تبيين جايگاه و موقعيت انسان در چينش نظام هستی بر اساس مبانی عرفانی ضروری است. برای شناخت این جایگاه، تبیینی دقیق از دو اصطلاح جلاء و استجلاء عبارت است از: در جلاء خداوند خود را در مراتب جلائيه که عبارتاند از تعين اول و دوم به نظاره مینشيند و کمالات خود را در آنها میبيند، اما اين ديدن، حب و عشق الهی را در جلوهگری به نحو کامل تأمين نمیکند زيرا ملاحظه خود در غير خصوصيتهايي دارد که ديدن خود در خويش ندارد، [۱] از همين جهت استجلاء و مراتب استجلائيه مطرح میشود. بنابراين از منظر عرفان اسلامی سرّ اصل خلقت بر پايه استجلاء تبيين میگردد و به بيان ديگر، اساساً موجودات از آن روی پديد آمدهاند، و خلقت صورت پذيرفته است که آينه حقنما و جلوهها و مظاهر اسما و صفات و کمالات خداوند باشند.
خدای متعال در مقام استجلاء در هر شيئی به حد و اندازه خود آن شيء ظهور میکند و هر موجودی به اندازه ظرفيت و استعداد خويش میتواند خدا را نشان دهد و در وادی استجلاء و ظهور، موجودات به نحو تشکيکی مظهريت حق را بر عهده میگيرند، اما هيچ يک نمیتواند حقتعالی را ـ نه آنچنانکه خودش هست بلکهـ آنچنانکه خداوند است، نشان دهد. بنابراين میبايست در مراتب استجلائيه موجودی کامل پديد آيد که خداوند سبحان به حد و اندازه خود در او جلوه کند و آن موجود به خاطر ظرفيت و استعداد بيکرانش، بتواند همة اسما و صفات و کمالات خداوندي را به منصّه ظهور و بروز درآورد. اين موجود کسی نيست جز انسان که کمال نهايی استجلاء در او صورت میپذيرد. يعنی بر اساس حرکت حبی که حقتعالی ميخواهد در غير تجلی کند و خود را در غير ببيند، اين هدف را هر موجودی به حسب سعه وجودی آن موجود برآورده میکند اما نهايت و کمالش به وسيله انسان تحقق مييابد. [2] بنابراين اگر سرّ اصل خلقت استجلاء است، سرّ خلقت انسان، کمال استجلاء میباشد و انسان تجلی نهايی و اعظم خداوند است و تحليل اين خاصيت انسان هم در جامعيت اوست.[۳]
۱. ر.ك: شرح فصوص الحکم قيصري، اوائل فص آدمي، ص ۶۱؛ تمهيد القواعد چاپ دفتر تبليغات اسلامي، ص۳۳۲ و چاپ امالقري فصل ۴۵، ص۴۶۱.
۲. ر.ك: تمهيد القواعد چاپ ام القری از فصل ۴۱ تا فصل ۴۸ از ص ۴۳۹ الي ص ۴۸۶ و چاپ دفتر تبليغات اسلامی از ص ۳۱۹ به بعد؛ شرح فصوص الحکم جندی، فص آدمی، از ص ۱۴۷ الی ص ۱۵۱ و بهويژه ص ۱۵۱.
۳. حکمت عرفانی، تحریری از درسهای عرفان نظری استاد سید یدالله یزدانپناه صفحه۵۸۹
ثبت دیدگاه