باسمه تعالی
موسسه آوای توحید
تکلیف درس
تفسیر انفسی قرآن
استاد
سوری
تهیه کننده:
محمود خندان
آذر ۹۹
انسان مهمترین محصول کارخانه هستی و قرآن کاتالوگ و کتاب توضیح انسان و راه ورسم زندگی اوست
انسان دارای ابعادو ساحت های مختلف است. بدن ، مثال وعقل حداقل سه ساحت او را تشکیل می دهند
یک بعد بدن مادی و طبیعی است که با آن اعمال و افعالش را انجام می دهد.
بعد دیگرنشئه مثالی ، که خوی و خلق و ملکات را شکل می دهد.
وبعد سوم جنبه عقلانی است که باورهادر آن شکل می گیرد.
عقاید در رفتارها وآنها در اعمال شخص دخالت دارند .
جنبه ها وبعدهای انسانی در قرآن به آن پرداخته شده، و دارای برنامه است.
فقیه آیاتی را که مربوط به احکام شریعتی دین است از میان آیات استخراج و این کف دین است. وآیاتی در قرآن مربوط به اخلاق و رفتار انسان می باشد مثل بد بودن بخل و خوب بودن جود و سخاوت .
آیاتی نیز به اعتقادات انسان توجه داردمثل توحید ،نبوت ،معاد ، امامت ، حقیقت عالم و….که حقیقت عقلانی که مغز و جوهر انسان است را بیان می کند.
فقه و اصول موضوعش افعال بدن و اختیار آن است وباید در این بعد مجتهد یا مقلد ویا عمل به احتیاط داشته باشیم.
عالم اخلاقی تمرکزش بر ساحت مثالی است ، که صفات و اخلاق را با آیات و روایات می خواهد درونی نماید.
تفسیر قرآن به دونوع آفاقی و انفسی می باشد .اکثر تفاسیر آفاقی است .
روایات زیادی از معصومین درآیات قرآن است که محی الدین عربی برای اولین بار آنها را مبنائی برای تفسیر انفسی قرآن قرار داد.درتفسیر انفسی حکیم وعارف به ساحت باطنی قرآن ورود می کند .
تفسیر انفسی بر اساس شهود عارف است.شهودی برای ما قابل تایید است که سند آن روایات معصومین علیه السلام باشد.
این همه داستان در قرآن از پیامبران یا غیر ازآنهامثل لقمان برای چیست؟
داستان های قرآنی و سر گذشت انبیا ء و غیر از آنها داستان سلوکی انسان است. و قرآن داستان ها را در فرآیند انسان شناسی و انسان سازی بیان می کند. سر گذشت آنها سرگذشت ما است ما می توانیم شرایط هر یک از آنها را داشته و این داستان ها راه شدن و خارج شدن از موضوع آنها را مطرح می کند.
برای مثال داستان یونس نبی را به نقل تاریخ وروایات آفاقی و سپس انفسی بیان می کنیم .
خلاصه آنچه از مجموع آیات قرآنی استفاده می شود، با کمک قرائن تاریخی موجود در اطراف این داستان این است که: یونس(ع)یکی از پیامبران بوده که خدا وی را به سوی مردمی گسیل داشته که جمعیت بسیاری بوده اند، یعنی آمارشان از صد هزار نفر تجاوز می کرده و آن قوم دعوت وی را اجابت نکردند و به غیر از تکذیب عکس العملی نشان ندادند، تا آنکه عذابی که یونس(ع)با آن، تهدیدشان می کرد فرا رسید.و یونس(ع) خودش از میان قوم بیرون رفت.یکی از اصحاب یونس آنان را جمع کرد و گفت عذاب خدا شوخی نیست .همین که عذاب نزدیک ایشان رسید و با چشم خود آن را دیدند، همگی به خدا ایمان آورده و توبه کردند خدا هم آن عذاب را که در دنیا خوارشان می ساخت، از ایشان برداشت.
و اما یونس(ع)وقتی خبردار شد که آن عذابی که خبر داده بود از ایشان برداشته شده، و گویا متوجه نشده که قوم او ایمان آورده و توبه کرده اند، لذا به سوی ایشان برنگشت در حالی که از آنان خشمگین ، ناراحت و دلگیر بود. پس سوار کشتی پر از جمعیت شد و به دریا رفت.
در بین راه نهنگی بر سر راه کشتی آمد، چاره ای ندیدند جز اینکه یک نفر را در دریا بیندازند، تا سرگرم خوردن او شود و از سر راه کشتی به کناری رود، به این منظور قرعه انداختندودر سه مرتبه قرعه به نام یونس درآمد و، او را در دریا انداختند، نهنگ او را بلعید و کشتی نجات یافت.
آنگاه خدای سبحان او را در شکم ماهی چند شبانه روز زنده نگه داشت، و حفظ کردیونس(ع) فهمید که این جریان یک بلا و آزمایشی است که خدا وی را بدان مبتلاکرده و این مؤاخذه ای است از خدا در برابر رفتاری که او با قوم خود کرد، لذا از همان تاریکی شکم ماهی فریادش بلند شد به اینکه: “لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین”.
خدای سبحان این ناله او را پاسخ گفت و به نهنگ دستور داد تا یونس را بالای آب وکنار دریا بیفکند.نهنگ چنین کرد.یونس وقتی به زمین افتاد مریض بود.خدای تعالی بوته کدویی بالای سرش رویانید، تا بر او سایه بیفکند.پس همین که حالش جا آمد، و مثل اولش شد خدا او را به سوی قومش فرستاد، و قوم هم دعوت او را پذیرفتند و به وی ایمان آوردند، در نتیجه با اینکه اجلشان رسیده بود، خداوند تا یک مدت معین عمرشان داد. ( تفسیر آفاقی)
در تفسیر انفسی شب نماد دنیا است ، دردنیا حقایق از دید ما پنهان است، روز انسانی داشتن علم وشبش نداشتن علم است،ودر مرتبه ای بالاتر روز دیدن حقیقت و شب ندیدن آن است. صبح نماد قیامت است و در قیامت حقیقت قائم می شود. دریا نماد جهل است در جهل انسان خود را نمی شناسد وگناه می کند. مگر پیامبر باشد یا آنانی که دست به او داده و از او اطاعت کنند.
نهنگ نماد منیت و انانیت نفس و یونس نماد فطرت و حقیقت انسانی ونورانی است . غم حقیقی، دوری از حقیقت فطرت است.
تفسیر انفسی: فطرت ما حقیقت نور ی ونبوتی و ولایت و فطرت پاک انسانی ما(یونسی) توسط منیت وهوی نفسانیت(نهنگی) ما بلعیده شده است و «من» ما در دریایی از جهل( شب تاریک) دنیا (دریا) پنهان است .
و این ظلمات ثلاث سبب دور از حق و حقیقت باطنی الهی ما غم می سازد و آرامش و اطمینان را از او می گیرد . ذکر حقیقی خدا که مربوط به قلب است به انسان آرامش می دهد «الا بذکرالله تطمئن القلوب » .
وبا یاد خداوند (فنادی فی الظلمات ) این سه ظلمت با ذکر یونسیه کنار رفت.
- لااله الا انت ۲) سبحانک ۳) انی کنت من الظالمین
در تفسیر انفسی حقایق قرآنی را در زوایای نفس جستجو می کنیم و برای سلوک الی الله راه کار ارائه می شود. هر مومنی با توجه ذکریونسی قلبش می تواند از ظلمتهای وجود نفسانی اش به حقیقت فطری اش خارج شود.
قرآن یک حقیقت مثالی و عقلی در عالم مثال و عقل و مراتب بالاتر دارد.
نفاسیر مرسوم به پیکر ظاهری کار دارد که آنهم نور است ، هر دانشی با هر مرتبه نورونوری مشکک است.
قرآن می فرماید:«وذا النون اذ ذهب مغاضبا ً»به پیامبر می گوید بیاد آر ، او که آن زمان نبود .
عالم ماده ، عالم حرکت وسیالان است هر لحظه قبلی نابود و جدید ایجادمی شود ولی عالم مثال که ماده وزمانن دارد، گذشته و آینده مثل حال است . اگر به مثال قرآن دست یافت آنها را به عسن می توان یافت .
علامه تهرانی فرمایشی دارند که علامه حسن زاده روی آن زیاد تاکید دارند که وقتی داستان های قرآن را می خوانید در ذهنتان تصور وتخیل نمایی ، آرام آرام آن واقعیت های مثالی را شاید بتوانید ببینید.
وبالاتر از مثال قرآن اگر به نشئه عقلی قرآن دست یافت به قواعد کلی آن دست می یابیم و همچنین مراتب عقل و سر و خفی و…
انسان ، جهان و قرآن ساحت های چند گانه دارند که بر طبق یکدیگر هستند. تفسیر انفسی دنبال حقایق بالاتر در سطح مثال و عقل و بالاتر به کمک تفسیر ظاهری است
کتب تفسیرانفسی:تاویلات عبدالرزاق قاسانی
مبانی وقواعدتفسیر عرفانی محمد جواد رودگرموسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر
اعجاز البیان از قونوی در تفسیر سوره حمد
تفسیر سوره حمد امام خمینی
تفاسیر انفسی بر اساس شهود می باشد چگونه این تفاسیر حجیت دارند؟
۱)تفسیر انفسی ۱۴ معصوم که سندیت داشته باشد
۲)با قواعد مسلم عقلی فلسفه و حکمت مغایرت نداشته باشد
۳)قوت پیر سلوکی
قرآن در سیر نزولی از ذات لا تعیینیبه عالم احدیت سپسوحدانیت عقل ،مثال و طبیعت نازل شده و تکثر یافته است .همه قرآن در حمد وهمه آن در بسم اله وهمهآن در نقطه با بسم الله است این اشاره به وحدانیت
قرآن داشته ، در تفسیر انفسی با غور در یک آیه وراه یافتن بهباطن های آن حقایق آیات دیگر هم روشن می شود چون باطن همه آنها یک حقیقت توحید صمدی است
در تفسیر انفسی مانند تفسیر آفاقی نیست که آیه به آیه آن را پیش برد.
تفسیر انفسی آیه ۱۰۰ سوره نسا
هر کس در راه خدا هجرت کند ( برای جهاد یا تحصیل علم دین یا دنیای لازم ) در روی زمین جایگاه دلخواه فراوان و با وسعت خواهد یافت ( که امور دین خود را تأمین نماید ) ، و کسی که از خانه خود به قصد هجرت به سوی خدا و فرستاده او بیرون رود سپس مرگ او را دریابد حقّا که پاداش او بر عهده خداست ، و خداوند همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.
بیت جایی است که مرکز صادرات و واردات ماست . اکثر وقت ما در خانه است . از آنجا به محل کار که خود باز بیتی دیگر ماکه شغلش است می رویم، بیت های مختلف جمادی و نباتی و حیوانی و شیطانی و ملکی و انسانی داریم که همه این بیت ها حجاب ماست باید از این بیت ها تا فنا در خدا خارج شویم
معنای انفسی این آیه این است که از منیت و انانیت که در آن بلعیده شده ایم به باطن و حقیقت فطری امان برسیم وبه فنا در او خارج شویم .در حیث عقلانی باید من هاینباتی و حیوانی وشیطانی را محئود کنیم تا بعد عقلانی رشد کند. پیامبر در شب معراج در پرواز نفسانی اش ازآسمان (عقول و ملائکه ) بعد ملکی وهویت عقلی ،عبور کردو جبرئیل گفت اگرقدمی بالاتر بیایم بالم می سوزد. هویت انسانی را ملائک نمی توانند درک کنند چون به آن سطح نمی توانند برسند و از آن خبری ندارندکه خداوند به آنها فرمود من چیزی می دانم که شما نمی دانید.ملائک مقام معلوم دارند واز آن بیت اشان نمی توانند خارج شوند.
این بیت ها هر کدام در بیت بعدی محاط است . جمادی درنباتی و حیوانی و…..که حقیقت اسان ندا می کند که من را از این بیت ها خارج کن واز آنها مهاجرت کن
هویت پنجم هویت شیطانی است که نقش آن، توقف نگاه داشتن درهویت قبلی است.
دو نوع مرگ داریم مرگ طبیعی و مرگ ارادی ،که عبور از مرحله ای به مرحله و هویت بالاتر است. عمل به شریعت مرگ از هویت حیوانی به انسانی است.
هویت ششم هویت اللهی همان فنا در خداست ،که برای این هویت آفریده شده ایم
در دنیا باید حالت تجافی داشت در یک هویت باشیم و نباشیم، در غذا خوردن (هویت نباتی) نه هر چه جلویمان بود بخوریم و نه کل سال را در روزه باشیم.
بعد نباتی می گوید بخور پا روی خواسته اش بگذاری می شود موت ،انجام شریعت و واجبات موت ارادی ایجاد می کند.
امام سجاد (ع) دراول تا آخر شب ۲۷ ماه رمضان این دعا را در سجده تکرار می کرد .
«الهم ارزقنی التجافی عن دار الغرور و الانابه الی دار الخلود و الاستعداد الموت قبل حلول الفوت» دار الغرور همه هویت های پایینی به دار آخر(هویت اللهی) است .
از حد دار های پایینی تجافی کنیم تا به دار الخلود رها شویم
السلام علیکم
ثبت دیدگاه