مبانی نظریّه صدرا
در نظام فلسفی ملاصدرا آنچه واقعیت دارد و متحقّق بالذّات است، وجود است. وجود در نظام صدرایی اصالت دارد و مبانی شناختشناسی، روششناسی و تأویلگرایی در حکمت متعالیّه را شکل میدهد. وجود، مشکّک و دارای مراتب است. ویژگی تشکیکیِ وجود باعث میشود تا وجود لفظ و معنا نیز که از مراتب وجودند مشکّک باشند تا شاهد تنوّع تشکیکی معانی یک لفظ یا گزاره باشیم که فهم آن بنا به انسانشناسی صدرا بسته به درجة وجودی فرد خواننده یا تأویلگر خواهد بود. برای درک نظریّه صدرا درمورد زبان دین لازم است جهانشناسی و انسانشناسی وی از زاویهای که مرتبط با بحث است و همچنین ماهیت وحی در نگاه او بهعنوان مبانی نظریّهاش تبیین شود.
جهانِ صدرا، جهانی تشکیکی و متجانس با سه لایه یا سه طبقه اصلی است که رابطه طولی با یکدیگر دارند. به باور وی، آنچه خداوند در جهان ملک آفریده، نظیر و کالبدی است برای آنچه در جهان مثال وجود دارد؛ و آنچه در جهان مثال آفریده شده، نظیر و صورتی است برای آنچه در جهان ملکوت وجود دارد؛ در آن، اعیان ثابته عقلی مظاهر اسم الهیاند که اسم او نیز عین او است (ر.ک ملاصدرا، ۱۳۶۳: ۸۷-۹۴). در جهان صدرایی، واجبالوجود در اعلی مراتب هستی است و آنچه از واجبالوجود صادر شده فقط وجود است. هر موجودی، شأنی از شئون خداوند است و بیواسطه یا با واسطه از واجبالوجود نشأت گرفته است. آنچه از مبدأ اول صادر میشود هنگامی که در قوس نزول قرار میگیرد، در هر مرتبه، متناسب با همان مرتبه ظاهر میشود. این ظهور ابتدا بهصورت اعیان ثابته، آنگاه به وجود جمعی در صادر اول، بعد از آن در عالم مثال و پس از آن در عالم ماده و طبیعت است. موجودات عالم ماده، مراتب پایینتری از حقایق عالم اعلی هستند و به دلیل سنخیّت میان علت و معلول در کنه وجود، با آن حقایقْ مشترک هستند؛ ولی در مرتبه وجود از آنها ضعیفترند؛ بنابراین آنچه در این عالم است مرتبه ضعیفتری از حقایق عالم بالا و حاکی از آن است. صدرا به تطبیق این سیر نزولی وجود در خلقت با سیر نزول معرفت میپردازد و این دو را کاملاً مطابق با هم میداند؛ بنابراین در جریان ادراک وحیانی بهعنوان عالیترین حد معرفت، حقایق مجرّده به صور مثالی تنزّل و تمثّل مییابند و پس از آن در مرتبه نازلتر، صور محسوس میشوند؛ اما همگی حاکی از حقیقت واحدند؛ زیرا همانطور که با صرف نظر از ماهیات، وجود بین خلق و حق مشترک معنوی است، در معرفت وحیانی نیز با حذف خصوصیات مصادیق، مفهوم باقیمانده میان عالم ملک و ملکوت، مشترک معنوی است؛ ازاینرو، به همان نحو که وجود نازله، حاکی از وجود عالی است، معرفت نازله نیز به اشتراک معنوی حاکی از حقیقت اعلی است. تبیین این حکایتگری معرفتدانی از حقیقت عالی یا وجود تنزّلیافته از وجود اعلی که با هم اشتراک معنایی دارند بر عهدة تأویل است که مهمترین نقش را در بررسی مسئله زبان دین در نگاه صدرا ایفا میکند. درواقع تأویل کشف معنای مشترک میان معرفت تنزّلیافته با مراتب بالاتر، آن معرفت یا وجود تنزّلیافته با مراتب بالاتر آن است (ر.ک ملایری، ۱۳۸۴: ۲۸۴ و ملاصدرا، ۱۳۶۶، ج۴: ۱۶۶ و ۱۷۲ و علوی، ۱۳۸۷: ۸۷ – ۹۳).
صدرا در مقدمه بعدی جهانشناسانة خود میگوید: هیچچیز در عوالم وجود آفریده نشد جز آنکه مطابق آن، نمونه و خلاصهای در انسان قرار گرفت. او برای اینکه شباهت و تجانس جهان و انسان را نشان دهد، انسان را جهانی صغیر و جهان را انسانی کبیر میخواند (ملاصدرا، ۱۳۶۰: ۱۰۳). با این مقدمه، وی بخش اول نظریّه خود را درباره انسانواربودن جهان بیان میکند. بخش دوم این نظریّه نیز یعنی انسانواریِ خدایِ جهان با ذکر حدیثی از پیامبر(ص) درباره آفرینش انسان بر مثال خداوند 5 ارائه میشود (ملاصدرا، ۱۳۶۳: ۹۵)؛ البته بیان این توضیح ضروری است که نامگذاری این نظریّه بهعنوان نظریّه انسانواری (و نه انسانانگاری) برخلاف قرارگرفتن انسان در پایینترین مرتبه طولی میان انسان، جهان و خداوند به معنای محور قرارگرفتن یا اصالت آن نیست؛ بلکه تنها نقطه شروعی برای جعل یک اصطلاح یا تبیین یک نظریّه است. چنانچه صدرا در تفسیر آیه ۲۱ سوره حجر (و إن من شیء الا عندنا خزائنه و ماننزله الا بقدر معلوم) بیان میکند که اصل موجودات نزد خداست و آنچه که نزد ماست در واقع نمونهای از آن حقیقت اصیل است. همچنین او ضمن رد تشبیه و تنزیه درمورد صفات خداوند، حمل متواطی و اشتراک لفظی را در این مورد مردود میداند و حتی تفسیر صفات خداوند براساس الهیات سلبی را هم نمیپذیرد. صدرا بارها از نظریّه انسانواری جهان و خدای جهان 6 در تبیین مقدمات الگوی هرمنوتیکی خود استفاده میکند؛ بنابراین، هرچند تبیین نقش این نظریّه در نظام صدرایی شایسته بررسی دیگری است، اما نیاز بود در این مقاله بهعنوان مقدمهای مجزا بیان شود.
ثبت دیدگاه