همه متفقاند که اگر کسى پیر کامل داشته باشد، و چهل سال در خدمت او ریاضت کشیده باشد، ممکن است که بر وى کشف شده باشد؛ شما که پیر ندارید و ریاضت نکشیدهاید، البته آن چه یافتهاید، غیر آن چیزى است که صوفیان میگویند. نقل مکنید که مبادا کار مشکل شود.
ملامحمدتقی مجلسی و وحدت وجود
بسم الله الرحمن الرحیم
ملامحمدتقی مجلسی از بزرگان اهل عرفان است که هم خود صاحب مقامات عالی عرفانی بودهاند و هم در نزد شیخ بهائی کتب اهل عرفان و تصوف را درس گرفتهاند. [۱]
وی از مدافعان وحدت وجود است که علاوه بر تصریحات وی در مدح محییالدین و مولوی و امثال ایشان از کلمات صریح وی در باره خود وحدت وجود نیز این مطلب به دست میآید. در اینجا دو نمونه از کلمات وی را نقل میکنیم:
وی در فصل دوم از باب بیست و سوم اصول فصول التوضیح میفرماید:
«در این که جماعتى کثیر غولان راهند [و از خدا و رسول خبرى ندارند] حرفى نیست، و بر همه کس لازم است که از ایشان و از اقوال و افعال ایشان دور بوده باشند؛ و همیشه غولان راه از طرفین بوده و هستند، و بر مرید حق سبحانه و تعالى لازم است که پیروى شخصى کند که ظاهرش به انوار شرع آراسته باشد و باطنش از کدورات نفسانى پیراسته باشد، و طریقه اهل بیت را شعار و دثار خود سازد [ساخته]؛ لمحهاى از مکاید نفس ایمن نباشد؛ و الیوم این معنى به غایت کمیاب است که أولیایى تحت قبائى لا یعرفهم غیرى؛ بلکه مشروع نیست عوام را مطالعه اکثر کتب صوفیّه؛ چون جمعى از متصوّفه سنّى بودهاند و شیعه و سنّى به یکدیگر مخلوط شدهاند و شیعیان نیز اظهار تقیّه کردهاند، بلکه بر همه ایشان لازم است که طلب علوم دینیّه از علماى فى اللّه بکنند و بعد از تحصیل علوم متوجه تصفیه نفس به ریاضات و مجاهدات شوند و در خدمت پیر کامل.
و محمل سخنان وحدت وجود و غیر آن را به زبان جارى سازند، زیرا که این سخنان به حسب ظاهر کفر است و زندقه، و محلهاى او بسیار دقیق است و همه کس نمىتواند یافت، تا آن که فضلاى علما که قائل به آن شدهاند، مثل مولانا جلال و مولانا شمس الدین محمد خفرى، و غیر ایشان معلوم نیست که فهمیده باشند؛ زیرا که درک این معانى، فوق عقل است و تا نور کشف بعد از ریاضات بسیار و مجاهدات بىشمار دست ندهد، بویى از آن نمىتوان برد.
و شیخ بهاء الدین محمد رحمه الله مجملى از این معانى بیان کرده است در شرح چهل حدیث. و روزى این حقیر از شیخ مرحوم پرسیدم که حدیث کمیل که مستند صوفیّه است در وحدت وجود، صحیح است؟ فرمودند که از آن گذشته است که شک در آن توان کرد. و از آن جمله شیخ عبد الرزّاق تصحیح او نموده و او از شیخ نور الدّین عبد الصّمد نطنزى نقل کرده است و ایشان از معظم علماى شیعهاند و حالات ایشان از آن گذشته که شرح توان کرد.گفتم که، شرح فرمایید، گفتند که، تا کسى ریاضات بسیار نکشد، به آن نمىتوان رسید،
و نقل کرد که روزى یکى از فضلاى این شهر که مولانا خواجه جان نام او بود، نزد من آمد که من دیشب فکر بسیار کردم تا معنى وحدت وجود را یافتم. من در جواب گفتم که، آخوند! پیر شما کیست؟ گفت: پیر یعنى چه؟ گفتم: چند سال است که شما ریاضت کشیدهاید؟ گفت: هیچ؛ گفتم: پس این معنى که شما یافتهاید غیر معنایى است که صوفیّه مىگویند؛ زیرا که همه متفقاند که اگر کسى پیر کامل داشته باشد، و چهل سال در خدمت او ریاضت کشیده باشد، ممکن است که بر وى کشف شده باشد؛ شما که پیر ندارید و ریاضت نکشیدهاید، البته آن چه یافتهاید، غیر آن چیزى است که صوفیان مىگویند. نقل مکنید که مبادا کار مشکل شود [گردد].
مطلبش این بود که مبادا ما را باید حکم به کفر و نجاست شما کردن؛و اگر بعضى از سخنان شیخ عطار یا مولانا را شخصى مطالعه نماید که در زهد و موعظه است، البته نسبت به عوام قصور ندارد، اگر چه اجتناب اولاست که مبادا بلغزد.
اما علما، هر چند بیشتر مطالعه نمایند و بیشتر نقل کنند، از براى ایشان بهتر است؛ و اگر در این میان گفتگوها زیادتى رفته باشد، امید که نگیرند و حمل بر تعصّب و عناد نفرمایند، بلکه محض رضاى الهى دانند، فیما تعلم هر چند که خود معترفم به تقصیر، و همه غم این است که چرا دور ماندهایم؛ امیدواریم که حق سبحانه و تعالى همه را هدایت نماید و به أحسن طرق فایز گرداند، بجاه محمد و آله الطاهرین.» [۲]
این عبارات به وضوح بر حقانیت وحدت وجود و پیچیدگی فهم آن از دید مرحوم ملامحمد تقی دلالت مینماید.
مرحوم ملاتقی مجلسی در کتاب لوامع صاحبقرانی نیز که شرح من لا یحضره الفقیه است در اشاره به حقانیت مطالب عرفاء و بد فهمیدن وحدت وجود توسط جمعی از صوفیه و دیگران میفرماید:
« چون جمعى که علماى این علمند [علم عرفان] مختفیند و شبیهند در صورت و گفتگوها با ملاحده، بسیار است که ملحد مىشوند به نادانى چون عبارات صوفیه قریبست به عبارات ملاحده و مثل عبارت ملاحده.
مثل عبارت حدیث قدسى که الحال گفته شد جمعى حلول میفهمند و جمعى اتحاد و جمعى به وحدت وجود به نحوى که خود مىفهمند و همه کفر است، و بدیهى است که مبتدى که شمسیه خواند اگر عبارات حاشیه دوانى را فکر کند چیزى چند خواهد فهمید که اصلا ملا را بخاطر نرسیده است و على هذا القیاس و باین سبب این علم بالکلیه متروک شده است.
و آن چه بخاطر دارم شاید در این مدت زیاده از هزار کس آرزو کردند که به گفته فقیر اربعینى بر آورند بخاطر ندارم که ده نفر تمام کرده باشند بلکه یک نفر نیز، چون واجبست اظهار حق گاهگاهى از وضع این کتاب بیرون مىروم که آن چه بر من باشد گفته باشم و مرا مؤاخذه نباشد امید که حق سبحانه و تعالى همه را بفضل خود هدایت فرماید به راههاى قرب به خود بجاه محمد و آله الطاهرین»
ثبت دیدگاه