بحث معاد از بحث هایی است که ریزه کاریها و فروعات فراوانی دارد و بسیار مورد سوال نوجوانان و جوانان قرار می گیرد و از طرفی چون پیچیدگی خاصی داشته، معمولاً نتوانستهاند پیام حقیقی کتاب و سنت را دریافت کنند و تقریری دقیق و مطابق کتاب و سنت از آن ارائه دهند.
۱. اهمیت بحث از جزئیات معاد
اصل بحث از وجود یا عدم عالم آخرت بسیار مهم است و در مقالات دیگر درباره ضرورت آن بیشتر بحث خواهد شد؛ اما آیا بحث از ریزهکاریهای آن نیز مفید است؟برخی میگویند این بحثها به چه دردی می خورد؟ حالا چه ما در آن عالم با بدن مادی باشیم چه با بدن مثالی، چه صراط و کتاب و میزانی باشد و چه نباشد، چه فرقی برای ما دارد؟
پاسخش اجمالا این است که اگر در سعادت و کمال انسانی تاثیر نداشت، قرآن کریم به آن نمیپرداخت. قرآن متن محوری دین است و فرمودند مومنین دائم آن را مرور کنند. اگر فائده ای نداشت در قرآن هم فقط همین قدر میآمد که اجمالا آخرتی، حساب و کتاب، بهشت و جهنمی و … هست و به تفصیلاتش اشاره نمیشد یا اهل بیت علیهم السلام به آن نمی پرداختند.
مثلا در مورد عالم ذر در قرآن کریم تفصیلا چیزی مطرح نشده است. شاید به همین جهت بوده که اهمیت عملی و تربیتی زیادی ندارد. در مورد این که چرا در قرآن مسائل معاد با ریزه کاری هایش فراوان آمده جای بحث و گفت و گو است؟ ولی اجمالا می فهمیم که لابد اولویت و اهمیت داشته که این قدر در موردش بحث شده است.
ظاهراً مهم ترین بحث در معاد این است که «معاد بازگشت به سوی خداست». زیرا اگر انسان معتقد باشد که معاد بازگشت به سوی دنیاست، یک طور زندگی می کند و اگر معتقد شود به این که معاد بازگشت به سوی خداست یک طور دیگر. کسی که فکر می کند عالم هستی این است و بس و میمیرد و از این عالم می رود و باز به این عالم باز می گردد، تمرکزش در زندگی اصلا بر عبور از حجاب عالم ماده و حرکت به سوی خدا نیست. ولی وقتی این مطلب کلی را می فهمد که ما از اساس آمده ایم برای رفتن به ملکوت، و این مسیر ملکوت را می شود تند رفت و کند رفت، کلا سبک زندگی اش عوض می شود.
جزئیات صراط، میزان، حساب، کتاب، بهشت، جهنم و … نسبت به این بحث مبنائی کمتر اولویت دارد؛ ولی چون در قرآن کریم مطرح گشته و به آن ها بها داده شده است، جا دارد در فضاهای علمی درباره اش بحث شود و مسائلش به تفصیل حل شود.
۲. دو قرائت از بحث معاد
در طول تاریخ متکلمین قرائتی از معاد ارائه دادهاند که با ظواهرآیات و روایات سازگاری ندارد و بر طبق همین قرائت متون کتاب و سنت را تأویل کردهاند. همین قرائت تأویلی از کتاب های تخصصی به فضای عمومی مسلمین هم جاری شده و تصور عموم متدینین را تشکیل داده است و این یک مشکل بزرگ تر است. استاد وقتی می خواهد معاد را آن چنان که مفاد قرآن و روایات است تدریس کند، گاهی شخص مقابل باید مجموعهای از گزارهها را که از کودکی به عنوان مطالبی قطعی پذیرفته از ذهنش پاک کند تا بشود حق را به او فهماند.
تصور عموم مسلمین این است که انسان روزی از این دنیا می رود و روزی قبرها شکافته می شود، بدن (جنازه) انسان ها از قبرها بیرون می آید، دار ثواب و عقاب و … در همین جا (همین زمینی که در آن زندگی می کنیم) شکل می گیرد و … ؛ خلاصه انسان پس از این که از این دنیا می رود، دوباره به این دنیا باز می گردد.
ولی مسلما قرآن کریم با این قرائت از معاد ناسازگار است و معادی که قرآن و روایات ارائه می دهد، ساختار کاملا متفاوتی دارد. باید با دقت متن آیات و روایات را به طور خالصانه – بدون پیش فرض های فلسفی، عرفانی، کلامی و حتی عامیانه – بررسی کنیم.
اختلاف اصلی در مبحث معاد در این است که معاد به معنای «بازگشت به سوی خدا» ست یا «بازگشت به دنیا»؟ نظر اول نظر امثال مرحوم علامه طباطبایی (ره) است و در مقابل نظر دوم از سوی متکلمین مطرح شده است. معاد یا معنای مصدری دارد به معنای بازگشت یا معنای اسم مکانی دارد به معنای بازگشتگاه و به هر حال در آن معنای عود و بازگشت نهفته است؛ حال اختلاف مبنایی این است که این عود، إلی اللـه است یا إلی الدنیا. در میان شیعه در این نکته اتفاق است که پس از مرگ انسان ها به برزخ می روند. از این جا به بعد موضع اختلاف است که پس از برزخ انسان ها به دنیا باز می گردند (دیدگاه مشهور متکلمین) یا این سیرِ إلی اللـه ادامه دارد (دیدگاه امثال مرحوم علامه).
وقتی به قرآن رجوع می کنیم، اگر به دیدۀ انصاف و به طور خالصانه –یعنی بدون هیچ پیش فرضی – نگاه کنیم، هیچ جای قرآن سخن از برگشت انسان به دنیا نیست و در تمام آیات سفر و سیر و عود به سوی خداوند آمده است.
متکلمان در مقابل این آیات برای این که بتوانند از آراء خود دفاع کنند مجبور به تأویل حجم بسیار زیادی از آیات قرآن شدند. ملاصدرا (ره) تاکید زیادی می کند که تأویل آیات قرآن عقلا جائز نیست. مرحوم علامه (ره) هم مفصل تر از تأویلات مفسران انتقاد می کنند. نظر علامه (ره) این است که نمی توان عبارت کتابی که برای هدایتست را بدون قرینه داخلیه حمل بر مجاز و کنایه کرد. اگر این طور باشد آن کتاب دیگر کتاب هدایت نیست. کتابی که هادی است نمی شود مشتمل بر مطالبی باشد که خلاف ظاهر از آن قصد شده و قرینه هم درآن نیامده و جائز نیست که قرآن را به دلیل اینکه فکر ما به نتیجۀ دیگری رسیده است؛ حمل بر خلاف ظاهر کنیم. [۱]
ثبت دیدگاه