مسئله وحی
در انسانشناسی صدرایی، نفس انسان بهطورذاتی قابلیت اتصال به عالم ملکوت و مشاهده و مطالعه حقایق آن عالم را دارد و مستعد و شایسته آن است که حقیقت اشیاء در آن تجلی کند؛ اما برخی علل، سبب غفلت نفس از عالم بالا و مانع و حجابی برای تجلی حقیقت شده است. نفسی که مشغول به تدبیر بدن و خواستههای بدنی و دادههای حواس و تخیّل شده است، از توجه به آن عالم باز میماند. با زوال این موانع، نفس به عالم ملکوت توجه میکند و حقایق علوم را دریافت میکند. هر قدر که نفس از توجه به عالم حس و دانی دور شود، به عالم اعلی نزدیکتر خواهد شد. البته این اشتغال و توجه برای نفوس قوی که قدرت پرداختن به جوانب متعدد را دارند، آنها را از امور دیگر باز نمیدارد (ر.ک ملاصدرا، ۱۳۶۳: ۳۳-۳۶ و همچنین ملاصدرا، ۱۳۵۴: ۴۷۲). به این ترتیب درک مراتب بالاترِ حقیقت به قوای نفس انسانی و میزان کمالیافتگی آنها وابسته است؛ بنابراین معرفتی الهامی حاصل میشود که آن نیز مقامات و مراتب متعدد دارد. بالاترین مراتب آن هم در قالب معرفت وحیانی برای نفوسی نمایان میشود که از سه خصلت ویژه کمال قوّه نظری، کمال قوّه متخیله و کمال قوای حسی برخوردار باشند. از نظر صدرا دارنده این خصایل، پیامبر است (ملاصدرا، ۱۳۵۴: ۴۸۰-۴۸۲). در معرفت وحیانی، نفس پیامبر با واسطههای فیض و معرفت و مبادی عالم ملک اتصال یافته است و همه حقایق هستیِ ثبتشده در الواح محفوظ، مشاهده و مطالعه میکند. این معرفت نیز دارای مراتب است. همانگونه که دریافت نفوس عامه از حقیقت بسته به میزان کمال آنها مراتب دارد، دریافت پیامبران از عالم ملکوت و کیفیت اتصال ایشان به آن عالم نیز یکسان نیست و مراتب دارد؛ زیراکه یا پیامبران از جهت مراتب در یک مقام نیستند 7 یا پیامبرِ واحد در همه احوال و اوقات در یک مقام و مرتبه نیست. این دو عامل موجب میشود که وحی نیز دارای مراتب شود. در عالیترین مرتبه وحی، پیامبر بدون وساطت فرشته، حقایق وحیانی را بهطور مستقیم از خداوند دریافت میکند. در مرتبه میانی، صورت اصلی و قدسی فرشته وحی و در مرتبه پایینتر، صورت مثالی فرشته وحی را مشاهده میکند. در این مرتبه، حقایق دریافتی، تنزّل مییابد و به شکل صور محسوس تجلّی میکند (ملاصدرا، ۱۳۶۶، ج۱: ۲۹۵-۳۰۱). معرفت وحیانی در هر مرتبهای از مراتب گفته شده توسط پیامبر دریافت میشود اما برای ابلاغ به نفوس عامه در عالم محسوسات، باید قوس نزول را طی کند و در قالب زبان و الفاظ به مردم منتقل شود زیرا نفوس عامه برای دریافت حقایق وحیانی عالم بالاتر در مرتبه کمال نفس پیامبر نیست. برای درک این نزولِ معرفت حتی از عالیترین مراتب آن در قالب الفاظ و پس از آن در درک فرایند فهمِ متن باید توجه داشت که طبق انسانشناسی صدرا برای ادراک میتوان قوس صعود و نزول در نظر گرفت: ۱) در قوس صعود ادراک، صور محسوسات میتواند به مرتبه معقولات ارتقا یابد. در این بخش، بحث از تأثیر محسوسات بر فهم وحی بویژه در مرتبه پایینی آن جایگاه ویژهای دارد. همچنین بحث از تأثیر زبان بر تفکر و دریافت حقایق در این قوس ادراکی جای میگیرد. ۲) در قوس نزول ادراک، امری که از جانب ملکوت بر نفس ناطقه تجلی یافته است، اگر عقل امری کلی و قوّه خیال امری جزئی باشد، در عالم مُثُلِ معلّقه درک میشود. بنابراین صور معقول و مخیّل از عالم بالاتر، ابتدا در آیینة عقل و خیال منعکس میشود و پس از آن تنزّل مییابد و میتواند در آیینه قوای مادون شکل بگیرد و بدینگونه، شنیده یا دیده شود (ملاصدرا، ۱۳۵۴: ۵۳۸-۵۴۵). درنهایت، آنچه شنیده یا دیده شده است نیز در مسیر تنزّل معرفت وحیانی، به قالب الفاظ زبان بشری درمیآید. با این توضیح، روشن میشود که نیاز است فرد برای فهم معرفت وحیانی نازلشده در قالب الفاظ، مسیرِ از پایین به بالا را طی کند و از مدخل الفاظ به معانی آنها در عالم بالاتر برود؛ بنابراین نقش فرد در فرایند فهم متن، بویژه با توجه به انسانشناسی صدرا و قوس صعودی ادراک روشنتر میشود و همچنین تأثیر متن در این فرایند با توجه به نقش الفاظ زبان بشری در هر دو قوس ادراکی آشکارتر میشود. ازیکسو، بحث از زبان در همه مراتب وحی خواهد بود و ازسویدیگر، برای نیل به معانی ازطریق الفاظ، زبان مانند پلی است که باید برای رسیدن به مقصد از آن عبور کرد؛ ازاینرو، نیاز است زبان از نگاه صدرا نیز بررسی شود.
ثبت دیدگاه