن است چند جور
ملکه داشته باشند که هر کدام که در ان ها غالب باشد با همان محشور می شوند.
انسان ها در این نشئه قابلیت دارند تکامل پیدا کنند و استعدادهایشان را ازقوه به فعلیت
برسانند واما سوالی که در این جا مطرح میشود این است که ایا برای انسانها درعالم
برزخ تکامل وجود دارد در صورتی که منظور از تکامل یعنی از قوه به فعلیت
رسیدن است و قوه و استعداد مربوط به عالم ماده هست ودر عالم برزخ قوه ایی
در کار نیست ونفس بعد از این جا به بدن تعلق ندارد ،پاسخ این است که تعلق
ازقبیل تعلق نفس به بدن نیست ،تعلق نفس به بدن که در این عالم است یکی از
اقسام تعلق است، انسان انواع تعلقات را داراست که یکی از انها تعلق نفس به بدن
است. تعلق به کتاب و ..سنن حسنه و سیئه ایی که انسان از خود به جا می گذارند
در عالم برزخ از ان اعمال تاثیر میگیرند .همان طور که برای سعداءدرجاتی هست
برای اشقیا هم درکاتی وجود دارد .
برای بعضی از انسان ها تکامل برزخی وجود دارد و برای بعضی از انها وجود ندارد
در این مبحث ایشان انسان ها را به چند دسته تقسیم کرده است
1- بعضی از انسان ها استعداد تکامل را ندارند همانند کسانی که در طفولیت از دنیا
رفته اند، دیوانگان و افراد بُل.
کلمه بُل که جمع ابله هست گروهی هستند که به تعبیر پیامبر اکرم صلوات الله علیه
اکثر اهل جنت از این گروه هستند .(در عربی به کسانی که خیلی توجه ندارند و
چون توجه ندارند اشتیاق هم ندارند ابله گویند )برای این گروه عذاب نیست .
۲- کسانی که رذایل را کسب کرده اند ولی در انها رسوخ پیدا نکرده وبه صورت
ملکه در نیامده است و ریشه ندوانیده .
۳- کسانی که رذائل در انها رسوخ پیدا کرده وبه صورت ملکه در امده است .
اکنون هریک از این ۳طایفه را در ۲ محدوده بسنجیم :1. محدوده نظر ۲٫ محدوده عمل
در محدوده ی عقل نظری و عقل عملی .که ۶ طایفه می شوند ، مورد بررسی قرار
می گیرند.
طایفه اول و دوم طایفه ای بودند که استعداد نداشتند چه در محدوده نظر و عمل
در عالم دیگر نقصشان جبران نمی شود .وبه این معنی نیست که انها در عذابند
قبلا گفته شد که سعداء درجاتی دارند وانها در درجه نازله به سر میبرند .تکامل
برزخی ندارند .
طایفه سوم کسانی که در بعد نظر دنبال رذائل رفتند و در جان انها هم ملکه شده
این گروه هم تکامل برزخی برایشان نیست این گروه صاحبان جهل مرکبند ،بیراه
رفته اند اما خود را در راه می بینند.
طایفه چهارم کسانی که در بعد نظر بیراه رفته اما به صورت ملکه و رسوخ درانها
در نیامده است.در این گروه جبران میشود وتکامل یافتن وجود دارد .
در دو طایفه اخر گروهی دنبال رذائل عملی رفته اند در طایفه ایی رسوخ پیدا کرده
و در طایفه دیگر رسوخ پیدا نکرده در هر دو گروه جبران وجود دارد اما با هم
فرق دارند .
واماکسانی هستند که می دانند کمالات انسانی چیست وادراک حقایق عالم و انجام
اعمال صالح کمال است اما باز هم دنبال این مسائل نیستند 3 طایفه اند:
1. جاهد هستند ،می دانند چه چیزی خیر هست اما دنبال شر می روند .می دانند
اما انکار می کنند .حق را می شناسند اما دنباله رو باطل هستند این افراد همیشه
در عذاب هستند.
۲٫ مُعرِض هستند.می دانند کمال چیست اما خود را مشغول دنیا کرده اند.هم وغمشان
دنیاست ،به عبادت ، تحصیل حقایق و کشف مجهولات توجه ندارند واعراض دارند
اعتراف دارند اما وابسته به دنیا هستند و به خودشان مهلت نمی دهند. این گروه
اهل نجات هستند .
۳٫ مُهمِل هستند ،اعتقاد دارند ،اعتراف دارند ،کمالات انسانی را می شناسند وآسوده
خاطرهم هستند اما تنبل هستند .این گروه هم اهل نجاتند.
از این ۳ طایفه جاهدین بدترین هستند وعذابشان دائمی است و دو طایفه معرضین
و مهملین عذابشان موقتی است واهل نجات هستند.
« نتیجه گیری »
انسان ها باید به این امرتوجه کنند که ماورای لذت ها ی حسی لذت های عقلی هستند که
از نظر کیفی وکمی در سطح بالاتر از بقیه لذات قرار گرفته اند.
ادراک علوم حقایق هستی وکشف مجهولات برای انها کمال محسوب می شود وتوجه
کردن به ضد آن ، خود راسرگرم امورات مادی کردن ودنبال کمالات عقلی نرفتن
موجب درد برایشان می شود وچون به بدن و امور بدنی توجه دارند برایشان انصراف
ایجاد شده و توجه ایی به درد خویش ندارند و تا مادامی که تعلق به بدن وجود دارد
انها سرگرم موانع بدنی هستند.
نویسنده مریم کلانتری
ثبت دیدگاه