عوامل و زمینههای رشد
علیرغم فطری بودن رشد طلبی انسان، دستیابی به رشد قرآنی، نیازمند عواملی است؛ تا انسان را در این راستا یاری نماید. برخی از آنها عبارتند از:
۱٫ دعا:
یکی از عواملی که زمینههای رشد انسان را فراهم میسازد، دعا به درگاه خداوند احدیت است:
«وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِى عَنىِّ فَإِنىِّ قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ
فَلْیَسْتَجِیبُواْ لىِ وَ لْیُؤْمِنُواْ بىِ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُون»[۱۴]
«و هنگامى که بندگان من، از تو در بارهی من سؤال کنند، (بگو:)
من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مىخواند،
پاسخ مىگویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند،
تا راه یابند (و به مقصد برسند)!»
در حقیقت، دعا، نوعی ایجاد ارتباط با خداست که کمال مطلق و منبع رشد اوست؛ و چه رشدی بالاتر از این که بندهی ناچیز با خداوند عالمیان رابطهای نزدیک داشته باشد.[۱۵]
۲٫ کسب علم:
کسب علم و آگاهی از مهمترین عوامل رشد و غذای روح است؛ لذا، هر چه بیشتر به تحصیل علم پرداخته شود، موجب رشد و تغذیهی بیشتر روح میگردد.[۱۶]قرآن گفتگوی حضرت موسی با همراهش (خضر) را اینگونه بازگو میکند:
«قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدا»[۱۷]
«موسى به او گفت: آیا از تو پیروى کنم تا از آنچه به تو تعلیم
داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزى؟»
آیه در حقیقت درخواست موسی از خضر را بیان میکند که جهت دستیابی به رشد، از ایشان درخواست آموزش و تعلیم نمود.[۱۸]
۳٫ عبرت از گذشتگان:
بیان قصههای گذشتگان یکی از مواردی است که خداوند از آنها برای رشد انسانها در قرآن به کار برده است:
«لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدیثاً یُفْتَرى
وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً
وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»[۱۹]
«در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود!
اینها داستان دروغین نبود؛ بلکه، (وحى آسمانى است، و)
هماهنگ است با آنچه پیش روى او قرار دارد و شرح هر چیزى
و هدایت و رحمتى است، براى گروهى که ایمان مىآورند!»
قصص قرآنی از آنجا که افسانه سرایی نبوده؛ بلکه، واقعیات تاریخی را به گونهای عبرت آموز بیان میکند؛ برای کسانی که طالب رشد و هدایت هستند، بسیار لازم، مفید و راهگشا میباشد.[۲۰]
۴٫ توجّه به معاد:
توجّه دادن انسانها به مسألهی معاد و روز جزا، تأثیر بسیاری در رشد آنها دارد:
«وَ قَالَ الَّذِى ءَامَنَ یَاقَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشَادِ یَاقَوْمِ
إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَ إِنَّ الاَْخِرَةَ هِىَ دَارُ الْقَرَارِ»[۲۱]
«کسى که (از قوم فرعون) ایمان آورده بود گفت: اى قوم من! از من
پیروى کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم. اى قوم من!
این زندگى دنیا، تنها متاع زودگذرى است و
آخرت سراى همیشگى است!»
برای اینکه مؤمن آلفرعون ثابت کند که راه او منجر به رشد و رستگاری میگردد، جهت نفوذ بیشتر در سخنان خود، به مسألهی معاد اشاره میکند؛ چون، عقیده به ناپایداری زندگی دنیا و ابدی بودن زندگی پس از مرگ، انسان را به خود میآورد؛ تا برای زندگی ابدی خود نیز اندیشهای نموده و نیروهای خود را در این راستا به تحرک وادارد.[۲۲]
موانع رشد
طی کردن راه رشد و کمال، برای انسان بسیار دشوار و با موانعی همراه است و تا زمانیکه، این موانع از وجود انسان زدوده نشده و سد راهش قرار گرفته، امکان رشد و تکامل برای انسان قابل تصور نیست. دو نمونه از اهم آن موانع را اشاره میکنیم:
۱٫ تکبّر:
تکبر ورزیدن در برابر خدای متعال و حقایق الهی، طی رشد و تکامل را از انسان گرفته و به ضلالت و بدبختی میکشاند؛ زیرا، با اینکه انسان راه رشد و گمراهی را میبیند، اما تکبر و غرور او، از ایمان آوردن به آیات الهی و واردشدن در راه هدایت و سعادت ممانعت میکند و با قرار گرفتن در مسیر لجاجت، راه رشد و هدایت را رها مینماید:[۲۳]
«سَأَصْرِفُ عَنْ ءَایَاتىَِ الَّذِینَ یَتَکَبرَُّونَ فىِ الْأَرْضِ بِغَیرِْ الْحَقِّ
وَ إِن یَرَوْاْ کُلَّ ءَایَةٍ لَّا یُؤْمِنُواْ بهَِا وَ إِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الرُّشْدِ
لَایَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَ إِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الْغَىِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا»[۲۴]
«بزودى کسانى را که در روى زمین بناحق تکبّر مىورزند، از
(ایمان به) آیات خود، منصرف مىسازم! آنها چنانند که اگر هر
آیه و نشانهاى را ببینند، به آن ایمان نمىآورند؛ اگر راه هدایت
را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمىکنند و اگر طریق گمراهى
را ببینند،آن را راه خود انتخاب مىکنند!»
۲٫ همنشین ناسالم:
همنشینی و مباشرت با افراد ناسالم یکی از موانع بزرگ در مسیر رشد و هدایت انسان است؛ چرا که این افراد، انسان را به غفلت گرایش داده و از یاد خدا باز میدارند:
«وَ إِخْوانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فی الغَیِّ ثُمَّ لا یُقْصِرُون»[۲۵]
«و (ناپرهیزگاران را) برادرانشان (از شیاطین) پیوسته
در گمراهى پیش مىبرند، و باز نمىایستند!»
آیه بیانگر اینست که مشرکان توسط برادران ناباب خود به سوی گمراهی کشیده میشوند و آنها را در مسیر انحراف یاری میرسانند.[۲۶]
منابع :
[۱]. فراهیدی، خلیل بن أحمد؛ العین، انتشارات هجرت، قم ، ۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ج۶، ص۲۴۲٫
[۲]. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران،بنگاه ترجمه ونشر کتاب، ۱۳۶۰ ش ج۴، ص۱۴۰؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ یکم، ۱۴۱۲ق، ص ۳۵۴٫
[۳]. فصلت/۴۹٫
[۴]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، چاپ اول، ج۱۲، ص ۳۶٫
[۵]. إسرا/۹٫
[۶]. أنبیاء/۵۱٫
[۷]. طباطبائی(علامه)، سیّد محمد حسین؛ تفسیر المیزان، قم، دفترانتشارت اسلامی جامعۀ مدرسین، ۱۴۱۷ق، چاپ پنجم، ج۱۴، ص ۲۹۶و ۲۹۷٫
[۸]. سبأ/ ۱۵٫
[۹]. تفسیر المیزان، ج۱۶، ص ۳۶۵٫
[۱۰]. سبأ/ ۱۸٫
[۱۱]. تفسیر نمونه، ج۱۸، ص ۶۴٫
[۱۲]. نمل/ ۳۲٫
[۱۳]. تفسیر المیزان، ج۱۵، ص ۳۵۹و ۳۶۰٫
[۱۴]. بقره/۱۸۶٫
[۱۵]. قرشى، سید على اکبر،تفسیر أحسن الحدیث، بنیاد بعثت، ۱۳۷۷ش، تهران ، چاپ سوم،، ج۱، ص ۳۳۸٫
[۱۶]. طیب، سید عبد الحسین؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، ۱۳۷۸ ش، چاپ دوم، ج۱۳، ص ۳۹۶٫
[۱۷]. کهف/۶۶٫
[۱۸]. تفسیر المیزان، ج۱۳، ص ۳۴۲٫
[۱۹]. یوسف/۱۱۱٫
[۲۰]. تفسیر نمونه، ج۱۰، ص ۱۰۱٫
[۲۱]. غافر/۳۸- ۳۹٫
[۲۲].تفسیر المیزان، ج۱۷، ص ۳۳۲٫
[۲۳]. تفسیر نمونه، ج۶، ص ۳۶۷٫
[۲۴]. أعراف/۱۴۶٫
[۲۵]. أعراف/۲۰۲٫
[۲۶]. تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۸۱٫
ثبت دیدگاه