معجزات پنجگانهی حضرت موسی(ع)
در سورهی مبارکهی اعراف، در یک آیه به پنج معجزه از معجزات حضرت موسی اشاره شده است. قبل از بیان این معجزات، بیان این نکته لازم است که علت نزول و وقوع این معجزات متعدد، سرکشی، لجاجت، ایمان نیاوردن و عدم وفای به عهد فرعون و طرفدارانش نسبت به حضرت موسی(ع) و بنیاسرائیل بود که حتی بعد از این همه اعجاز، استکبار ورزیدند و بر کفر خود اصرار داشتند.[۳۳]
بعد از این که فرعون خواستهی موسی مبنی بر رها کردن بنیاسرائیل را نپذیرفت، وعدهی موسی که نزول عذاب بود، محقق شد و اولین عذاب (طوفان) بر سر آنان فرود آمد؛ چون بنیاسرائیل در اسارت فرعون بودند و فرعون مثل بردگان از آنها کار میکشید؛ لذا در رنج و سختی شدیدی بودند؛ بعد از مدّت کوتاهی، آنها به حضرت قول دادند و درخواست کردند که عذاب را رفع کند تا ایمان بیاورند و بنیاسرائیل را آزاد کنند؛ اما وقتی به عنایت موسی، خدا عذاب را از آنها برداشت، ایمان نیاوردند و دوباره به آزار و اذیت بنیاسرائیل ادامه دادند، تا جایی که این ماجرا پنج مرتبه با پنج اعجاز و بلای گوناگون تکرار شد:[۳۴]
«فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ»[۳۵]
«سپس (بلاها را پشت سرهم بر آنها نازل کردیم) طوفان و ملخ و آفت گیاهى و قورباغهها و خون را که نشانههایى از هم جدا بودند، بر آنها فرستادیم (ولى باز بیدار نشدند) و تکبر ورزیدند و جمعیت گنهکارى بودند.»
الف. طوفان: باریدن باران و طغیان رود نیل بود که ناگهان به صورت سیلاب از هر سو شهر را تهدید نمود، خانهها را فرا گرفته و فرو ریخت و کشتزارها را گل و لجن دریا فراگرفته، زراعتها را به کلى خراب و فاسد نمود.[۳۶]
ب. جَراد: همان ملخ است و به آن جراد میگویند چون زمین را از گیاه، زرع و درختان خالی میکند. وجود ملخها در شهر آن قدر کثرت پیدا کرد که حتی چوب، آهن، درب منازل، درختان و سقف عمارات را از بین بردند و تمام لباسهاى آنها را جویدند و بر سر و صورت آنها مینشستند.[۳۷]
ج. قمّل: یک نوع آفت نباتى بوده که به غلات قبطیان(قوم فرعون) افتاد، و همه را فاسد کرد.[۳۸]
د. ضفادع: ضفادع، همان وزغ و قورباغه است که در غذاها و در زیر لباسهاى قبطیان و جایگاه خواب آنها میرفتند.[۳۹]
و. خون: آب رود نیل به خون تبدیل شد و قبطیان آب را، خون میدیدند اما اسرائیلیان (بنیاسرائیل که در اسارت و بردگی فرعون بودند) آن را آب میدیدند. وقتی اسرائیلی مینوشید، آب بود و وقتی قبطی آن را مینوشید، خون بود؛ تا آنجا که افراد قبطی به افراد بنیاسرائیلی میگفتند: آب را در دهانت بگذار و بعد آن را در دهان من بریز؛ اما وقتی آب را در دهان قبطی میریخت، باز تبدیل به خون میشد.[۴۰]
یکی از خارقالعاده بودن این معجزات این بود که این عقوبتها اختصاص به قبطیان داشته و طوفان و حشرات نامبرده، نسبت به پیروان موسى(ع)، وسیلهی تهدید نبود؛ بلکه نشانهی رحمت و مسرّت آنان بود؛ زیرا مىدانستند که پروردگار عالم به منظور پشتیبانى از دعوت موسى(ع)، قبطیان را که در مقام مبارزه با دعوت به توحید برآمدهاند، عقوبت و تهدید میکند.[۴۱]
۸ و ۹٫ دو معجزهی دیگر حضرت موسی:
در سورهی مبارکه اعراف به این دو معجزه که خشکسالی(قحطی) و کمبود انواع میوهها بود، اشاره کرده و میفرماید:
«وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَفِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِنَالثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»[۴۲]
«ما آلفرعون را به قحطى و خشکسالى و کمبود میوهها گرفتار ساختیم، شاید متذکر گردند و بیدار شوند!»
خداى سبحان آلفرعون را که قبطىها و فامیلهای فرعون بودند، به قحطىهاى و کمبودهای متعدد دچار کرد، تا شاید با این وسیله متذکر شوند.[۴۳] چون قوم فرعون پیش از عذاب الهی، به رودخانههاى خود و به رود نیل که همهی خیرات سرزمینشان از ناحیهی آن بود، مىبالیدند؛ باران مراتعشان را سرسبز کرده بود و آب نیل باغهایشان را پر از درختان میوه ساخته بود؛ تا اینکه باران رو به نقصان نهاد و همهی باغ و بستانشان خشک شد. این عذاب برای آن بود که بدانند این شکوه نعمت و آبادانی از خداى تعالى است، نه از ناحیهی دیگر.[۴۴]
نکتهی قابل توجه این است که این خشکسالى، چند سال ادامه یافت و براى مصر بلاى بزرگى محسوب مىشد؛ زیرا مصر یک کشور کاملاً کشاورزى بود و خشکسالى همهی طبقات آن را تحت فشار شدید قرار مىداد، ولى آلفرعون که صاحبان اصلى زمینها و منافع آن بودند، بیش از همه زیان مىدیدند.[۴۵]
اهداف معجزات
۱٫ معجزات نهگانهی موسی بر فرعونیان، براى اثبات رسالت موسای کلیمالله ارائه شد؛ در نتیجه فرعون از خودستایى بازگردد و از کردار خویش پشیمان شده و با تصدیق رسالت موسی هدایت شده و عموم مردم را نیز به توحید دعوت کند.[۴۶]
۲٫ مردم به کفر، معصیت و انحراف خویش آگاه شوند و با مشاهدهی این معجزات الهی پند گرفته و رقّت قلب یابند؛ در نتیجه به سوی خدای یگانه گرویده و رضای الهی را در نظر بگیرند.[۴۷]
منابع :
[۱]. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق، چاپ سوم، ج ۵، ص۳۶۹٫
[۲]. طریحى، فخرالدین؛ مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، تهران، کتابفروشى مرتضوى، ۱۳۷۵ش، چاپ سوم، ج۴، ص۲۴٫
[۳]. مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش عقاید، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷ش، چاپ دوم، ص۲۲۰٫
[۴]. قرشى، سیدعلىاکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۳۷۱ش، چاپ ششم، ج۶، ص ۳۰۴٫
[۵]. نجفى خمینى، محمدجواد؛ تفسیر آسان، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۸ق، چاپ اول، ج ۱۸، ص۸۸٫
[۶]. قاموس قرآن، ج۶، ص ۳۰۴٫
[۷]. مکارم شیرازى، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش، چاپ اول، ج۶، ص۲۷۹٫
[۸]. طباطبایى(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فى تفسیر القرآن، قم، جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق، چاپ پنجم، ج۱۸، ص۲۱۸٫
[۹]. بقره، اعراف، طه، قصص، شعراء و نمل.
[۱۰]. تفسیر آسان، ج۱۴، ص۳۳۰ -۳۳۲٫
[۱۱]. أنعام/۱۲۴٫ طبرسى، فضل بن حسن،؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق با مقدمه محمدجواد بلاغى، تهران،ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش، چاپ سوم، ج۴، ص۵۵۹ .
[۱۲]. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق علی زمانی قمشهای، قم، إسراء، ۱۳۸۶ش، چاپ چهارم، ج۳، ص۴۰٫
[۱۳]. تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۲۸٫
[۱۴]. آل عمران/۴۹٫
[۱۵]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج۲، ص۷۵۳٫
[۱۶]. إسراء/۱۰۱٫
[۱۷]. المیزان فى تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۲۱۸٫
[۱۸]. طه/۱۷و ۱۸٫
[۱۹]. ابن عاشور، محمدبنطاهر؛ التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسة التاریخ، ۱۴۲۰ق، چاپ اول، ج۱۶، ص۱۰۹- ۱۱۰٫
[۲۰]. طه/۱۹ و ۲۰٫
[۲۱]. طه/۲۱٫
[۲۲]. طه/۲۲٫
[۲۳]. صادقى تهرانى، محمد؛ الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامى، ۱۳۶۵ش، چاپ دوم، ج۱۹، ص۷۱٫
[۲۴]. طه/۲۳٫
[۲۵]. المیزان فى تفسیر القرآن ، ج ۱۴ ص ۱۴۵
[۲۶]. حسینى شاهعبدالعظیمى، حسین بن احمد؛ تفسیر اثناعشرى، تهران، میقات، ۱۳۶۳ش، چاپ اول، ج۸، ص۲۶۰٫
[۲۷]. اعراف/۱۰۴ و ۱۰۶٫
[۲۸]. اعراف/۱۰۷ و ۱۰۸٫
[۲۹]. الفرقان فى تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۲۵۰٫
[۳۰]. اعراف/۱۱۶ – ۱۱۸٫
[۳۱]. اعراف/۱۱۷٫
[۳۲]. اعراف/۱۱۸ – ۱۲۶٫ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۷۱۲٫
[۳۳]. جرجانى، ابوالمحاسن حسین بن حسن؛ جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش، چاپ اول، ج۳، ص۲۳۷ .
[۳۴]. فیض کاشانى، ملامحسن،؛ تفسیر صافى، تحقیق حسین اعلمى، تهران، صدر، ۱۴۱۵ق، چاپ دوم، ج۲، ص۲۳۰٫
[۳۵]. اعراف/۱۳۳٫
[۳۶]. حسینى همدانى، سیدمحمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق محمدباقر بهبودى، تهران، کتابفروشى لطفى، ۱۴۰۴ق، چاپ اول، ج۶، ص۴۷۴ – ۴۷۵٫
[۳۷]. طیب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، ۱۳۷۸ش، چاپ دوم، ج۵، ص۴۳۶٫
[۳۸]. تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۲۲٫
[۳۹]. أطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۳۶٫
[۴۰]. تفسیر صافی، ج۲، ص۲۳۱٫
[۴۱]. انوار درخشان، ج۶، ص۴۷۵٫
[۴۲]. اعراف/۱۳۰٫
[۴۳]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۲۶٫
[۴۴]. مترجمان، تفسیر هدایت، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، ۱۳۷۷ش، چاپ اول، ج۳، ص۳۶۳٫
[۴۵]. تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۱۵٫
[۴۶]. انوار درخشان، ج۱۰، ص۱۶۳ و ج۶، ص۴۷۲٫
[۴۷]. تفسیر صافی، ج۲، ص۲۲۹٫
ثبت دیدگاه