مواخذه عبارتست از اینکه سالک پس از مشاهده خیانت، در مقام تأدیب نفس خود برآمده و او را به نحوی که خود مقتضی داند تأدیب و تنبیه نماید. سالک در هنگام محاسبه اگر به خطای درشتی برخورد کرد که از او انتظار نمیرفته است، باید افزون بر استغفار، به معاتبه بپردازد، یعنی بر نفس خویش نهیب و سرکوفت زند و نعوذ بالله اگر خطا بیش از حدّ سنگین بود، خود را عقاب کند.
مؤاخذه و آن عبارت است از اینکه بعد از ظهور خیانت در مقام تأدیب و تنبیه و سیاست بر آید به عتاب و خطاب بلکه به زجر و ضرب و عذاب، چنانکه از یکی از اکابر مأثور است که در مُصلاّ ی خود تازیانه داشتی و بعد از محاسبه نفس و ظهور خیانت، خود را با آن تأدیب کردی. و دیگری میگذشت، در راه عمارتی تازه دید، پرسید چه وقت ساختهاند؟ پس به ملاحظه این سؤال لَغو سالی آب نیاشامید. و شخصی در زمان حضرت عیسی علیه السّلام در عذرخواهی اینکه روزی شکایت از گرما کرد چهل سال عبادت کرد. و چنانچه خیانتی که صادر شده امری میباشد که مکافاتی برای آن در شرع رسیده به مکافات آن شتابد. (رساله سیر و سلوک سید بحر العلوم، ص ۱۵۲.)
سالک در هنگام محاسبه اگر به خطای درشتی برخورد کرد که از او انتظار نمیرفته است، باید افزون بر استغفار، آن هم بسیار و نه یک بار، به معاتبه بپردازد، یعنی بر نفس خویش نهیب و سرکوفت زند و نعوذ بالله اگر خطا بیش از حدّ سنگین بود، خود را عقاب کند، عقابی متناسب با جُرم مورد ارتکاب و این نسبت به اشخاص گوناگون و حالات آنها و خطاها مختلف است. خطای چشم را باید با بیدار خوابی و تلاوت قرآن جبران کرد. خطای شکم یعنی پرخوری یا به قصد لذّت خوردن را با گرسنگی و خوردن غذاهای مقوّی غیر لذیذ و روزه جبران کرد و روشن است که اگر خطای انجام شده، کاری باشد که در شریعت برایش مکافاتی و کفارهای وارد شده، باید ابتداءاً به آن کفّاره پرداخت. (کتاب سیر و سلوک [طرحی نو در عرفان عملی شیعی]، صفحهٔ ۳۶۱.)
در کتاب راه روشن (ترجمه المحجة البیضاء، ملا محسن فیض کاشانی) از سید محمدصادق عارف، جلد ۸ صفحه ۲۰۷ در ذیل عنوان «مرابطه چهارم مجازات نفس در برابر کوتاهیهای آن است» چنین آمده است:
چنانچه نفس خود را محاسبه کند لیکن او از ارتکاب گناه و کوتاهی نسبت به حقوق الهی باز نایستد نباید او را به حال خود واگذارد چه هرگاه او رها شود ارتکاب گناه برایش آسان میشود، و به آن خو میگیرد و در نتیجه باز داشتن او از معصیت بسیار دشوار میگردد و همین امر سبب هلاکت او خواهد شد. بلکه باید نفس سرکش را مجازات کند، و در آن هنگام که به سبب شهوت نفس لقمه شبههناکی میخورد با گرسنگی شکم را عقوبت دهد، و هرگاه به صورت نامحرم نگاه کند با منع نگاه چشم را به مجازات برساند. همچنین هر عضوی از اعضای بدنش را با منع از شهوتی که دارد مورد تنبیه قرار دهد. آری روش سالکان طریق آخرت به همین گونه بوده است. از طلحه نقل شده که گفته است: روزی مردی جامه از تن بیرون آورد و در میان ریگهای داغ شروع به غلتیدن کرد، و به خود میگفت: این را بچش که گرمای دوزخ از این سختتر است، آیا رواست در شب مرداری و در روز بیکارهای باشی. در این میان پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله را دید که در سایه درختی آرمیده است. نزد آن حضرت آمد و گفت: نفس بر من چیره شده است، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به او فرمود: «آیا از آنچه کردی تو را چارهای نبود، آگاه باش خداوند درهای آسمان را به روی تو گشوده و به تو بر فرشتگان مباهات کرده است»، سپس به اصحابش فرمود: «از برادرتان توشه بردارید»، و هر یک از آنها به آن مرد گفت: ای فلان برایم دعا کن، ای فلان برایم دعا کن، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «برای همه آنان دعا کن». آن مرد گفت: خداوندا! پرهیزگاری را توشه آنها قرار ده، و بر راه راست آنها را گرد آور، و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میفرمود: «بار خدایا! او را بر راه راست ثابت بدار.» آن مرد گفت: خداوندا! بهشت را جای بازگشت آنها قرار ده «[۱]».
میگویم: این حدیث از طریق خاصه (شیعه) روایت و با اختلاف الفاظ در کتاب خوف نقل شده است «(ج ۷، ص ۳۰۸.)».
غزّالی میگوید: از وهب بن منبّه نقل شده است که مردی مدتی به عبادت خدا مشغول بود، سپس حاجتی را از خدا خواست و هفتاد شنبه را به قیام گذرانید و در هر شنبه یازده دانه خرما میخورد و حاجت خود را طلب میکرد لیکن برآورده نمیشد سرانجام به نفس خود رجوع کرد و گفت: این از تو به من رسیده است، اگر در تو خیری بود حاجتم روا میشد. در این هنگام فرشتهای بر او نازل شد و گفت: ای فرزند آدم! این ساعت تو بهتر از عبادتهای گذشته تو است، خداوند حاجتت را برآورده کرد، آری صاحبان حزم و تدبیر به همین گونه نفس خود را مجازات میکنند.
شگفتا! تو بنده و کنیز و زن و فرزندت را چنانچه بدرفتاری کنند و در کار تو کوتاهی ورزند مجازات میکنی و بیم داری که اگر از تقصیرهای آنها بگذری اختیار آنها از دست تو بیرون رود و بر تو ستم کنند آنگاه نفس خویش را آزاد میگذاری در حالی که دشمنی و ددمنشی آن نسبت به تو بسیار بزرگتر، و گردنکشی و خیرهسری آن در برابر تو شدیدتر و زیان طغیان او از طغیان کسانت بمراتب بیشتر است، چه بالاترین ضرر آنها برای تو این است که زندگی دنیا را بر تو مشوش کنند در حالی که اگر خردمند باشی میدانی که زندگی حقیقی زندگی آخرت است و نعمتهای بهشت نعمتهایی جاودانی است که پایانی ندارند، و نفس تو که زندگی آخرت را بر تو منغص میکند از دیگران به مجازات سزاوارتر است.
پانویس
۱. کتاب محاسبة النفس ابی الدنیا از روایت لیث بن ابی سلیم از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و این حدیثی منقطع یا مرسل است، المغنی. صدوق به سند خود از لیث بن ابی سلیم آن را روایت کرده و گفته است: از مردی از انصار شنیدم که میگفت … مجالس الصدوق مجلس پنجاه و چهارم.
ثبت دیدگاه