از جمله امیال فطرى انسان، میل به قدرت و توانایى بر انجام كار و تصرّف در موجودات دیگر و تسخیر آنهاست؛ تا آنجا كه انسان در پرتو این میل به تسخیر كهكشان ها نیز مىاندیشد. این میل فطرى از اوان طفولیت بروز مىكند و نشانه آن، جنب و جوش و حركت دادن مداوم دست و پا در نوزادان سالم و جست و خیزهاى خستگى ناپذیر كودكان است و همچنان دایره قدرت طلبى انسان تا پایان زندگى ادامه مىیابد و البته شعاع آن به سوى بى نهایت امتداد خواهد یافت.
انجام كار و اِعمال نیرو و بسط قدرت، در ابتدا، به وسیله اعصاب و عضلات بدن و تنها به اتكاى نیروهاى طبیعى صورت مىگیرد و همین حركات پى درپى كه طفل به حكم غریزه انجام مىدهد به افزایش نیروى بدنىاش كمك مىكند. رفته رفته، عضلات او قوىتر و براى انجام كارهاى بزرگتر و سنگینتر آمادهتر مىشود؛ تا هنگامى كه به سرحد جوانى و اوج قدرت بدنى برسد، و از آن پس دوران ركود و توقف و سپس دوران ضعف و پیرى فرا مىرسد و تدریجاً نیروهاى بدنى تحلیل مىرود. ولى عطش قدرت طلبى هیچگاه در درون آدمى فرو نمىنشیند.
انسان براى توسعه قدرت خود به نیروهاى طبیعى اكتفا نمىكند و مىكوشد به كمك علوم و صنایع، تغییراتى در جهان پیرامون خود ایجاد كند و ابزارهاى بهترى براى تصرف در جهان و تسخیر كاینات بیابد. اكتشافات و اختراعات علمى، بخصوص در اعصار اخیر، در پرتو این خواست فطرى انجام پذیرفتند. چه بسا وقتى كه ایده و طرح پارهاى از آن اختراعات در ذهن انسان جستجوگرى ایجاد مىشد، ابتدائاً غیر ممكن و غیر قابل تحقق مىنمود و از این رواحمقانه به نظر مىرسید. اما تاریخ ثابت كرده است كه بسیارى از ایده ها و خواسته هاى به ظاهر غیر قابل تحقق و احمقانه، مبناى تحولات شگرف بشرى شده است. به عنوان نمونه، در آغاز انسان رؤیاى پرواز به سر داشت و گرچه آن را غیر ممكن مىپنداشت، اما از تلاش دست نكشید و به تكاپو ادامه داد تا اینكه به رؤیاى خود تحقق عینى بخشید و همان رؤیاى به ظاهر احمقانه، موجب اختراع هواپیما و سیر در آسمان ها گشت. پس انسان با همّت بلند و تلاش پى گیر و در پرتو غریزه قدرت طلبى، توانست امور به ظاهر ناممكن را ممكن سازد و لحظهاى از تلاش باز نایستد.
بى تردید انسان در اِعمال غریزه قدرت طلبى خویش فقط به دنبال تأمین نیازهاى مادى نیست، بلكه او خواسته هایى دارد كه فراتر از نیازهاى محدود مادى اوست؛ او در اندیشه دست یافتن به كرات آسمانى و حتى تسخیر كهكشانهاست كه چنین ایده بلندى ناشى از نامحدود بودن و مرز ناشناسى قدرت طلبى انسان است. چنان كه فرعون با همه قدرتى كه داشت، باز به گسترش حوزه اقتدار و سلطه خویش مىاندیشید و به فرموده قرآن خواهان تسلط بر آسمان ها بود: وَقَالَ فِرْعَونُ یَا هَامَانُ ابْنِ لِى صَرْحَاً لَعَلِىّ أَبْلُغُ الاَْسْبَابَ، أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَى إِلهِ مُوْسَى… (غافر، ۳۶ ـ ۳۷) ؛ فرعون گفت:اى هامان، براى من بناى مرتفعى بساز شاید به وسایلى دست یابم، وسایل (صعود به) آسمان ها تا از خداى موسى آگاه شوم.
اما عطش قدرت طلبى انسان با تسخیر آسمان ها نیز ارضاء نمىگردد. او براى ارضاى قدرت طلبى خود، حتى در اندیشه رهایى از محدودیّتى است كه وسایل مادى براى او پدید آورده است و مىخواهد بدون هیچ محدودیتى و بدون تحمل رنج و مشكلاتى كه جهان ماده بر او تحمیل مىكند، به هدف خویش دست یابد. مسلماً چنین خواستهاى در دنیا، كه جهان محدودیت و تزاحم و گرفتارى هاست، تأمین نمىگردد و براى رسیدن به آن، باید به جهان ابدى و نامحدود آخرت اندیشید كه در آنجا مؤمنان به هرچه بخواهند دست مىیابند و لذت آنها نیز پایان ندارد.
انسان براى توسعه قدرت خود، حتى از استخدام نیروهاى هم نوعان خود نیز دریغ نمىورزد و تا آنجا كه شرایط و امكانات اجازه دهد، از دیگران نیز به سود خود بهره بردارى مىكند. كوشش براى به دست آوردن موقعیت هاى اجتماعى و اعتبارى در سطح ملى، و برترى جویى هاى ملت ها و كشورگشایى ها در سطح بین المللى نیز از مظاهر این خواست مىباشد كه گاهى به صورت صحیح و معقول و زمانى به صورت تجاوز به حقوق دیگران، در شكل هاى گوناگون استعمار و استثمار ظالمانه، نمودار مىگردد.
افزایش قدرت طلبى در این حد هم متوقف نمىشود و حتى نیروهاى نامحسوس و ماوراى طبیعى را نیز دربر مىگیرد. شعب گوناگون علوم غریبه و تسخیر جن و ارواح و انواع ریاضت هاى نفسانى، همه روشنگر این حقیقت هستند كه انسان چه تلاش هاى غیر قابل تصورى و چه كوشش هاى شگفت انگیزى براى توسعه قدرت و توانایى خود مبذول داشته است. ولى آیا با فرض تسخیر نیروهاى محسوس و نامحسوس، توانایى انسان به سرحدّ كمال مىرسد و خواست قدرت طلبى او كاملا اشباع مىگردد؟ آیا این نیروها هر قدر وسیع و متنوع باشند، سرانجام محدود و مورد مزاحمت نیروهاى مشابه و محكوم نیروى عالى ترى نیستند و با وجود این محدودیت ها چگونه مىتوانند خواست بى نهایت انسان را ارضاء كنند؟
واضح است كه خداوند این میل و عطش فطرى نامحدود را بیهوده در ما قرار نداده است، بلكه این ما هستیم كه نتوانستهایم این میل را در مسیر صحیح و شایسته آن به كار بندیم و از این رو، با انحراف این میل فطرى و استفاده نامطلوب از آن، بشر به سلطه هاى ظالمانه و قدرت طلبى هاى فساد برانگیز دست یافت. غافل از اینكه این عطش فطرى جز با دست یافتن به منبع بى نهایت قدرت فرو نمىنشیند و تلاش انسان هاى بلند همّت بدون آن پایان نمىپذیرد.
ثبت دیدگاه