حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنج شنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳ 20 جماد أول 1446 Thursday, 21 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
فارابی(۲)
۰۱ دی ۱۴۰۰ - ۰:۱۲
شناسه : 1949
19

مدینه فاضله نظام مدینه فاضله فارابی، جمعی از افراد انسانی است که دارای کنش و واکنش اجتماعی و برخوردار از همبستگی اجتماعی هستند. افراد جامعه، مانند اجزاء طبیعت در عین استقلال نسبی و پویایی فردی در پرتو همبستگی اجتماعی، نظام واحدی را تشکیل می‌دهند. نظام جامعه فاضله، همانند نظام عالم (به طور کلی) و نظام […]

ارسال توسط : نویسنده : فاطمه کاظمی آرانی منبع : پژوهه
پ
پ

مدینه فاضله نظام

مدینه فاضله فارابی، جمعی از افراد انسانی است که دارای کنش و واکنش اجتماعی و برخوردار از همبستگی اجتماعی هستند. افراد جامعه، مانند اجزاء طبیعت در عین استقلال نسبی و پویایی فردی در پرتو همبستگی اجتماعی، نظام واحدی را تشکیل می‌دهند. نظام جامعه فاضله، همانند نظام عالم (به طور کلی) و نظام بدن انسان، نظامی خودبسنده است و در آن افراد در یک ساختار حلزونی‌شکل به صورت سلسله طولی در رده‌ها یا طبقات مختلفی قرار دارند. منزلت و پایگاه افراد جامعه به دو عامل طبیعت افراد و آداب و رسومی که کسب کرده‌اند، بستگی دارد و رئیس جامعه بر اساس دو معیار یادشده گروه‌ها و افراد هر گروه را در پایگاهی که شایسته آن هستند قرار می‌دهد. نظام جامعه از رئیس اول –که خادم و مرئوس هیچ‌کس نیست– شروع می‌شود و به آخرین مرتبه هرم اجتماعی –که فقط خادم است و رئیس کسی نیست– پایان می‌یابد. در بینش فارابی، رئیس جامعه نقش اول را در نظام جامعه ایفا می‌کند و تدبیر امور مطابق دریافت رئیس مدینه از سعادت صورت می‌گیرد.[۱۶]

رئیس مدینه فاضله باید به درجه اتصال به عقل فعال ارتقاء یافته باشد، تا از آنجا وحی و الهام بگیرد او از دانش اشراقی برخوردار است و دیگران در پرتو او بهره‌ای از دانش دارند.[۱۷] فارابی در کتاب “تحصیل‌السعاده” فضائل را به چهار نوع تقسیم می‌کند و اظهار می‌دارد که رئیس مدینه باید اولاً به تمام و کمال واجد این فضائل باشد و ثانیا آن‌ها را در میان مردم بالفعل ایجاد نماید:

  1. فضائل نظری: علومی که یا از طریق برهان و به کمک تعلیم و تأمل و یا از طریق غیربرهانی و به کمک تخیل و اقناع حاصل شود که شامل منطق، الهیات، ریاضیات، طبیعیات و علم مدنی است.
  2. فضائل فکری: بر اساس فضائل نظری استوار است و قدرت بر وضع قوانین و اصول دارد و بر حسب شرایط زمانی متفاوت است.
  3. فضائل اخلاقی: بر اساس فضائل فکری است و در پی خیر و خواستار سعادت است.
  4. فضائل عملی (صناعی): که تحقق بخشیدن به فضائل اخلاقی است و انجام عمل خیر و ایجاد فضائل جزئی در بین اصناف و صنایع و حرف و اقشار مختلف امم و مُدُن.

اعضای دیگر نیز به اعضای رئیسه و غیررئیسه تقسیم می‌شوند که البته رؤسای درجه دوم به حساب می‌آیند، هر یک اعوان و انصاری دارند، لیکن همه این رؤسا باید فرمانبردار قلب باشند و هدف او را دنبال کنند در ضمن اینکه هر کدام اختیار و آزادی نیز در عمل خود دارند.[۱۸]

به نظر فارابی مدینه فاضله، مدینه مطلوب و مناسبی است که امکانات نیل به سعادت برای آن مهیا است، به‌عبارتی مدینه فاضله اجتماعی است که افراد آن سعادت را می‌شناسند و در اموری که آن‌ها را به این غرض و غایت برساند، تعاون دارند.[۱۹]

ارکان مدینه فاضله فارابی[۲۰]

اول: اهل فضائل و حکمت، که به حقایق موجود معرفت دارند و ایشان افاضلند و بر مدینه ریاست دارند.

دوّم: ذوالالسنه، یعنی روحانیون و صاحبان خطابت و شعر و کتابت که مروجان اصول رئیس اولند.

سوّم: مقدران، که شامل حسابداران، مستوفیان و هندسه‌دانان و منجمان می‌شوند و قوانین عدالت را در مدینه نگاه می‌دارند.

چهارم: مجاهدان، که حریم مدینه را از تجاوز مدن غیرفاضله حفظ می‌کنند.

پنجم: مالیان، که تهیه ارزاق طبقات دیگر به عهده آن‌هاست و به معاملات و صناعات اشتغال دارند.

نظام معرفتی مدینه

در مدینه علاوه‌بر معرفت دینی و تفکر دینی که تفکر معمول و رایج یک نظام مبتنی‌بر امامت است و علاوه‌بر معرفت تجربی و تفکر حسی که ملازم نظام معیشتی و اقتصادی می‌باشد معرفت تعقلی و فلسفی شدیدی در سطح مدینه مشاهده می‌شود که ناشی از کثرت حکیمان و فیلسوفان و اهل برهان و استدلال می‌باشد.[۲۱]

اصول و مبادی اندیشه‌های جامعه غیرفاضله[۲۲]

  1. حاکمیت قانون طبیعی؛ اصل در مدینه غیرفاضله بر تضاد و تزاحم، نزاع و غلبه، استخدام و استعباد و خودخواهی است.
  2. حاکمیت عدالت طبیعی؛ در اینجا عدالت این است که هر انسانی طبعاً خودخواه و در صدد نابودی و مغلوب کردن دیگران است تا بقای خویش را تضمین کند.
  3. نفی حاکمیت الهی؛ این اندیشه که خداوند مدیر و مدبر است و همه موجودات در برابر او خشوع و خضوع دارند وجود ندارد و این اندیشه را حیله‌گیری دانسته که به ضرر یک قوم و به نفع قوم دیگر به کار می‌رود.

اضدادجامعه فاضله

اضداد جامعه فاضله، طبق نظر فارابی، بر دو نوع هستند:

۱) آنانکه به صورت جامعه‌ای مستقل زندگی نمی‌کنند؛ خواه یکی از گروه‌های اجتماعی در درون جامعه فاضله باشند (نوابت یا علف‌هرزه‌ها) و خواه اجتماع مدنی نداشته باشند (حیوان‌صفتان)

نوابت؛ گروه‌های ضد فرهنگ هستند که از هنجارها و نگرش‌های جامعه فاضله دوری می‌جویند و آن‌ها را رعایت نمی‌کنند.

حیوان‌صفتان؛ انسان‌هایی که اجتماعی مدنی ندارند، دسته‌ای مثل حیوانات اهلی، دسته‌ای مثل حیوانات وحشی و دسته‌ای مثل درندگان‌اند. فارابی معتقد است که رئیس مدینه برحسب شرایط و متناسب با اوضاع و احوال از طرق ذیل باید به معالجه و اصلاح ایشان بپردازد: اخراج از مدینه و جامعه، عقاب و کیفر، گماردن به کار و بیگاری و حبس و زندان.[۲۳]

۲) جوامع غیرفاضله؛ جوامعی که معیار و سلسله‌مراتب جامعه فاضله در آن‌ها از بین رفته و اموری چون جاه‌طلبی، شهوت، غرور، جنایت و مال‌اندوزی جای حکمت را گرفته است. لذا مثل بدن بیمار در شرف بیماریند. این جوامع عبارت‌اند از:

الف) جامعه جاهله: جامعه‌ای که مردم آن نه سعادت را شناخته‌اند و نه به ذهنشان خطور کرده است و اگر به سعادت حقیقی رهنمون شوند، نه آن را می‌فهمند و نه به آن معتقد می‌شوند و تنها برخی از امور را که به ظاهر خیر و خوبی پنداشته می‌شود، مانند تندرستی، بهره‌وری از لذات، آزادی در خواست‌های نفسانی و مورد احترام و تعظیم قرار گرفتن، سعادت می‌پندارند.

ب) جامعه فاسقه: مدینه‌ای است که مردم از نظر عقیده و باور و جهان‌بینی دارای اندیشه و نظری سالم و صحیح بوده و بمانند اهالی فاضله‌اند ولی از نظر عمل و رفتار و آداب و سنن و رسوم و ایدئولوژی دارای اعمال و رویه جاهله‌اند.

ج) جامعه ضالّه: اهالی آن تابع عقیده و عمل گمراه و باطلی می‌باشند، و در ضلالت فکری و عملی غوطه‌ور می‌باشند بدین‌معنا که جهان‌بینی و ایدئولوژی رائج آن مدینه شکل تحریف‌شده و رسمی‌شده اندیشه و اعمال فاضله است که توسط دستگاه حکومتی مدینه ترویج و تلقین گردد.[۲۴]

د) جامعه مبدلّه: جامعه‌ای که در گذشته جامعه فاضله بوده، ولی دگرگون شده و رفتار و اندیشه‌هایی غیر از جامعه فاضله در آن رخنه کرده و به جامعه غیرفاضله تغییر هویت داده است.[۲۵]

همبستگی اجتماعی

از دیدگاه فارابی آنچه عامل پیدایش همبستگی اجتماعی می‌شود، محبت است و استقرار این همبستگی در گرو اجرای عدالت است.

محبت در جامعه ابتدا به دلیل اشتراک در فضیلت است و اشتراک در فضیلت، از طریق اشتراک در آراء و افعال حاصل می‌شود اندیشه‌هایی که مردم مدینه برای استقرار همبستگی باید در آن اشتراک داشته باشند، اعتقاد به مبدأ آفرینش، منتهای آفرینش و میان مبدأ و منتهاست. اگر افراد جامعه در این امور اتفاق داشته باشند و این اتفاق، با انجام کارهایی که تأمین کننده سعادت است تکمیل شود، محبت به یکدیگر در بین افراد جامعه پدید می‌آید در مرحله بعد از آنجا که افراد جامعه در جوار یکدیگر زندگی می‌کنند و به یکدیگر نیاز دارند و به هم سود می‌رسانند، محبت بر اثر منفعت نیز حاصل می‌شود و در مرحله سوم، چون افراد جامعه در فضایل مشترکند و به یکدیگر سود می‌رسانند، به طور طبیعی از یکدیگر لذت می‌برند و به این طریق محبت بر اثر لذت هم فراهم می‌آید و در سایه این سه نوع محبت، همبستگی اجتماعی در جامعه فاضله به وقوع می‌پیوندد.[۲۶]

درگیری در جامعه

به نظر فارابی همان‌طور که بین افراد تزاحم و درگیری وجود دارد بین جوامع نیز تضاد و درگیری موجود است. نظریه تضاد فارابی را می‌توان بدین صورت مطرح کرد:

  1. افراد ذاتا با یکدیگر در حال تعارض نیستند؛
  2. همه افراد در صورت حضور در جامعه به کمال می‌رسند؛
  3. کمال افراد در وحدت و سازگاری است تا تضاد؛
  4. به لحاظ زیاده‌طلبی، بعضی از افراد به تعارض با دیگران تمایل دارند؛
  5. افراد زیاده‌طلب، طبیعی نیستند، بلکه نیروهای هرزه و مزاحم جامعه می‌باشند؛
  6. جوامع نیز اساسا با یکدیگر در حال تعارض نیستند؛
  7. عامل اصلی در تعارض جوامع در گسترش قلمرو است؛
  8. عامل اصلی اتمام تعارض بین جوامع نیروی نظامی قوی و یا قدرت عامرانه پیشوا و یا قرارداد اجتماعی است؛
  9. تعارض بین ملت ها به لحاظ تمایل به کمال، رفع‌شدنی است.[۲۷]

آسیب اجتماعی

فارابی معتقد است جامعه نیز همانند بدن دچار آسیب و بیماری می‌شود، حال با قبول این فرض دو سؤال پیش می‌آید اول اینکه چه کسی توان برگرداندن تعادل را به جامعه دارد و دیگر اینکه علم عهده‌دار این مهم و روش آن چیست؟ فارابی معتقد است عامل مهم در درمان بیماری‌های اجتماعی، حکومت است، در جواب سؤال دوم؛ همان‌طور که پزشک تعادل را به بدن باز می‌گرداند مدنی نیز تعادل را به جامعه برمی‌گرداند.[۲۸]

منابع:

[۱]. خوشرو، غلامعلی؛ شناخت انواع اجتماعات از دیدگاه فارابی و ابن‌خلدون، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۴، چاپ دوّم، ص۲۰-۱۹٫

[۲].جهانگیریان، عباس؛ فارابی، تهران، مدرسه، ۱۳۸۵، چاپ اوّل، ص۷۹-۸۳٫

[۳]. همان، ص۸۱ و ۶۹ و ۴۸ و ۴۲ و ۲۴٫

[۴]خوشرو، غلامعلی؛ پیشین، ص۲۱٫

[۵]. مهاجرنیا، محسن؛ اندیشه سیاسی فارابی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۰، چاپ اوّل، ص۶۶٫

[۶]. جهانگیریان، عباس؛ ص۶۸٫

[۷]. جمعی از نویسندگان؛ تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام، تهران، سمت، ۱۳۷۸، چاپ اوّل، ص۶۳-۶۱٫

[۸]. آزاد ارمکی، تقی؛ تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام، تهران، علم، ۱۳۸۷، چاپ پنجم، ص۲۰۲٫

[۹]. فارابی، ابونصر محمد؛ احصاء العلوم، حسین خدیو جم، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۸، چاپ اوّل، ص۱۱۰-۱۰۹٫

[۱۰]. فارابی، ابونصر محمد؛ سیاست مدنیه، جعفر سجادی، تهران، انجمن فلسفه ایران، ۱۳۵۸، چاپ اوّل، ص۴۹٫

[۱۱]. همان، ص۱۳۵٫

[۱۲]. جمعی از نویسندگان، پیشین، ص۳۷٫

[۱۳]. آزاد ارمکی، تقی؛ پیشین، ص۲۱۴٫

[۱۴]. فارابی، ابونصر محمد؛ آراء اهل مدینه فاضله، جعفر سجادی، تهران، مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی، ۱۳۵۴، ص۲۵۸٫

[۱۵]. خوشرو، غلامعلی؛ پیشین، ص۵۰-۵۱٫

[۱۶]. جمعی از نویسندگان؛ پیشین، ص۴۵٫

[۱۷]. آزاد ارمکی، تقی؛ پیشین، ص۲۲۱٫

[۱۸]. جمعی از نویسندگان؛ پیشین، ص۴۵٫

[۱۹]. فارابی، ابونصر محمد؛ سیاست مدنیه، پیشین، ص۱۴۱٫

[۲۰]. خوشرو، غلامعلی؛ پیشین، ص۵۴٫

[۲۱]. همان، ص۴۳٫

[۲۲]. مهاجرنیا، محسن؛ پیشین، ص۳۱۰-۳۰۶٫

[۲۳]. ابونصر، محمدفارابی؛ سیاست مدنیه، پیشین، ص۲۰۴-۱۹۸٫

[۲۴]. نفیسی، محمود؛ سیری در اندیشه‌های اجتماعی مسلمین، تهران، امیری، ۱۳۶۸، چاپ اوّل، ص۵۳-۵۲٫

[۲۵]. فارابی، ابونصر محمد؛ آراء اهل مدینه فاضله، پیشین، ص۱۳۳٫

[۲۶] -جمعی از نویسندگان؛ پیشین، ص۴۴-۴۳٫

[۲۷] آزاد ارمکی، تقی؛ اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان از فارابی تا ابن‌خلدون، تهران، سروش، چاپ سوم، ۱۳۸۷، ص۲۳۷-۲۳۶٫

[۲۸]. جمعی از نویسندگان؛ پیشین، ص۴۲-۴۱٫

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.