حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنج شنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳ 20 جماد أول 1446 Thursday, 21 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
تفسیر انفسی( داستان حضرت یونس )
۱۴ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۷:۲۳
شناسه : 2212
45

                                                            بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر انفسی یک پایان ترم استان سوری جلسات ۸ تا ۱۴ یک تفسیر قرآن داریم و یک تاویل قرآن تفسیر همان تفسیر آفاقی است و تاویل، تفسیر انفسی است. تاویل چهار معنا دارد :اول اینکه لغت را از معنای خود در بیاوریم و به معنای مخالف ببریم .دوم که برای […]

ارسال توسط :
پ
پ

                                                            بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر انفسی یک پایان ترم

استان سوری جلسات ۸ تا ۱۴

یک تفسیر قرآن داریم و یک تاویل قرآن تفسیر همان تفسیر آفاقی است و تاویل، تفسیر انفسی است.

تاویل چهار معنا دارد :اول اینکه لغت را از معنای خود در بیاوریم و به معنای مخالف ببریم .دوم که برای باطنیه یا شیعیان اسماعیلی است اساساً معنای ظاهری به درد نمی‌خورد و معنای آیات همان معنای باطنی . سوم که توسط برخی حکمای مشاع مطرح شده نه ظاهرگرایی به شدت و باطن گرایی به شدت الفاظ مورد توجه است نه به استقلال بلکه معانی باطنی هم مدنظر است و چهارمین که هم ظاهر الفاظ مورد توجه است و هم معانی اینها همه حجت هستند و در کنار خود شما را به باطن راهنمایی می کند که تفسیر انفسی مورد نظر ما همین معنای چهارم می باشد.

تفسیر باطنی برای هرکس قابل درک و فهم نیست باید آلودگی‌ها و چرخهای مراتب وجودی پاک شده باشد تا انسان به تفسیر باطنی دست پیدا کند.

تکامل برزخ یعنی اینکه انسان یکسری پتانسیل را در خود ایجاد کند تا در آن دنیا دانه آماده رویش پرورش یابد.

حضرت یونس گرفتار سه ظلمت است:

لیل یا همان شب به معنای دنیا

غرق شدن در دریا که جهل است

نهنگ « من »حضرت یونس

حضرت یونس نشان دهنده انسان کامل یا همان هویت ششم است که گرفتار این سه ظلمت شده است.

در جریان حضرت آدم سلام الله علیها هم شیطان خطا کرد و هم آدم ولی شیطان به محاجه با خدا پرداخت و بر سر خطایش پافشاری کرد ولی آدم علیه السلام توبه کرد و به سوی خدا بازگشت.

انسان نباید در هیچ حدی از هویت‌های قبلی بماند بلکه همواره باید به طرف پیشرفت و صعود حرکت کنند هویت شیطانی می خواهد انسان را سرگرم هویت های قبلی کند و در آن حد نگه دارد تا انسان به هویت ششم دست نیابد ولی نور نبوت انباعی که درون انسان هست انسان را همواره ندا می دهد.

حضرت یونس علیه السلام با این دست انداز رسالتش گسترش پیدا کرد فهمش از خدا را بیشتر کرد.خیلی از بلاها و دست اندازهای زندگی باعث  افزایش درجه ما می شود برای همین زندگی پیامبران سخت ترین زندگی هاست.

انسان موجودی مرکب است هر تو را خداوند در عالم قرار داده است پرتوهای آن در وجود انسان است در واقع انسان معجون آفرینش است.

 هر مرتبه وجودی از مرتبه قبلی نورانی تر است. به همین خاطر هر مرحله پایین نسبت به مرحله بالا ظلمت حساب می‌شود و مرحله بالاتر نسبت به پایین تر نور و ما باید این حجاب ظلمانی را کنار زنیم تا به هویت ششم که همان هویت الهی است دست یابیم.

آنی کنت من الظالمین: این عبودیت محض است. تا وقتی که انسان به لقاالله نرسیده یعنی به نور مطلق نرسیده است در ظلمات است حتی اگر علم اولین و آخرین را داشته باشد و کرامات زیادی داشته باشد.ذکر یونسیه ذکر ی است که تا دم مرگ با انسان است چون انسان همواره در ظلمات به سر می‌برد تا به نور مطلق برسد.

وقتی هر هویتی را به تکامل می رسانی ندایی از درون تو را به هویت بعد فرا می خواند ندا های نباتی و حیوانی حالت تکوینی دارند ولی وقتی حدود سن ۷ سالگی میرسی و ندای عقلی درون تو ندا داده می شود احتیاج به حرکت و شریعت داری.

هویت ششم وقتی  در ما بیدار می‌شود که تحت امرالله باشیم فقط در همان لحظات حیات داریم در هر حال به هر چه اشتغال داری همان هستید فقط در لحظه‌ای که عبادت می کنی انسانی.

 وقتی هویت پنجم یا همان هویت انسانی یا فرشته خویی بیدار می‌شود انسان توان فهم کلیات را دارد.انسان شروع به پرسش و پاسخ می کند در بعد معرفتی ،در بعد عملی هم عقل ناطق شروع به سنجیدن رفتارها،خوب  و بد ها می کند اینجا هست که علم اخلاق شکل می‌گیرد ،علم اخلاق پرتوی از عقل ناطق که در صحنه رفتارهای اختیاری شروع به ارزش گذاری می‌کند.

البته نفس ناطقه از بدن هم تاثیر پذیر است مثلاً اگر کسی کلمه توهین آمیز به ما بگوید دل ما مکدرمی‌شود و حالت چهره تغییر میکند اخلاق عقلی علم ویژه است و اساتید ویژه‌ای هم دارد که بهترین آن معراج السعاده است این علم اخلاق عقلی وقتی وارداسلام شد مزین به روایات شد.

علم اخلاق عقلی برای ما لازم است ولی هدف نهایی آن پروار کردن نفس است یعنی نفس که مزین به کمالات اخلاقی است اما عارف در پرتو علم اخلاق ذبح نفس می کند چون تمام آلودگی ها و بدی ها با نفس قربانی می شود در این صورت دیگر واسطه ای نمی‌ماند که رنگی بخواهد داشته باشد و منی نمی ماند که بخواهد تطهیر شود.

در واقع در اخلاق عقلی با تلاش خودت میخوای برسی ولی در اخلاق توحیدی خود را به خدا سپردی که این همان هویت ششم است. وگرنه همواره بین جنود عقل و جهل جنگ است تا بخواهیم ریشه را از جا بکنیم اما خداوند خودش خلع ریشه می کند که این همان مصداق مخلص مخلَصین است.

از هویت انسانی به هویت الهی تنها یک روز آن وجود دارد و آن این است که انسان با تمام شئون وجودی اش بکشد و بداند که«من» هیچ نیستم، یعنی همان فقر مطلق.

بعد عقلی با اراده انسان پیش می رود، عقل به وسیله علم فزونی می‌یابد هرچه به اخلاقیات عمل کنی و خلق و خوی دینی ات را تقویت کنی بیشتر پیش می روی.

هویت های پنجگانه قبلی هرکدام نیازهایی دارند انسان به نیازهای آنها رسیدگی می کند ولی اجازه نمی دهد روح شیطانی بر او غلبه کند بلکه به نیازهای آنها در حد شرع توجه کرده و می‌گوید که من انسانم و هویتی الهی دارم و فرماندهی وجود من آن است اگر وارد نبرد عقل ملکی و شیطانی بشوی جهاد اکبر آرام آرام درِ دیگری را به رویت وا می کند.

بهترین نعمت توحید است که خداوند به ما می‌دهد ظرف نعمت توحید فقر است. اینجاست که خداوند دست بنده را میگیرد و چالش‌هایی را پیش روی او قرار می‌دهد تا دچار عجب و دیگر خصایل زشت اخلاقی نشود.

نور خداوند آسمان و زمین را پوشش داده است آسمان به معنای عقول و زمین به معنای عالم طبیعت است.

تفسیر انفسی سوره کافرون

هویت ششم در انبیا رشد کرده که شدن نبی، این نور بلقوه در همه انسان ها هست و در بعضی انسانها با تلاش بلفعل می شود در تفسیر انفسی هم همانطور که در عالم خارج در مقابل هر پیامبری کافری قرار دارد ،در مقابل هویت ششم ما هم عده‌ای کافر هستند که با آن در جدالند که همان هویت های نباتی حیوانی و شیطانی میباشد.

 این کفر به معنی پوشاندن است چون هر مرحله ای نسبت به مرحله بعد نور کمتری دارد در واقع انگار قسمتی از نور در آن مرحله پوشانده شده است.

لا اعبد ما تعبدون: قوه شهوت ،غضب، بینایی،شنوایی و …می خواهند هرزگی کنند هر طور می‌خواهند رفتار کنند .ولی قوه و هویت ششم ما می‌گوید که اینطور نیست که شما هر کار بخواهید من هم همان گونه باشم شما به نیازهای خودتان رسیدگی کنید من هم به دنبال هویت اصلی خودم هستم(لکم دینکم ولی الدین).

در واقع من طبق قاعده شریعت عمل می کنم این همان کیمیای هستی است که مثل وجود انسان را زر می کند.

خلاصه اینکه برای عبور از این هویت ها هویت الهی دست ما را می گیرد این هویت در پیامبران  شکوفا شده و شریعت را آوردند و ما به کمک آن می توانیم این مراحل را پشت سر گذاشته و به آن هویت اصلی دست یابیم.

لیلا حاجوی۱۹/۰۳/۱۴۰۰

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.