حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

سه شنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۳ 2 جماد ثاني 1446 Tuesday, 3 December , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
عدم اجابت استغاثه
۲۰ دی ۱۴۰۰ - ۰:۱۷
شناسه : 2057
14

علی‌رغم وعده‌ی خداوند مبنی بر اجابت دعای انسانها،[۵۴] در بسیاری از موارد به تضرع و زاری افراد پاسخ داده نمی‌شود. یکی از دلایل و موجبات آن، این است که گرفتاری و مشکلات انسان بر اثر گناه و مخالفت وی با امر پروردگار به وجود می‌آید.[۵۵] مهمترین این عوامل که در قرآن به آن اشاره شده بدین […]

ارسال توسط : منبع : پژوهه
پ
پ

علی‌رغم وعده‌ی خداوند مبنی بر اجابت دعای انسانها،[۵۴] در بسیاری از موارد به تضرع و زاری افراد پاسخ داده نمی‌شود. یکی از دلایل و موجبات آن، این است که گرفتاری و مشکلات انسان بر اثر گناه و مخالفت وی با امر پروردگار به وجود می‌آید.[۵۵]

مهمترین این عوامل که در قرآن به آن اشاره شده بدین شرح است:

۱٫ استکبار

استکبار به معنی توهم بزرگ‌بینی در برابر دیگران است، درحالی‌که هیچ صفتی در انسان وجود ندارد که نشانه‌ی امتیاز او بر دیگران باشد، و بدین وسیله خود را از پذیرفتن حق برتر بداند.[۵۶]

خدای متعال در آیات نورانی خود، این خصیصه‌ی ناپسند را یکی از دلایل عدم پذیرش انابه و استغاثه‌ی جهنمیان معرفی می‌کند:

«حَتىَّ إِذَا أَخَذْنَا مُترَْفِیهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ یجْئَرُونَ لَاتجْئَرُواْ الْیوْمَ إِنَّکمُ مِّنَّا لَاتُنصَرُونَ… مُسْتَکْبرِِینَ بِهِ سَامِرًا تَهْجُرُونَ»[۵۷]

«تا زمانى که متنعّمان مغرور آنها را در چنگال عذاب گرفتار سازیم در این هنگام، ناله‌هاى دردناک و استغاثه‌آمیز سرمى‌دهند! (امّا به آنها گفته مى‌شود:) امروز فریاد نکنید، زیرا از سوى ما یارى نخواهید شد!… درحالى‌که در برابر او [پیامبر] استکبار مى‌کردید، و شبها در جلسات خود به بدگویى مى‌پرداختید؟!»

“جوار” ‌به معنی فزع و آواز وحوش است و در آیه کنایه از این است که متنعمین و مترفین به هنگام نزول عذاب الهی، صدای خود را به عنوان استغاثه و تضرع بلند می‌کنند.[۵۸]

در این آیه کافران به دلیل استکبار و خودبرتر ‌بینی، از اجابت دعوت پیامبران الهی رویگردان شده و در برابر آیات الهی سر تسلیم فرود نمی‌آوردند. آنان به موجب این تکبر و غرق شدن در لذات مادی، به عذاب الهی دچار می‌شوند. در این هنگام است که به خداوند پناه برده و به او استغاثه می‌نمایند؛ درحالی‌که این استغاثه هیچ سودی در تخفیف مجازات آنها نخواهد داشت.‌[۵۹]

۲٫ کفر

در بخشی از کلام پروردگار، کفر به خدا، دلیل دیگری بر بی‌اثر بودن استغاثه بندگان به‌شمار رفته است:

«کمَ‌ْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَواْ وَّ لَاتَ حِینَ مَنَاصٍ»[۶۰]

«چه بسا مردمى را که پیش از آنها به هلاکت رسانیدیم. آنان فریاد برمى‌آوردند؛ ولى گریزگاهى نبود!»

کافرانی که علی‌رغم قدرت و نعمتهایی که در اختیار داشتند، به جای اطاعت از پیامبران و اطاعت خداوند، به تکذیب آنها پرداخته و کافر به دین اسلام شدند، گرفتار عذاب الهی گردیدند. آنها هنگام ابتلا به مجازات الهی، به استغاثه و توبه به درگاه پروردگار پرداخته و طلب نجات از عذاب می‌کردند؛ اما به دلیل کفر، در آن هنگام هیچ راه فراری برای آنها وجود نداشت.[۶۱]

همچنان‌که در قیامت نیز به این بلا گرفتار می‌شوند:

«وَالَّذِینَ کَفَرُواْ لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ… وَ لَایخَُفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا… وَ هُمْ یصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَیرَْالَّذِى کُنَّا نَعْمَلُ…»[۶۲]

«و کسانى که کافر شدند، آتش دوزخ براى آنهاست… و نه چیزى از عذابش از آنان تخفیف داده مى‌شود…! آنها در دوزخ فریاد مى‌زنند: پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحى انجام دهیم، غیر از آنچه انجام مى‌دادیم!…»

کسانی که به وحدانیت خدای متعال و نبوت پیامبر(ص) کفر می‌ورزند، در روز قیامت به آتش عذاب الهی گرفتار می‌شوند. آنها هنگامی که خود را در چنگال غضب خداوند گرفتار دیده و راه فراری برای خود نمی‌یابند، دست به استغاثه و دادخواهی برداشته و از خداوند تقاضای بازگشت به دنیا و انجام عبادات به جای کفر می‌نمایند؛ اما آیه‌ی بعدی پاسخ آنها را افزایش عذاب داده است.[۶۳]

منابع :

[۱] . راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، ‌۱۴۱۲ق، چاپ اول، ص۶۱۷٫

[۲] . زکریا، احمد بن فارس؛ معجم مقاییس اللغه، قم، دارالکتب العلمیه، بی‌تا، ج۴، ص۴۰۰٫

[۳] . المفردات فی غریب القرآن، ص۶۱۷٫

[۴] . رها کردن چیزی از هلاکت و سختی. المفردات فی غریب القرآن، ص۸۲۰٫

[۵]. نجات دادن و رهانیدن از بدی. فراهیدى، خلیل بن احمد؛ کتاب العین، قم‌، هجرت،‌ ۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ج‌۴، ص۱۸۷٫

[۶] . اعانه و نصر هردو به معنی یاری کردن است. المفردات فی غریب القرآن، ص۵۹۸ و ۸۰۸٫

[۷] . رها کردن و نجات دادن شخص از مصیبت. مصطفوى،حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران‌، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‌، ۱۳۶۰ش، ج‌۱۲، ص۴۸٫

[۸] . برطرف کردن غم و اندوه. المفردات فی غریب القرآن، ص۶۲۸٫

[۹] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۷، ص۲۷۸٫

[۱۰] . همان، ج‌۶، ص۲۲۳٫

[۱۱] . المفردات فی غریب القرآن، ص۷۹۶٫

[۱۲] . همان.

[۱۳] . لسان العرب، ج‌۱۵، ص۳۱۵٫

[۱۴] . طریحى، فخرالدین؛ مجمع البحرین‌، تهران، کتابفروشى مرتضوى، ۱۳۷۵ش، چاپ سوم، ج‌۱، ص۱۴۱٫

[۱۵] . مؤمنون/۶۴‌و ‌۶۵ و نحل/۵۳٫

[۱۶] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۲، ص۴۱٫

[۱۷] . کتاب العین، ج‌۶، ص۱۷۳٫

[۱۸] . انفال/۹٫

[۱۹] . احقاف/۴۶٫

[۲۰] . انبیا/۸۴٫

[۲۱] . طباطبایى(علامه)، سیدمحمدحسین‌؛ المیزان فى تفسیر القرآن، ‌قم، جامعه‌ مدرسین حوزه علمیه قم، ‌۱۴۱۷ق، چاپ پنجم، ج‌۱۴، ص۳۱۴٫

[۲۲] . صافات/۷۵- ۷۶٫

[۲۳] . عنکبوت/۱۴٫

[۲۴] . فرقان/۳۷ و شعراء/۱۰۵٫

[۲۵] . شعراء/۱۶۶٫

[۲۶] . نوح/۲۱٫

[۲۷] . نوح/۲۶٫

[۲۸] . فضل الله، سیدمحمدحسین‌؛ تفسیر من وحى القرآن، بیروت، ‌دارالملاک، ۱۴۱۹ ق، چاپ دوم، ج‌۱۹، ص۱۹۸

[۲۹] . سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب‌الله؛ ارشاد الاذهان الى تفسیر القرآن‌، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ص۳۳۵٫

[۳۰] . انبیاء/۸۷٫

[۳۱] . صافات/۱۴۵٫

[۳۲] . مکارم شیرازى، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش، چاپ ‌اول، ج۷، ص۱۰۳٫

[۳۳] . انفال/۹٫

[۳۴] . سبحانی، جعفر؛‌ منشور جاوید، قم، توحید، ۱۳۷۰ش، چاپ اول، ج۷، ص۹۷٫

[۳۵] . آل عمران/۱۲۴و ۱۲۵ و انفال/۱۰٫

[۳۶] . اعراف/۹۴٫

[۳۷] . حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد؛ تفسیر اثنا عشرى، تهران، میقات، ۱۳۶۳ش، چاپ اول، ج‌۴، ص۱۴۳٫

[۳۸] . نساء/۷۵٫

[۳۹] . طیب، سیدعبدالحسین؛ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران‌، اسلام‌، ‌۱۳۷۸ش، چاپ دوم، ج‌۴، ص۱۳۵٫

[۴۰] . احقاف/۱۷٫

[۴۱] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۸، ص۲۰۳٫

[۴۲] . مطهری، مرتضی؛ امدادهای غیبی در زندگی بشر، قم، صدرا، ۱۳۷۶ش، چاپ نهم، ص۷۰ و ۷۱٫

[۴۳] . منشور جاوید، ج۱۰، ص۴۲۵٫

[۴۴] . انبیاء/۷۶ و ۷۷٫

[۴۵] . صادقى تهرانى، محمد؛ الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامى، ۱۳۶۵ش، چاپ دوم، ج‌۱۹، ص۳۳۶٫

[۴۶] . هود/۳۶- ۴۴٫

[۴۷] . تفسیر نمونه، ج‌۲، ص۱۰۲٫

[۴۸] . بقره/۲۱۴٫

[۴۹] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص۱۵۹٫

[۵۰] . طوسى، محمد بن حسن؛ ‌التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربى، بى‌تا، ج‌۲، ص۱۹۸٫

[۵۱] . انعام/۶۳، اعراف/۵۵ و ۲۰۵٫

[۵۲] . نمل/۶۲٫

[۵۳] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۵، ص۳۸۱٫

[۵۴] . بقره/۱۸۶٫

[۵۵] . مطهری، مرتضی؛ بیست گفتار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ش، چاپ هفتم، ص۲۳۲٫

[۵۶] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۲، ص۲۶۶ و ۲۲۸٫

[۵۷] . مؤمنون/۶۴- ۶۷٫

[۵۸] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۵، ص۴۴٫

[۵۹] . التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص۳۸۰٫

[۶۰] . ص/۳٫

[۶۱] . ‌التبیان فى تفسیر القرآن، ج‌۸، ص۵۴۲٫

[۶۲] . فاطر/۳۶ و ۳۷٫

[۶۳] . طبرسى، فضل بن حسن‌؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ‌۱۳۷۲ش، چاپ سوم، ج‌۸، ص۶۴۱٫

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.