نخستين مزيت الميزان همان تفسير آيات به آيات است، به اين معني كه قرآن را با خود قرآن تفسير كنند. همانگونه كه در رواياتي از امام معصوم(ع) داريم، «ان القرآن يفسر بعضه بعضاً» آيات قرآن به وسيله برخي آيات ديگر تفسير ميشود. آيات قرآن همه از يك مبدا نازل شده وكلام واحدي است كه سبقت و لحوق بعضي آيات بر بعضي ديگر، دخالت در معناي كلي مستفاد از آيه ندارد، بر اين اساس، تمام قرآن به مثابه كلام و خطابهاي است كه از متكلم واحدي ايراد شده و هر جمله آن ميتواند قرينه و مفسر هر يك از جملات ديگر آن باشد و بر همين مبنا، اگر در معاني آيات، خفائي به نظر برسد، با ملاحظه و تطبيق و تقارن با آيات ديگر كه در اين موضوع يا مشابه آن وارد است، اين خفاء از بين ميرود.
در تفسير الميزان آيات قرآن با آيات ديگر اين كتاب الهي تفسير و معناي آيات از خود همين آيات برداشت ميشود و بر اين اساس، معاني استفاده شده از خارج بررسي و موافقت يا مخالفتش با قرآن مشاهده ميشود. نه اينكه ابتدا آن معاني را كه در ذهن است اصل و محور قرار دهيم و سعي كنيم آن معاني انتزاعي را با آيات قرآن مطابقت دهيم. همچنانكه بسياري از تفاسير به اين روش انجام شده و در حقيقت تفسير نيستند، بلكه تطبيق معاني ذهني و مدركات خارجيه يا علوم فلسفي، اجتماعي، تاريخ و روايات وارده با قرآن است. همچنانكه مشهود است با روش تطبيق به كلي آيات مفهوم و محتوا و اعتبار خود را از دست ميدهند؛ زيرا هر يك از علما و دانشمندان اعم از نحويون، فلاسفه و دانشمندان علوم تجربي تلاش ميكنند دانش و علم خود را بر قرآن تطبيق دهند و از قرآن سند و شاهدي براي علم خود دريافت كنند. اين روش در حقيقت قرآن را مسخ و تفسير را فاقد ارزش و اعتبار ميكند، در حاليكه معناي قرآن را بايد از خود قرآن گرفت و اين مسأله در الميزان به نحو احسن رعايت شده است.
از ديگر ويژگيهاي الميزان، رعايت كردن معاني كلي براي الفاظ موضوعه است، نه در خصوص معاني جزئيه طبيعه و ماديه مأنوس با ذهن انسان. همچنين ميتوان گفت ورود به بحثهاي مختلف روايي، اجتماعي، تاريخي، فلسفي و علمي علاوه بر مباحث قرآني از مهمترين خصوصيات تفسير الميزان است كه در آن هر يك از مباحث به طور جداگانه بدون آنكه مطالب در هم آميخته و موضوعات با يكديگر خلط شوند، مورد نظر قرار گرفته است.
در الميزان در خصوص مسائل امروز جهان و آرا و افكار و مكاتب و ايدهاي گوناگون بحثهاي كافي و مفيدي شده و اين مباحث با قوانين اسلام تطبيق و مواقع جرح و تصويب و رد و ايراد و يا نفي اثبات مشخص شده است.
ضمن اينكه به اشكالات و ايرادهاي وارده بر موضوعات اسلامي كه از ناحيه مكتبهاي شرقي و غربي مطرح شده، پاسخهاي كاملي ارائه شده است و مواضع ضعف و نقاط ابهام و مغلطه تبيين شده است و به طور كلي، قرآن در الميزان محور حقيقت و اصالت و واقعيت قرار گرفته و آرا و انديشههاي گوناگون با آن سنجيده ميشود و در پايان موارد خطا و اشتباه و مغالطههاي مكتبي و ايدههاي آنان مشخص ميشود.
پاسداري از مكتب تشيع يكي ديگر از ويژگيهاي تفسير الميزان است كه با بحث دقيق، عميق و نشاندادن مواضع آيات، اين مهم مورد توجه قرار گرفته است و با بياني رسا و بليغ، بدون آنكه حميّتهاي جاهلي برانگيخته شود، از روي نفس آيات قرآن و تفسيري كه قابل رد و انكار نباشد و نيز به وسيله رواياتي كه ازخود عامه نقل شده، مانند تفسير«الدرالمنثور» سيوطي در هر موضوعي از موضوعات ولايي، مطلب روشن شده است.
تفسير الميزان در مسائل اخلاقي به طور مبسوط و در مسائل عرفاني به طور دقيق و لطيف با اختصار بحث ميكند و با عباراتي كوتاه و جذاب انسان را به لقاءالله دعوت ميكند. اين تفسير معاني ظاهري و باطني قرآن و عقل و نقل را بخوبي پيوند داده است و هر يك از آنها در الميزان نقش خاصي دارند. الميزان از لحاظ قواعد ادبيات عرب بسيار قوي و استوار بوده و به قدري در حفظ قواعد ادبي و انشاء مسلسل مطالب رسا و محكم است كه حتي تشخيص آن در نزد علما و محققان عرب كه اهل ادبيات هستند، مشكل است كه بتوانند تشخيص بدهند نويسنده آن غيرعرب است.
اين تفسير در نشان دادن نكات دقيق و حساس و جلوگيري از مغالطه كلمات معاندان و نيز در جامعيت منحصر به فرد است.
مرحوم علامه طباطبايي با وجود اينكه روش تفسير قرآن به قرآن را به عنوان مبناي اساسي و پايه اصلي تفسير خود معرفي كرده است اما در عين حال ارزش تفسيري سنت (احاديث و روايات) را نيز ناديده نگرفته است و رجوع به روايات را در پارهاي موارد لازم و از مقدمات ضروري تفسير صحيح قرآن ميداند.
وي در مقدمه تفسير الميزان پس از اشاره به روشهاي مفسران اظهار ميدارد: شما اگر در تمام روشها و مسلكهايي كه درباره تفسير قرآن بر شمردهايم دقت كنيد؛ مشاهده خواهيد كرد همه آنها در يك نقص كه نقص بسيار بزرگي است، شريك هستند و آن اين كه نتايج حاصل از بحثهاي علمي و فلسفي را بر قرآن كريم تحميل كردهاند بيآنكه آيات دلالتي بر اين معاني داشته باشند.
در نتيجه، تطبيق خود را تفسير ناميدهاند و حقايق قرآن را به صورت مجازهايي در نظر گرفته و وجه تنزيل عدهاي از آيات را تأويل كردند.
علامه طباطبايي در اين باره ادامه ميدهد: ارجاع فهم قرآن به فهم صحابه و تابعان، امري نامعقول است. همچنين توقف فهم قرآن به بيان رسول اكرم(ص) نيز قابل قبول نيست؛ زيرا آنچه را كه پيامبر اسلام بيان كردهاند، اگر همان معنايي است كه موافق با ظاهر كلام خداست، در اين صورت معنايآيات بدون مراجعه به بيان ايشان نيز از مفاد الفاظ آنها فهميده ميشود، اگرچه اين كار احتياج به تدبر و تأمل داشته باشد و اگر بيان آن حضرت موافق با ظاهر كلام خدا نباشد و از مفاد آيه فهم نگردد، پس چگونه تحدي كردن به قرآن و حجت قرار دادن آن متصور خواهد بود؟ آري تفاصيل كلام از اموري است كه تنها راه فهم آنها بيان رسول اكرم(ص) بوده و جز از طريق ايشان راه ديگري براي دست يافتن به آنها وجود ندارد. چنانكه خود قرآن اينگونه امور را به توضيحات پيامبر گرامي اسلام(ص) ارجاع داده است و درخصوص تفصيل داستانهاي قرآن و حالات و خصوصيات معاد نيز همچنين است. علامه طباطبايي در جايي ديگر با اشاره به روش اهلبيت(ع) در تفسير قرآن ميگويد: پيامبر اكرم(ص) و اهلبيت(ع) گرچه بر طبق نصوص قرآن ، شارح و مفسر و مبين معاني و مقاصد قرآن هستند، ولي اساس بيانات و روش تعليم و تفسير ايشان، همان طريق و روش تفسير قرآن به قرآن بوده كه قرآن آنرا به ما آموخته است
علامه طباطبايي در جايي ديگر با اشاره به روش اهلبيت(ع) در تفسير قرآن ميگويد: پيامبر اكرم(ص) و اهلبيت(ع) گرچه بر طبق نصوص قرآن ، شارح و مفسر و مبين معاني و مقاصد قرآن هستند، ولي اساس بيانات و روش تعليم و تفسير ايشان، همان طريق و روش تفسير قرآن به قرآن بوده كه قرآن آنرا به ما آموخته است و از طريق روايات نيز بر ما معلوم شده است كه در هيچ مورد از بيانات ايشان در زمينه تفسير آيات، از غير قرآن استعانت و استفادهاي به عمل نيامده است. وي در جاي ديگر ميافزايد: روشي كه در روايات به آن ترغيب شده، همان تفسير از طريق قرآن است و آن چه از آن نهي و منع شده، تفسير از غير طريق قرآني است. بنابراين، تنها روش مورد قبول در تفسير قرآن، استمداد از قرآن براي فهم معاني آيات آن و تفسير آيه به آيه است. اين روش در صورتي مورد قبول خواهد بود كه بر اساس تفحص و جستجوي كافي در روايات نقل شده از نبي اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) به عمل آمده و پس از تحصيل ذوق و معلومات برگرفته از آنها، به تفسير كلام اشتغال ورزيد.
بنابراين روشن ميشود كه علامه طباطبايي برخلاف تصور برخي مبناي روش تفسيري خود را روايات اهلبيت(ع) در كنار آيات قرآن قرار داده و اين روش تفسير آيه به آيه را همان روش تفسير پيامبر و اهلبيت(ع) ميداند كه اين خود از ويژگيهاي برجسته تفسير الميزان است.
بواقع تفسير الميزان مباحث روايي، فلسفي، كلامي، ادبي را در قالب كلي روش تفسير قرآن با قرآن مطرح و برداشت نهايي خود را از منظر خود آيات قرآن بيان ميكند.
نخستين مزيت الميزان همان تفسير آيات به آيات است، به اين معني كه قرآن را با خود قرآن تفسير كنند. همانگونه كه در رواياتي از امام معصوم(ع) داريم، «ان القرآن يفسر بعضه بعضاً» آيات قرآن به وسيله برخي آيات ديگر تفسير ميشود. آيات قرآن همه از يك مبدا نازل شده وكلام واحدي است كه سبقت […]
ثبت دیدگاه