در آیه مباركه فطرت، خداوند متعال به پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) مىفرماید: (فَاَقِم وَجْهَك لِلّدینِ حَنیفا) روى خود را درست مقابل دین حنیف قرار بده. این یك تعبیر عربى است كه عین آن در فارسى موجود نیست، اگر كسى در زندگىاش بهطور دائم به جهت خاصى متوجه باشد و از آن مسیر غفلت و انحراف پیدا نكند، مىگویند رویش را به آن سمت (متوجه) كرده است. پس معناى جمله این گونه مىشود؛ اى پیغمبر تمامى توجه تو به سمتى باشد كه دین اقتضا مىكند و بعد از آن اضافه مىكند كه توجه به دین حنیف، بر اساس «فطرة الله» صورت گیرد.
اما در مورد جایگاه «فطرة الله» در آیه، احتمالاتى ذكر شده است. از جمله اینكه آیا «فطرة الله» مفعول براى فعل محذوف است یا این كه از باب اختصاص است یا اینكه مفعول مطلق نوعى است كه هر كدام از این احتمالات در كتب تفسیرى مطرح شده است. به هر حال، براى فطرت در قرآن مجید ویژگیهایى ذكر شده است كه به آنها اشاره مىكنیم:
اولاً از این جهت كه در آیه مباركه، فاعل، خدا و مفعول آن «الناس» است، فطرت نسبت به همه انسانها عمومیت دارد و دیگر نمىتوان گفت مثلا فطرت ایرانى، عربى، سیاه و سفید، بلكه فطرت به كل ناس مربوط است، البته از نظر لغوى اشكالى ندارد كه آن را در مورد خاصى به كار ببریم، مثلا بگوییم، فطرت مرد، فطرت عرب، عجم و … ولى در اینجا به كل انسانها مربوط است. پس معلوم مىشود، آنچه مورد نظر خداى متعال بوده است در همه انسانها وجود دارد، زیرا كسى كه این فطرت را به وجود آورده آن را به فرد یا صنف خاصى اختصاص نداده است. پس اولین ویژگى فطرت، عمومیت آن است.
ثانیاً فطرت ـ كه نوعى آفرینش معنا شد ـ فقط از ناحیه خداست. بنابراین چیزى نیست كه خود مردم آن را كسب كنند، پس آنچه مردم خودشان با زحمت بدست مىآورند، فطرى نیست، به دیگر سخن: در اینجا منظور فطرت خدادادى و ذاتى است. خداست كه مردم را بر این فطرت آفریده است. این خلقت از ناحیه خداست و از لحاظ فاعلى به مردم نسبتى ندارد، علاوه بر این، همین موضوع را از فراز بعد هم مىتوان استنباط كرد، زیرا مىفرماید: (لاتبدیل لخلق الله) این فطرت ـ كه دین انسانها مطابق با آن یا عین آن است ـ قابل تبدیل نیست. كلمه «خلق» هم در «لخلق الله» دلالت مىكند بر این كه مقصود از فطرت همان خلقت است و غیر از این چیزى نیست، علاوه بر این مناسبتى ندارد كه بگوید توجه تو به جانب «فطرت» باشد و سپس بگوید «خلقت» خدا تغییر نمىكند، در صورتى كه فطرت به معناى خلقت نباشد این دو فراز به یكدیگر ربطى پیدا نمىكند.
سومین ویژگى امور فطرى این است كه تغییر و تبدیلى نمىپذیرند و همیشه ثابتند. پس، از این آیه شریفه مىتوان سه ویژگى براى فطرت استنباط كرد: اولا شامل همه انسانها مىشود. ثانیاً ذاتى و خدادادى است، نه اكتسابى. ثالثاً قابل تبدیل و تغییر نیست.
بنابراین، مىتوان گفت گرچه فطرت به معناى نوعى خلقت است، اما از آنجا كه در آیه مباركه براى آن خصوصیاتى ذكر شده است، بزرگان دین هم وقتى این كلمه را به كار مىبرند، این ویژگیها را نیز در آن لحاظ مىكنند. نه تنها علما كه معصومین سلام اللّه علیهم اجمعین نیز در كاربرد واژه فطرت ویژگیهاى قرآنى را مورد نظر قرار دادهاند.
ثبت دیدگاه