نویسنده: فرزانه اصغری صنعتکار فرد
مقدمه
دعا و نیایش یکی از برنامه های عملی در رهبری اسلام است که هم برای نجات از مفاسد اخلاقی و تقویت تصمیم و ترک عادت های خطرناک بسیار مفید است و هم اجتماع را، بیدار کرده و روشنگر می سازد. دعا علاوه بر ثمرات فردی، مایه ی رشد و تعالی جامعه نیز می شود و یک نوع فعالیت فرهنگی محسوب می گردد. استفاده از این روش، در حیات و زندگانی زمان امام سجاد (علیهالسلام) نمود بیشتری دارد، چرا که اختناق حاکم بعد از شهادت امام حسین (علیهالسلام) که به دست حکومت فاسد یزید ایجاد شده بود و رعب و وحشت را بر مردم مستولی کرده بود، ایجاب میکرد تا از این روش برای تبلیغ فرهنگی و تربیتی و حفظ دین، بهره گرفته شود.
دعاهای صحیفه سجّادیه را می توان شیوه ای جدید در مبارزه با ستمگران و مستکبران و طرحی نوین در راستای زمینه سازی برای ایجاد حکومت اسلامی دانست؛ زیرا بی تردید هدف نهایی امام سجاد ایجاد حکومت اسلامی بود.
صحیفه سجّادیه مجموعه ای از ادعیه است درباره موضوعاتی که انسان در یک زندگی پویا و هوشمندانه باید به آنها توجّه کند. امام به زبان دعا، انگیزه های یک زندگی اسلامی را برای مردم، بیان می کرد تا زمینه برای اصلاح جامعه فراهم گردد.
خلاصه مباحث
1.1. حمد و ستایش خداوند
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ کانَ قَبْلَهُ، وَ الآْخِرِ بِلَا آخِرٍ یکونُ بَعْدَهُ
فراز اول دعای صحیفه با حمد و ستایش خداوند متعال آغاز شده است. ستایش خداوند، همان درک و احساسی است که قلب مؤمن، هرگاه که به یاد خدا می افتد، در آن غرق می شود؛ زیرا اصل هستی او، فیضی از خداست و این خود، سپاسگزاری فراوانی را می طلبد. اساساً انسان در هر لحظه و هر چشم برهم زدن و هر گامی که برمی دارد، نعمتهای خداوند، سرشار و پیاپی، بر او فرو می ریزد، و از این روست که ستایش خداوند، در آغاز و انجام، یکی از پایه های اساسی تفکر اسلامی در شناختِ درست و ژرفِ کائنات هستی، و درک صحیح رابطه جهان متحوّل با مبدأ ثابت و پایدار جهان، و یگانه راه دریافتِ درست حکمت وجود انسان و رهایی او از پوچی و پوچ اندیشی، و بیانگر فلسفه حیات آدمی و تلاش او در این جهان است.
امام سجّاد در این دعا، معارف ناب توحیدی و اعتقاد و بینش الهی انسان موحّد را بیان فرموده است. این دعا در واقع کلاس درس توحید برای همة بشریت است، تا در پرتو آن روح و جان خود را نورانی و کاخ سعادت خویش را برآن استوار سازند.
امام سجّاد در فراز اول دعا، حمد خدا را با توحید و ازلی و ابدی بودن او آغاز کرده و می فرماید:
سپاس و ستایش، خدای راست که در «اولّیت»، بی آغاز و در «آخِریت»، بی انجام (ازلی و ابدی) است.
هر چه را اول فرض کنیم، خداوند پیش از آن وجود دارد؛ پس خداوند اول است نه آن چیزی که اول فرض کردیم. و هر آنچه آخر فرض کنیم پس از آن وجود دارد؛ پس خداوند آخر است نه آن چیزی که آخر فرض کردیم.
یعنی همة پدیده ها در نظام هستی معلولند و هیچ چیز از معلول بودن خارج نیست، و روشن است که هر معلولی از علت خود متأخر بوده و به آن وابسته می باشد. پس هیچ چیز قبل از او وجود نداشته است.
همچنین، او آخری است که پس از او آخر دیگری قابل تصور نیست؛ زیرا اولا: هیچ موجودی نسبت به خداوند متعال استقلال ندارد تا بتوان آن را آخر دانست، و ثانیا: خدای متعال غایت همه موجودات عالم است و غایت هر چیز غیر از خود آن چیز است.
۱٫۲٫۱٫ برتر از دیده
الَّذِی قَصُرَتْ عَنْ رُؤْیتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِینَ
امام عليه السلام در سومين وصف فرمود كه بينندگان از ديدار حضرت حق ناتوان هستند. به راستي چشمان ظاهربين ما، چه مقدار توان رؤ يت پديده هاي طبيعي را دارد و نسبت بين ديدني ها و ناديدني ها او چه مقدار است ؟
حقيقت آن است كه ديدني ها اندك و ناديدني ها بسيار است ؛ زيرا ديدني هاي انسان در محدوده يك سلسله امواج با طول موج هاي متناسب با دستگاه بينايي قرار دارند؛
چیزی را می توان با چشم سر دید که دست کم دو ویژگی داشته باشد:
- جسم باشد تا نور را بازتاب دهد
- مکان داشته باشد تا در برابر دیدگان قرار گیرد.
از اين رو، ديدن ذات خداوند متعال كه آفريدگار همه چيز و خلاق همه عالم است، هرگز باوركردني نيست؛ چرا كه علت، در افق احاطه يا ديد معلول قرار نمي گيرد.
پس خداوند را که فراتر از جسم و مکان است، نمی توان با چشم سر دید؛ در قرآن کریم می خوانیم:
﴿لاتُدْرِکهُ الْاَبصارُ وَ هُوَ یدْرِک الْاَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ﴾
چشمها او را درنمى يابند و اوست كه ديدگان را درمى يابد و او لطيف آگاه است. (انعام ۱۰۳).
ذعلب یمانی، از امام علی پرسید: ای امیر مؤمنان! آیا پروردگارت را دیده ای؟ امام فرمود: «آیا چیزی را که نبینم، می پرستم؟». گفت: چگونه او را می بینی؟ آن حضرت فرمود:
﴿ لا تُدْرِکهُ الْعُیونُ بِمُشاهَدَةِ الْعِیانِ، وَ لکنْ تُدْرِکهُ الْقُلُوبُ بِحَقائِقِ الْاِیمانِ﴾
چشمها او را آشکارا نمی بیند؛ لیکن دلها به وسیله حقایق ایمان، او را در می یابند.
1.2.2. ناتوانی بشر در توصیف خدا
وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِینَ
امام صادق(ع) می فرمایند: خدا بزرگ تر از آن است که بتوانند او را وصف کنند. (الکافی،۱/۱۱۷). امام سجاد نیز در این فراز از نیایش بر همین نکته تاکید می فرمایند. هیچ مفهومی نمی تواند از ذات خداوند آن گونه که هست، حکایت کند. این امر ناشی از ناتوانی ذاتی مفاهیم است. چرا که هر مفهومی در ذات خود محدودیت دارد و تنها امور محدود را در خود می گنجاند؛ پس خداوند که امری نامحدود و بی انتهاست در قالب هیچ مفهومی نمی گنجد.( رسائل توحیدی، ص ۱۶)؛
1.3. آفرینش نظام هستی
ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَی مَشِیتِهِ اخْتِرَاعاً
ابتداع و بدعت كار تازه كردن يعنى كارى كند كه ديگران نكرده باشند مثل اينكه بى نقش و بى مثال و بى ماده شى ء را از كتم عدم به وجود آورد،
اختراع يعنى ايجاد كردن يعنى ابداع و ايجاد و كار تازگى كرده است به سبب قدرت خود مخلوق را ايجاد كرد و مردم را بر مشيت خود ايجاد كرد.
ساختار دستگاه آفرينش آن چنان است كه هر چه از آن در مرحله ظهور قرار گرفته، به شكل و صورتي است كه هرگز بر خاطره هيچ كس خطور نكرده و امكان تصور آن براي هيچ عقل و فكري ميسر نبوده است. و اين شگفتي، از كوچك ترين تا بزرگ ترين مخلوقات الهي جاري و ساري است.
پس گذشته از اصل اعطاي وجود به موجودات، ساخت پيكره و طرز خلقت آنان نيز بي سابقه و غير قابل پيش بيني است.
1.4. حاکمیت اراده خداوند بر جهان
ثُمَّ سَلَک بِهِمْ طَرِیقَ إِرَادَتِهِ، وَ بَعَثَهُمْ فِی سَبِیلِ مَحَبَّتِهِ، لَا یمْلِکونَ تَأْخِیراً عَمَّا قَدَّمَهُمْ إِلَیهِ، وَ لَا یسْتَطِیعُونَ تَقَدُّماً إِلَی مَا أَخَّرَهُمْ عَنْهُ
خداوند متعال انسان را به پیمودن راهی که خود می خواست، وا داشت و در راهِ رسیدن به محبّت خویش، برانگیخت. خدای تعالی، عشق را که نیروی محرّک جهان است، در همه پاره های هستی، از ذرّه تا کهکشان، از مُلک تا ملکوت، تعبیه کرده است؛ یعنی جهان را با نیروی عشق و محبّت، سرشته است.
و از آنجا که عشق از هر نوع آن که باشد، متوجّه کمال است و چون کمالِ مطلق، تنها خداوند است و عشق نیز در همه پدیده های عالم ساری است، بنا براین، ذات مقدّس حق از هر چیز به معشوق بودن سزاوارتر است. اگر چه «حبّ الهی» بالاِصاله به ذات مقدّس اوست، یعنی خود، ذات خویش را دوست می دارد؛ لیکن بالتّبع به خیر و کمال آفریدگانش، که جلوه هایی از اویند، تعلق می گیرد و حُبّ به چیزی، مستلزم حُبّ به آثارِ آن چیز است. بر این اساس و به مقتضای حکمت و عنایت او، رساندن آفریدگان به هدفِ مطلوب و غایتِ آنها به دست اوست.
بنا بر این، کاروان هستی، همچنان که جلوه حبّ الهی است، در یک حرکت حبّی به اراده و مشیت خداوند، رو به سوی محبوب خویش در حرکت و تکاپوست؛ زیرا عارفان، معشوق را آغازگرِ عشق و محبّت می دانند.
1.5. رازقیت خداوند
وَ جَعَلَ لِکلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ، لَا ینْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ، وَ لَا یزِیدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائِدٌ.
خداوند متعال به هر موجود زنده ای، به فراخورِ نیاز زندگی، از روزی قسمت شده خویش توشه ای داده، [به گونه ای که] بر هر کس، فراخی و فزونی بخشید، کاهنده ای را یارای کاستن از آن نیست، و از هر کس که بکاست، افزاینده ای را قدرت افزودنِ بر آن نیست.
از كلمه روح كه حقيقت حيات را تشكيل مي دهد فهميده مي شود كه مقصود از رزق، تنها مسايل مادي يا مشتهيات نفساني نيست، بلكه خداي متعال آنچه را كه روح لازم دارد – اعم از لوازم حيات معنوي و حيات مادي – تامين فرموده است ؛ پس هم چنان كه نان و آب و هوا و لباس و مسكن روزي او بوده و از اوست، شنيدن و ديدن و فهميدن و قدرت بر عمل نسبت به حقايق معنوي – كه حيات جاويدان انساني را تامين مي كند – نيز جملگي از قسم روزي هايي است كه قائم به اعطاي اوست.
امّا عهده داری و تضمین خداوند، راهِ کوشش و تلاش و به کارگیری زیرکی و هوشمندی را، برای به دست آوردن روزی بیشتر یا تغییر و دگرگونی وضع موجود، به روی آدمیان نبسته است؛ چرا که عقل و اراده و همه توانایی ها و طرح ریزی ها برای دست یابی به روزی بیشتر و دگرگون ساختن وضع موجود، همه و همه، جلوه های رزّاقیت خداوند و تحقق «ما مِنْ دابَّهٍْْ فِی الْاَرْضِ اِلّا عَلی اَللَّهِ رِزْقُها» به حساب می آید.
1.6. حیات و مرگ، محاسبه اعمال و کیفر و پاداش
ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِی الْحَیاةِ أَجَلًا مَوْقُوتاً، وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً، یتَخَطَّأُ إِلَیهِ بِأَیامِ عُمُرِهِ، وَ یرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ، حَتَّی إِذَا بَلَغَ أَقْصَی أَثَرِهِ، وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ، قَبَضَهُ إِلَی مَا نَدَبَهُ إِلَیهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ، أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ، لِیجْزِی الَّذِینَ أَسَاوا بِمَا عَمِلوا وَ یجْزِی الَّذِین أَحسَنُوا بِالْحُسْنَی.
خداوند برای هر یک از آفریدگانش در این دنیا، روزگاری معین و پایانی محدود، قرار داده است که با گذشت هر روزش، گامی به سوی آن برمی دارد، و با گذر از سالهای زندگی اش به آن نزدیک می شود، تا اینکه به نهایت برسد و پیمانه عمرش پُر گردد.
امام سجّاد، در این قسمت از نیایش، به گذر عمر آدمی اشاره می کند: یتَخَطّی اِلَیهِ بِاَیامِ عُمُرِهِ، ویرْهَقُهُ بِاَعْوامِ دَهْرِهِ، حَتَّی اِذا بَلَغَ اَقْصی أَثَرِهِ، وَ اْستَوْعَبَ حِسابَ عُمُرِهِ. و دوران زندگی او را به «راه رفتن»، و روزهایی را که در پیش دارد، به «گامهایی که به سوی مرگ برمی دارد» تشبیه کرده است، که با گذشت هر روزش گامی به سوی اجل خویش برمی دارد، و با گذر از سالهای زندگی اش به آن نزدیک می شود، تا اینکه به نهایت رسد و پیمانه عمرش پُر گردد. این یک واقعیت، در گذر عمر فرزندان آدم است که در هر لحظه و هر حرکت، شتابناک به سمت «اَجَل» پیش می رود،
انسان نيز يكي از موجوداتي است كه جز در افعالي كه با دست و پا و اعضاي ديگر بدن انجام مي دهد و در اختيار او مي باشد، در هيچ چيز ديگري دخيل نيست. در اين سپري شدن ايام، مسيري را طي مي كند كه به يكي از دو مقصد منتهي مي شود: يا به سعادت جاويدان و بهشت سرمد و حرم امن و امان الهي فرود مي آيد و با – نعوذ بالله – به عذاب اليم الهي و دوزخيان ملحق مي گردد. پس اگر انسان اين حركت بسيار حساس را با حسابرسي دقيق برگزار نكند و عمر خود را در بي خبري و بي خيالي طي نمايد، خرمن هستي خود را به تاراجي بس ابلهانه سپرده است و آن گاه كه عيار خلق را مي سنجند، او به بازتاب رفتارهاي خود خواهد رسيد
بنابراین، مرگ و همچنین برانگیخته شدنِ آدمیان در روز رستاخیز، دو واقعیت انکارناپذیر در زندگی بشر است و ایمانِ به این دو، از ارکان اساسی دین، و از جمله اصول قطعی در باورِ مؤمنان است.
امام سجاد، در این بخش از نیایش، پس از تبیین هدفداری انسان و رقابت آزادانه او در مقطعِ محدود و گذرای دنیا، به تبیین هدف آدمی، یعنی وصول به ثواب انبوه یا سقوط در عقاب محذور و ترسناک، پرداخته و با اقتباس از قرآن کریم، مقصد حرکت او را تعیین فرموده است:
لِیجْزِی الَّذِینَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَیجْزِی الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی.(نجم: ۳۱٫)
تا آنان را که بدی کردند بدانچه کردند کیفر دهد و نیکوکاران را به پاداش نیکو پاداش دهد.
امام سجاد فرمود: اساس پاداش و کیفر الهی، عدالت اوست؛ «عَدلاً منه»، و تعبیر «تُقَدَّستْ اَسْماؤُهُ، و تَظاهَرَتْ آلاؤُهُ» بر عدالت و دادگری خدای مهربان، در برخورد با نیکوکاران و زشتکاران، در روز رستاخیز تأکید دارد. بنا براین، کمترین ستمی را بر بنده ای از بندگانش روا نمی دارد.
خداوند، آسمانها و زمین را بر اساس حق و عدالت بیافرید، و مقتضای «حق بودنِ آفرینش» آن است که در ورای این جهان و بیرون از آن، جهان دیگری باشد که در آن جهان، آفریدگان جاودانه باشند. مقتضای «بر پایی آفرینش به عدالت» نیز آن است که به هر کس جزایی که سزاوار آن است، داده شود؛ به نیکو کار، پاداش نیکو؛ و به بدکار، کیفری بد.
نتیجه گیری
بنابر آنچه گذشت، می بینیم امام سجاد در حین دعا به بیان معارف الهی و جهان بینی اسلامی می پردازد و اعتقاد حقیقی و راستین به خداوند را بیان می کند. در آن دوران اختناق و تحت حکومت فاسد یزید و دیگران که معارف اهل بیت فرصت گسترش و اشاعه کمتری داشت و دشمنان اسلام با به شهادت رساندن اباعبدالله الحسین به حساب خود آخرین مقاومتهای علوی را از صحنه سیاسی و اجتماعی جامعه محو کرده بودند، امام سجاد در قالب دعا معارف راستین الهی را بیان فرموده و توحید و خداشناسی را آموزش می دهد.
و همچنین در می یابیم که
آموزههای دعای اول صحیفه سجادیه تا پایان فراز ۶
- دیدهها را از دیدن خداوند قاصر و فهمها از توصیفش ناتواناند.
- خداوند برای هر کسی رزق مشخصی قرار داده که کسی نمیتواند آنرا کم یا زیاد کند.
- خداوند همه را به واسطه اراده و محبت خود در مسیر کمال قرار داده است.
- هر کس عمری دارد که با اجل مشخصی به پایان میرسد.
ثبت دیدگاه