نظريه فطرت:
«نظريه فطرت» بر آن است که برخي از مفاهيم تصوري سرشتي و فطري هستند و با فرايند تعريف و انديشه به دست نمي آيند. در نقد اين نظريه بايد گفت هنوز ثابت نشده است که آدمي از کودکي يک سلسله مفاهيم و دانسته ها را بالفعل با خود دارد. افزون بر اينکه دقيقاً معلوم نيست که منظور هواداران نظريه فطرت از اين نظريه چيست؟ آيا مراد آنها از مفاهيم فطري وجود يک سلسله ادراکات و مفاهيم بالفعل به طور مادرزادي در انسان است؟ يا مراد آنها اين است که آدمي به گونه اي آفريده شده است که به تدريج برخي از ادراکات و مفاهيم را در شرايط مقتضي درک مي کند؟ اگر مراد آنها شق اول است، دليلي بر آن وجود ندارد و اگر منظورشان شق دوم است، پس نمي تواند وجهي براي بداهت تصوري باشد، زيرا ادراک آنها ممکن است به نحو بديهي و يا به وجه نظري باشد. افزون بر اينکه قرائني در آراي قائلان به نظريه فطرت يافت مي شود که نشان مي دهد مراد آنها از وجود ادراکات فطري در آدمي، وجوه بالقوه آن است و نه وجود بالفعل. براي مثال، لايب نيتس ذهن را به تخته سنگي تشبيه مي کند که پيشاپيش رگه هايي را در خود دارد، سپس آن رگه ها به فعليت و ظهور مي رسند. فروغي درباره اين ديدگاه مي نويسد:
تمثيل اين فقره را به اين وجه مي توان کرد که سنگي فرض کنيم که در او از روز ازل خطوطي کشيده شده باشد که چون سنگ تراش بر طبق آن خطوط بر آن سنگ تيشه بزند، مجسمه فلان شخص از آن به درآيد. پس، آن سنگ اگرچه به ظاهر و بالفعل تصويري نمي نمود، در واقع و بالقوه مصور بود ( سير حکمت در اروپا، ۲۳۴).
نظريه فطرت: «نظريه فطرت» بر آن است که برخي از مفاهيم تصوري سرشتي و فطري هستند و با فرايند تعريف و انديشه به دست نمي آيند. در نقد اين نظريه بايد گفت هنوز ثابت نشده است که آدمي از کودکي يک سلسله مفاهيم و دانسته ها را بالفعل با خود دارد. افزون بر اينکه دقيقاً معلوم […]
ثبت دیدگاه