در آیه کریمه «وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً» (نساء، ۲۸) ضعف خلقت به آدمی نسبت داده شده است؛ ضعفی که میتواند موجب رسیدن او به مقام محبت باشد. از نظر ملاصدرا ضعیف بودن در خلقت، مختص آدمی و کرامتی برای اوست و موجودات دیگر چنین ضعف خلقتی ندارند؛ زیرا هر موجودی حدی معین، مقامی معلوم و صورتی تام دارد؛ اما انسان بنابر آیه کریمه «هل أتی علی الإنسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً» (دهر، ۱) مسافری است که زمانی چیز قابل ذکری نبود. صورت ابتدایی انسان «ماء مهین» است و بهتدریج و با حرکت جوهری (بعد از هر فنا و زوالی) به کمال میرسد؛ یعنی دائماً از حالی به حال دیگر درمیآید تا به غایت کمال، یعنی به «مقام محبت» برسد که مختص اولیای الهی است.
در قرآن کریم فقط در مورد خلقت انسان «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» (دهر، ۱) آمده است. به باور ملاصدرا دلیل این امر، ضعف خلقت آدمی است؛ زیرا ضعیفتر از «لا شیء» چیزی نیست. انسان در آغاز خلقت در غایت ضعف است و بنابر قاعده «جسمانیةالحدوث بودن نفس»، حدوث آدمی از ماده پست و ظلمت هیولا است؛ چنانکه خداوند میفرماید: «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» (بقره، ۲۵۷) و خداوند است که نفس آدمی را از نقص به کمال میرساند و از ظلمت مرتبه هیولانی به نور عالم عقل رهنمون میشود (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۱، ج۵، ص۶۴).
از نظر ملاصدرا (همان، ج۳، ص۶۴-۶۳) آدمی گرچه یکی از انواع حیوانات است و از دیگر مخلوقات، بهواسطه داشتن صورتی زیباتر متمایز است، اما افراد بشر از جهت حس و حرکت در مرتبه ضعیفی از حیوانیت هستند؛ زیرا برای محفوظ ماندن از گرما و سرما نمیتوانند به پوست طبیعی خود اکتفا کنند. همچنین در مورد طعام، معده و کبد که مطبخ طبیعی حیوانات دیگر است، برای آدمی کافی نیست و به مطبخی خارجی نیاز دارد. مقصود خداوند از آیه کریمه «وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً» (نساء، ۲۸) همین ضعف قوای حیوانی است؛ ضعفی که در واقع منشأ انتقال آدمی از پستترین مرتبه به بالاترین مرتبه میشود.
ملاصدرا تأکید میکند (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۱، ج۳، ص۶۴-۶۳) که با تأمل در احوال موجودات دیگر غیر از انسان، درمییابیم که آنها یا در مقام خود ثابتاند و هیچگونه حرکتی بهسوی کمال ندارند، یا در حرکت به سمت غایت مطلوب بسیار کند هستند:
۱٫ فرشتگان مقرب احتیاجی به استکمال و حرکت کردن بهسوی کمال ندارند؛ زیرا آنها دارای قرب دائمی به معبود اعلا هستند.
۲٫ فرشتگان سماوی هریک دارای مقامی در عبودیت دائمی خود هستند و انگیزهای برای خروج از آن مقام ندارند. ایشان مانند اهل بهشت در منازل و مقامات خود هستند که اشراقات متوالی خداوند، لذت و ابتهاج دائمی در آنها ایجاد میکند.
۳٫ شیاطین از آتش آفریده شدهاند و قوت آتش موجب خودبینی و حب ریاست در آنهاست. ازاینرو به عبودیت تن نداده و از استکبار و تفاخر دست نمیکشند. حال جنیان نیز چنین است، گرچه بعضی از آنها مسلماناند؛ اما از آتش آفریده شدهاند و آتش، قویترین عنصر است و از تأثیرپذیری بسیار دور میباشد.
۴٫ جمادات بر دو گونهاند: بعضی – بنابر حرکت جوهری و جسمانیةالحدوث بودن نفس آدمی – در مسیر انسان شدن واقع و تبدیل به انسان میشوند و بعضی چنین نیستند. قسم دوم یا مانند سنگ و یاقوت دارای قوت جمادیاند و بهخاطر صلابت به چیز دیگری تبدیل نمیشوند، یا چنین نیستند و به صورتی دیگر تبدیل میشوند که نهایت آن صورتی محکم مانند سنگ است.
۵٫ گیاهان و حیوانات غیر از انسان نیز حکمی همانند جمادات دارند.
بنابراین فقط انسان است که چون میان قوه صرف و فعلیت محض واقع شده است، میتواند دائم در حرکت باشد تا به مقصد نهایی خود برسد. به همین دلیل رجوع و توبه و سلوک در آدمی وجود دارد. ازاینروست که آدمی افضل موجودات است و دلیل این فضیلت، همان قوه و نقصانی است که عدهای مانند صابئان را به گمان انداخته که درجه آدمی از درجه فرشتگان پستتر است؛ درحالیکه همین نقصان، دلیل فضیلت آدمی بر فرشتگان است و موجب میشود که از آنها فراتر رود.
در میان مخلوقات تنها آدمی است که استحقاق ارتقا به عالم قدس و رضوان خداوند دارد؛ بهگونهای که میتواند مقامی برتر از فرشتگان یابد. به باور ملاصدرا، منشأ این امر همان ضعف، عجز، فقر و کثرت آفات و امراض است. مخلوقی که در آغاز خلقت بدین گونه نباشد، کمالی را در خود تصور کرده است و حالت انتظار برای رسیدن به کمال در او موجود نخواهد بود (همان، ج۵، ص۲۷۰).
کمال آدمی رسیدن به قرب الهی است که نتیجه آن محبت به خداوند است. تعبیر دیگر از قرب الهی «مقام ولایت» است؛ زیرا «ولایت» در لغت بهمعنای قرب است (همو، ۱۳۶۳، ص۴۸۷). ازاینروست که بنابر آیه کریمه «فالله هو الولی» (شوری، ۹)، یکی از اسمای الهی «ولی» است؛ زیرا خداوند از هر چیزی به انسان نزدیکتر است: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ من حَبْلِ الْوَرِید» (ق، ۱۶). انسان که در آغاز خلقت در نهایت ضعف است، استعداد نزدیک شدن به حضرت حق را دارد. هنگامی که انسان به درجهای از قرب الهی میرسد، شایستگی اتصاف به این اسم الهی (ولی) را مییابد. ازآنجاکه ایمان و عمل صالح، آدمی را به حق نزدیک میکند، ملاصدرا ولایت را به دو قسم عامه و خاصه تقسیم کرده است. ولایت عامه برای هر کسی است که مؤمن به خداوند باشد و عمل صالح انجام دهد؛ چنین مؤمنی دارای مرتبهای از معرفت و محبت به خداوند است. اما ولایت خاصه برای عاشقی است که فانی در حق و متخلق به اسما و صفات خداوند باشد (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۳، ص۴۸۷).
ثبت دیدگاه