مبانی نگرش شیعه در باب جایگاه اهلبیت پیامبر (ص)
طبق اعتقادات اسلامی، اهلبیت پیامبر ثقل قرآنکریماند. شیعه بر این باور است که ثقل قرآنکریم بودن یک سلسله امتیازها و ممیزها برای اهلبیت پیامبر دارد که لازم است بهعنوان یک دغدغه بنیادین به آن نگریست. بر این اساس، سبک زندگی شیعه درباره جایگاه اهل بیت در سبک زندگی اسلامی دیدگاهی معتدل است. نگرش شیعه که منبعث از نگرش اهلبیت پیامبر است با غلوکردن و تقصیرکردن درباب جایگاه اهلبیت پیامبر ناسازگار است. نگرش شیعه مبتنی بر دو معیار اساسی اعتدال و عقلانیت است و با معرفی اهلبیت پیامبر بهعنوان هادیان الیالله – و همچنین مجاری لطف، صاحبان ولایت تکوینی، ولایت تشریعی، ولایت سیاسی و ولایت محبتی، نعمتهای الهی، اسوههای حسنه و معلمان و مربیان باطنی انسان – زندگی خویش را در سه محور معرفت، محبت و اطاعت با سنت اهلبیت پیامبر تطبیق بدهد. سبک زندگی شیعه بر این مبنا یک زندگی ولایتمحورانه است که هم مورد تأیید قرآنکریم است و هم مورد تأکید رسولالله (ص).نگرش شیعه با سایر نگرشها تفاوتهای مبنایی دارد. از اینرو، شناختن مبانی نگرش شیعه درباب جایگاه اهلبیت پیامبر ضروری خواهد بود. بهنظر میرسد نگرش شیعه براساس مبانی زیر شکل گرفته است:
- اهل بیت پیامبر؛ ایصال به مطلوب: هدایت الهی چنانچه علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان فرمودهاند به دو معنا است : ارائه طریق و ایصال الیالمطلوب (طباطبایی، ۱۳۷۴، ۱: ۵۵) خداوند درهدایت خویش هم راه را به انسان نشان داده است و هم درصدد است که او را به مقصد نهایی خویش برساند. انزال کتب، ارسال رسل و تعیین ائمه ازاین باب است. امامان معصوم انسان را بر کتاب الهی و سنت رسولالله هدایتکرده و از گمراهی نجات میدهند. هدایتگری آنها در راستای هدایت تشریعی است. روایت است که صراط مستقیم امیرالمومنین علی (ع) است (طباطبایی، ۱۳۷۴، ۱: ۶۵) پس هدایتخواهی ما به این معنا است که در مسیر علی بن ابیطالب قرار بگیریم و توسط او به کمال حقیقی خویش برسیم.
- اهلبیت پیامبر؛ قاعده لطف: عموم متکلمین شیعه امامت اهلبیت پیامبر را براساس قاعده لطف ثابت کردهاند. امامت مصداق لطف الهی در حق بندگان است (شیروانی، ۱۳۸۵: ۱۴۴ و ابن نوبخت، ۱۳۸۶: ۷۵ و حلی، ۱۴۱۹: ۴۹۱) قاعده لطف به این معنا است: بر خداوند است که آنچه بندگان را به اطاعت نزدیک میکند و از معصیت دور، انجام دهد. وجود امامان معصوم، اقامه حکومت، اجرای حدود و تعلیم و تزکیه مسائلی است که انسانها را به اطاعت خدا نزدیکتر و از معصیت خدا دورتر خواهد ساخت. چنانچه زندگی آنها نشان میدهد از تولد تا مرگ، همه و همه منشاء خیر و مصدر برکت بودهاند. تاریخ اسلامی درهمه ابعاد آن را نمیتوان علمی و واقعبینانه نوشت، اگر به نقش امامان معصوم تصریح نشده باشد.
- اهلبیت پیامبر؛ ولایت تکوینی: ولایت تکوینی اهلبیت پیامبر جزو مهمترین ابعاد وجودی آنها است. چنانچه کتب روایی بیانکردهاند و استدلال فلسفی و عرفانی نشان میدهد، همیشه و در هرزمانی حجتی الهی وجود دارد و خواهد داشت که انسان کامل و حجت زمان تعبیر میشود (مطهری، ۱۳۸۷: ۳۳) مقام حجت در هر عصری چه شخص ولیِّ حاضر باشد و چه غایب، وجود دارد (طباطبایی، ۱۳۸۷، ۱: ۱۷۵) قوه تصرف در عالم آفرینش که جزو شئون عقل عملی انسان است و صدور کرامت، ثمره ولایت تکوینی امامان معصوم است که خود جلوه «ایصال الی المطلوب» و «مظهر لطف الهی» است.
- اهلبیت پیامبر؛ ولایت تشریعی: تبیین معارف دینی و تعلیم آنها جزو شئون رسولالله (ص) است که یکسره جزو شئون امامان معصوم محسوب میشود. تبیین معارف دینی چه در جهت اثبات، دفاع، تشریح، تشریع و پالایش، شأن ولایت تشریعی امامان معصوم است. آیه اکمال دین و حدیث مدینةالعلم و روایات دیگر که نشانگر علم گسترده علی بن ابیطالب (ع) است، وظیفه تعلیم معارف و احکام دینی را برعهده امامان معصوم مینهد (ربانی گلپایگانی، ۱۳۸۷: ۱۷۰) اعلم زمانه در عصر خویش به تصریح روایات شیعه، سنی و گواهی بزرگان و مورخین، امامان معصوم بودهاند. بنابراین شیعه باور دارد که امامان معصوم داور در اختلافاتاند. اختلافات فقهی، کلامی و تفسیری جز با محوریت اهلبیت پیامبر (ص) حلشدنی نیست. این داوری چه در عصر حضور و چه در عصر غیبت وجود خواهد داشت؛ در عصر حضور با مراجعه مستقیم و در عصر غیبت با مراجعه به نواب امامان معصوم.
- اهلبیت پیامبر؛ ولایت سیاسی: ریاست بر امور دنیا، جزء مفهومی امامت در نگرش شیعه است. امر دین و امر دنیا جدایی ناپذیرند. شیعه نه همچون خوارج حکومتداری را شأن اختصاصی خداوند میداند که قابل تفویض به ولیالهی نیست و نه همچون تسنن یک امر دنیوی میداند که قابل انتصاب به نصالهی نیست و چون بعد سیاسی بعدی از زندگی انسان است و چون هدایت الهی در آن صورت نتیجهبخش خواهد بود که همه ابعاد زندگی را در بربگیرد و چون ابعاد زندگی قابل تفکیک نیست. از اینرو، حکومتداری شأن انسان معصوم است که مؤید به تأیید الهی باشد (ربانی گلپایگانی، ۱۳۸۷: ۱۷۳) الگوی زمامداری، امامان معصوماند، بینش و منش آنها حجت است و تمکین به رأیشان ضامن سعادت حقیقی خواهد بود.
- اهلبیت پیامبر؛ مودت به ذیالقربی: طبق آیه ذیالقربی (شوری: ۲۳) نخست، اجر رسالت رسولالله (ص) مودت به اهلبیت ایشان است و مودتنداشتن به معنی تضییع رسالت ایشان خواهد بود؛ دوم، درخواست خداوند و نه شخص رسولالله این است که نسبت به اهلبیت ایشان مودت داشته باشیم. بنابراین فرمان الهی است؛ سوم، ذیالقربی چنانچه تفاسیر شیعه اثبات کردهاند اهلبیت پیامبراند. نکته اینجاست که سایر پیامبران الهی هیچ اجری را مطالبه نکردهاند، تنها رسول الله (ص) است که به فرمان الهی مطالبه اجر کرده است. اجر پیامبران طبق تصریح قرآنکریم (یس: ۴۷) با خدا است، ازاینرو مزد رسالت رسولالله (ص) عاید خود ایشان نمیشود و عاید مردم خواهد شد. مودت به اهلبیت پیامبر (ص) کمند تکامل و اصلاح خود انسانها است (مطهری، ۱۳۸۷: ۸۵) خاصیت عشقورزیدن آن است که محب شبیه محبوب میشود (مطهری، ۱۳۸۷: ۶۵) پس عشقورزیدن به اهلبیت پیامبر، انسان را به سمتوسوی کاملتر شدن سوق خواهد داد.
- اهلبیت پیامبر؛ نعمت الهی: اهلبیت پیامبر نعمت الهیاند و اگر نعمتبودن آنها عام و برای همه انسانها است، اما نعمت باطنیاند. تفاسیر شیعه مفهوم نعمت باطنی را که در آیه ۲۰ سوره لقمان عنوان شده به اهلبیت پیامبر تأویل کردهاند (طبرسی، ۱۳۷۲، ۸ : ۵۰۱). چنانچه قرآنکریم نشان میدهد در برابر نعمتهای الهی سه وظیفه مهم وجود دارد؛ بیان نعمت (ضحی: ۱۱) یادآوری نعمت (بقره: ۴۰ و ۴۷ و ۱۲۲) و شکر نعمت (نحل: ۱۱۴ و ۱۲۱ و نمل: ۱۹). بنابراین لازم است که نعمت وجود اهلبیت پیامبر (ص) را به زبان بیاوریم. الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابیطالب (ع). بیاد بیاوریم، فراموش نکنیم و سپاس بگوییم. شکر نعمت بهصورت مصداقی، یعنی بهکارگیری صحیح که سبب زیادت و تعالی خود آدمی خواهد شد. مهملگذاشتن اهلبیت پیامبر، توسلنکردن و محبتنورزیدن کفران نعمت الهی است که عذاب شدید در پی خواهد داشت. شیعه لازم میداند که در یک تعامل مستقیم با اهلبیت پیامبر به سر ببرد و با توسل به آنها به کمال نهایی خود برسد. روایات تصریح کردهاند که اهلبیت پیامبر، شاهدان اعمال روز قیامت خواهند بود (طباطبایی، ۱۳۸۷: ۱۴۷).
- اهلبیت پیامبر؛ اسوه حسنه: اهلبیت پیامبر (ص) معصوماند از یکسو و منصوص به نص و تأیید الهیاند از سویدیگر؛ در مسیر سعادت نهایی بهترین الگوی زندگیاند. خداوند هدایتهایی فرستاده و نعمتهای بخشیده است که به نام اهلبیت پیامبر (ص) میشناسیم، اما چنانچه خودمان نخواهیم و بهسوی آنها نرویم و بهعنوان اسوه حسنه برنگزینیم، راهی به دهی نخواهیم برد. دیروز «ظلمات» و «سُبُل غَی» فراوان بودهاند، امروز نیز آنکه بهتر میتواند دست بگیرد عالمترین و قادرترین انسانها است که طبق نگرش شیعه ولایت تشریعی و ولایت تکوینی دارد و صد البته کسی جز اهلبیت پیامبر (ص) نیست. اطمینان ما به این راه و این راهنماها بهواسطه عصمت آنها و فرمان الهی است. شیعه معتقد است اقدام به امامت تکلیفی دینی است (ربانی گلپایگانی،۱۳۸۷: ۱۹۰)؛ چراکه اقامه آن مسیر تکامل آدمی را خواهد گشود و زودتر به تعالی خویش خواهد رسید.
آدمی چون موم است که علت مادی تکامل محسوب میشود، اهلبیت پیامبر همچون صورتاند که به این موم زده میشود و علت صوری و غایی آن بهحساب میآیند. تشبهورزیدن و معرفتداشتن به این خاندان باعث خواهد شد که حشر نهایی ما به شکل مطلوب شکل بگیرد و آنان به آنچه خداوند میخواهد دست بیابد. روایات تصریح کردهاند که انبیا و اوصیا، میزان اعمال روز قیامت خواهند بود (طباطبایی، ۱۳۸۷: ۱۲۹).
- اهلبیت پیامبر؛ جنبه باطنی: آیه تطهیر (احزاب: ۳۲) بر عصمت اهلبیت پیامبر صحه میگذارد. آیه ۷۹ سوره واقعه میگوید قرآنکریم را جز مطهرون درک نخواهند کرد پس درک درست ظاهر و باطن آیات کتاب الهی، شأن اهلبیت پیامبر است. روایات فراوانی راسخون در علم را اهلبیت پیامبر معرفی کردهاند (آل عمران: ۴) پس شناخت باطن معارف دینی با اهلبیت پیامبر خواهد بود (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ۲: ۴۴۰) چنانچه مرحوم علامه طباطبایی نوشتهاند: «اعمال آدمی در این جهان ظاهر و باطن دارد و حیات اخروی جز باطن اعمال ما در این جهان نیست» (طباطبایی، ۱۳۷۸: ۱۹۴ و ۱۹۵) شأن ائمه معصومین این است که در کنار شناخت ظاهریدادن، شناخت باطنی بدهند. هانری کربن خطوط قوت فکر شیعه را با این دو خصوصیت مشخص کرده است: باطن و ولایت (کربن، ۱۳۸۹: ۴۱) امامان معصوم بر صعببودن امر الهی و سینه مشروحداشتن و تحمل سر خداوند تأکید کردهاند. بدینلحاظ علوم خویش را فقط در اختیار شاگردان خاص خویش قرار دادهاند. تنها کسانی که قابلیت بیابند، خواهند توانست گنجینه اسرار امامان معصوم باشند. ولایت اهلبیت پیامبر (ص) سرالهی است، تنها عقلهای پخته و جانهای مهذب به درک حقیقت آن نائل خواهند شد. شاید مراد از اینکه اهلبیت پیامبر نعمت باطنیاند، همین معنا باشد.
وظایف ما نسبت به اهلبیت پیامبر (ص)
ساحت وجودی انسان به سه بخش بنیادین تقسیمپذیر است: ساحت معرفتی، ساحت عاطفی و ساحت عملی. آنچه در وجود انسان میگذرد و آنچه تجلی نحوهزیست او است در این سه ساحت است. اعمال و رفتارهای ما معلول به عواطف و انگیزهها است و این دو، معلول به تصورات و تصدیقات. آدمی اول چیزی را تصور میکند بعد شوق و انگیزه مییابد و بعد بهعمل میآورد. با این حال، این سه ساحت بر همدیگر تأثیر و تأثر دارند. نحوه شناخت ما میتواند بر ایجاد و تغییر عواطف و انگیزهها و نیز بر نحوه عمل ما تاثیر بگذارد. نحوه عواطف و انگیزهها میتواند بر نحوه و جهت شناخت ما و نیز نحوه عمل ما تأثیر بگذارد، همچنین نحوه عمل ما میتواند بر نحوه شناخت و نحوه عواطف و انگیزههای ما تأثیر بگذارد.
ساحت معرفتی و عاطفی امور درونی و ساحت عملی امور بیرونی آدمی است که در مجموع، سبک زندگی ما را رقم میزند. با این مقدمه میتوانیم گفت؛ نخست، نظر به طرز تلقی شیعه از جایگاه اهلبیت پیامبر (که تاکنون تببین شده است)؛ دوم، نظر به سه ساحت وجودی شیعیان در برابر اهلبیت پیامبر سه وظیفه اساسی وجود دارد و با عمل به این سه وظیفه اساسی است که جایگاه اهلبیت پیامبر در سبک زندگی شیعه نمایان میشود:
وظیفه اول، معرفت: نوع معرفت شیعی نسبت به اهلبیت پیامبر (ص) با سایر معرفتها تفاوت دارد. معرفت شیعی معرفت به شناسنامه نیست، معرفت به شأن، منزلت و مرتبه است. نه معرفت غلوآمیز است نه معرفت تقصیرآمیز. اهلبیت در این نگرش واسطهی فیض و مجاری لطفاند که به سعه وجودی و کمال وجودی خویش رسیدهاند. از اینرو، شایستهاند که راهبر دیگران شوند. اهلبیت پیامبر جنبهای بشری دارند و جنبهای فرابشری؛ با این جنبه فرابشری است که علوم الهی را به مقدار ضرورت و نه درحد اطلاق دریافت میکنند. این دو جنبه بریکدیگر اثر گذارند. تلاشها، مجاهدتها، ریاضتها و اعمال صالح که از جنبه بشری آنها است، زمینه دریافتهای فرابشری آنها را تقویت خواهد کرد و از آنسو، دریافتهای فرابشری باعث آثار معرفتشناسانه و روانشناسانه مضاعف در جنبه بشری خواهد شد.
امامان معصوم: در این نگرش هدایتکننده شیعیان خویشاند. شیعه از جهت معرفتی مقلد نیست، بلکه محصل است که میکوشد در تعامل مستقیم با امام خویش قرارگرفته و روزبهروز عالیتر شود. امام واسطه رسیدن فیض الهی به جویندگان است؛ چون خداوند خودش مجرد مطلق است، ارتباطش با انسانها بهواسطه فرستادگان و برگزیدگان خویش است که از سویی با عالم ملکوت رابطه دارند و از سویدیگر با عالم ملک.
معرفت شیعی دو بخشی است. هم معرفت ظاهری را در برمیگیرد و هم مهمتر از آن، معرفت باطنی را؛ از اینرو، با رویکرد انسانمحورانه (اومانیستی) و رویکرد تجربهگرایانه تفاوت دارد. با فلسفههای عقلگرا که عقل را منفصل از وحی میدانند، فلسفههای پوچگرا، ضدمتافیزیکی و فلسفههای الحادگرا تفاوت بنیادی پیدا میکند. در دنیای امروز که موج مادهگرایی و مدرنیسم سراسر کره خاکی را در نوردیده است، رسیدن به معرفت شیعی نیازمند تغییر نگرش اساسی است؛ لازمهاش تغییر در نگاه مادی – دنیوی به نگاه معنوی – اخروی است. محسوسیت، محدویت، خودمحوری و سودمحوری که مؤلفههای دید مادیگرا است، جای خود را به دید معنویگرا دهد. آدمی باید همچون ساحران عصر حضرت موسی (ع) به خود بیاید و دست غیب را بنگرد تا به این معرفت برسد. معرفت، نقطه آغاز – و نه نقطه انجام – است. پیامبران الهی اگرچه هدفشان ابلاغ بود، اما نه تنها ابلاغ به عقل.
وظیفه دوم، محبت: اگر معرفت لازم است و کافی نیست، وجه کفایت آن را باید در محبت بجوییم. باید از ساحت معرفتی به ساحت عاطفی برسیم. تغییر نگرش در صورتی کارساز خواهد بود که به تغییر حال بینجامد. شواهد متون دینی نشان میدهد که معرفت چنانچه همراه با ایمان نباشد فایده ندارد. ایمان چیزی بیش از علم است؛ خضوع، خشیت و تسلیم در برابر حق و حقیقت است که ایمان را ایمان میکند (جوادی، ۱۳۷۶: ۱۹۶). لازمه ایمان اجمالی به نبوت رسولالله (ص) ایمان تفصیلی به اجزای آن است و امامت از این جمله است (جوادی، ۱۳۷۶: ۲۴۳).
محبت و ایمان هر دو مربوط به ساحت عاطفی انساناند و چنانچه محبت در وجود آدمی جاگیر شد، ارکان وجودیاش را متحول خواهد کرد. چهبسا کسانی که معرفت به اهلبیت پیامبر دارند اما محبت ندارند؛ از اینرو، به کمال حقیقی خویش نخواهند رسید. محب اهلبیت پیامبر در شادی آنها شاد و در اندوه آنها اندوهگین میشود، به یاد آنها است، در مصائب آنها گریه میکند، محبت خود را اظهار میکند و مشتاق دیدارشان است (موسوی اصفهانی، ۱۳۸۹: ۱۸) قرارگرفتن در این جاذبه هم به معنای تمسک به حبلالمتین و عروهالوثقی است که تزلزل و تردید برنمیدارد و هم مصونیت از هرگونه خطر انحراف و کجروی است و دستگیر آدمی در مصائب و مشکلها، در طاعات و معاصی است. در مجامع روایی و کتب تفسیری شیعه و سنی هر دو محبت به اهلبیت پیامبر درواقع، محبت بهخدا و رسول خدا است. به نقل سیوطی رسولالله (ص) فرموده است دوستی علی ایمان است و دشمنی وی نفاق (مطهری، ۱۳۸۷: ۸۷) ابنحجر از عایشه همسر پیامبر (ص) نقل کرده که رسولالله فرموده است یاد علی و سخن از علیگفتن عبادت است (مطهری، ۱۳۸۷: ۸۸) رسولالله خوشحالی فاطمه زهرا را سبب خوشحالی خود و خدا دانسته است و ناراحتی وی را سبب ناراحتی خود و خدا.
سبک زندگی شیعه یکسره بعد معرفتی ندارد، بعد محبتی نیز دارد. تا آنجا که میتوان گفت تفاوت سبک زندگی شیعه با دیگر سبکها، در این بعد محبتی است. محبتورزیدن به اهلبیت پیامبر (ص) نتیجه ابلاغ به دل است. بدینجهت شیعه آن است که به دل، محب اهلبیت پیامبر (ص) باشد نه به زبان. توسلگرفتن، زیارت دور و نزدیک رفتن، نذریدادن و برگزاری مراسمها، علائم محبت به اهلبیت پیامبرند.
وظیفه سوم، اطاعت: بیتردید اگر معرفت واقعی و محبت واقعی پدید آید، اطاعت واقعی حاصل خواهد شد و آدمی ناخودآگاه، بلکه با رغبت به اطاعت اهلبیت پیامبر (ص) روی خواهد آورد و ساحت سوم خویش را، ساحت عمل براساس نوع عمل آنها خواهد کرد. ساحت عملی، ساحت اخلاق و عمل صالح است. لازمه تشیع این است که انسان زینت اهلبیت پیامبر شود و عمل وی، دیگران را بهسوی اهلبیت پیامبر بکشاند.
علت غایی معرفت و محبتیافتن «عملورزی» است. اگر علمِ بیعمل را سودی نیست، پس در معرفت و محبت بدون اطاعت اهلبیت پیامبر سودی نخواهد بود. اینان الگوهای راستیناند و اطاعتشان همردیف اطاعت خدا و رسول خدا است. قول، فعل و تقریر معصومین همچون قرآنکریم و سنت رسولالله (ص) حجیت دارد، از اینرو اطاعت آنها واجب خواهد بود. سیره امامان معصوم در مسائل فردی، خانوادگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی همگی لازم الاتباع است.
جلوه عملی سبک زندگی شیعه این است که اخلاقورزی فرد، مطابق اخلاق اهلبیت پیامبر باشد و مکارم اخلاقی آنها را در خویش بپروراند. تخلف از فرمان امامان معصوم حکم معصیت دارد و کفران نعمت الهی است. شیعه در این جهت استغاثه به اهلبیت پیامبر میکند؛ برای آنها دعا کرده، صدقه میدهد. علم از آنها میآموزد و شفاعت میطلبد. شفاعت چنانچه گفتهاند ریشهاش شفع است و شفع یعنی جفت (طباطبایی، ۱۳۷۴، ۲۰: ۴۶۸) آنکه قدم جای پای اهلبیت پیامبر نگذاشته باشد به شفاعت آنها نخواهد رسید. شفاعت مشروط به اذن و رضایت الهی، انجام واجبات و در مسیر صراط مستقیمبودن است. کسی که در بند اطاعت الهی نیست و تلاشی به اطاعت اهلبیت پیامبر نگذاشته است به شفاعت نخواهد رسید. زندگی شیعه یک زندگی اهلبیتمحور و عترتمحور است. قرآنکریم را میخواند، میفهمد و عمل میکند، چنانچه اهلبیت پیامبر خوانده، فهمیده و عمل کردهاند. تفصیل قرآنکریم را در سیره اهلبیت پیامبر پی میگیرد و بدینگونه، با تخلق به اخلاق اهلبیت پیامبر مسیر هدایت خویش را پیش گرفته و پیش میرود.
ثبت دیدگاه