اقسام دلالت وضعی
دلالت لفظی و غیر لفظی
دلالت وضعی یا لفظی است یا غیرلفظی، بدین معنا که گاه چیزی که دال قرار داده میشود لفظ است و گاه از سنخ لفظ نیست، دلالت لفظی همانند دلالت لفظ “آب” بر مایعی که از اکسیژن و ئیدروژن تشکیل شده است. دلالت غیر لفظی مانند دلالت علامتهای راهنمایی و رانندگی؛ وقتی جهت فلشی به یک سمت کشیده میشود، متناسب با آن راننده درمییابد که به کدام سمت حرکت کند و پیچیدن به فلان سمت ممنوع است و مانند آن.
اقسام دلالت وضعی لفظی
در دلالت لفظ بر معنا این نکته نیز حایز اهمیت است که کیفیت دلالت الفاظ بر مدلولها به یک شیوه نیست، گاه بر مدلول به صورت مطابقی و گاه به صورت تضمنی و گاه به صورت التزامی دلالت میکند.
۱٫ دلالت مطابقی
در دلالت مطابقی که برخی از فیلسوفان، همانند شیخ اشراق آن را دلالت قصدی نامیدهاند، در این دلالت وقتی لفظ به کار برده میشود بر تمام معنایی که برای آن قرارداد شده است دلالت میکند، زیرا لفظ در برابر همین معنا وضع شده است؛ مثلا وقتی “مثلث” را به کار میبریم این واژه بر شکلی دلالت میکند که دارای سه ضلع است.
۲٫ دلالت تضمنی
در دلالت تضمنی که شیخ اشراق آن را دلالت حیطه نامیده است، دلالت بدین معناست که وقتی لفظ را به کار میبریم لفظ بر بخشی از آنچه برای آن وضع شده است دلالت میکند به هنگامی که بر تمام معنا نیز دلالت کرده است، مثل اینکه واژه “مثلث” بر “شکل” دلالت کند. دلالت “مثلث” بر “شکل” نه بدین معناست که “مثلث” اسمی برای “شکل” است، بلکه “مثلث”، اسم برای معنایی است که “شکل”، بخشی از آنرا تشکیل میدهد.
تذکر این نکته مناسب است که دلالت تضمنی فرع بر دلالت مطابقی است، اگر در جایی دلالت مطابقی وجود نداشته باشد، دلالت تضمنی نیز وجود نخواهد داشت.
۳٫ دلالت التزامی
دلالت التزامی که سهروردی آن را دلالت تطفل نامیده است هم چون دلالت تضمنی، مبتنی بر دلالت مطابقی است؛ بدون دلالت مطابقی نمیتوان از دلالت التزامی سخن به میان آورد. وقتی یک لفظ به گونهای دلالت کرد که کاملا مطابق با معنا بود، گاه این معنا به گونهای است که ملازم و همراه معنای دیگر است، از اینرو با دلالت لفظ بر معنای مورد نظر، به صورت التزامی بر چیزی که همراه اوست نیز دلالت صورت میپذیرد. از باب نمونه وقتی لفظ “سقف” گفته میشود، دلالت آن بر معنای سقف به دلالت مطابقی است، اما دلالت آن بر دیوار به صورت التزامی است. یا وقتی انسان گفته میشود، دلالت آن بر معنای انسان مطابقی است، اما دلالت آن بر توانایی بر نوشتن التزامی است.
منابع :
۱٫ تهانوی، محمد علی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۷۸۷٫ محمد رضا مظفر، المنطق،(نجف اشرف، مطبعه النعمان، ط۳) ص۳۶٫
۲٫ مظفر، محمد رضا، المنطق ص۳۶-۳۷٫
۳٫ مظفر، محمد رضا، المنطق، ص۳۷-۳۸٫
۴٫ سهروردی، شهاب الدین، حکمه الاشراق، در مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۲، به تصحیح و مقدمه هنری کربن، (تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ ۲، ۱۳۷۲ش.) ص۱۴٫
۵٫ طوسی، نصیر الدین، شرح الاشارات و التنبیهات، ج۱، ص۲۸٫
۱٫ علامه طباطبایی در مقاله اعتباریات، اعتباریات را به دو قسم به معنی الاعم و بمعنی الاخص تقسیم میکند و اعتبارات بمعنی الاخص را به دو قسم قبل الاجتماع و بعد الاجتماع تقسیم میکند و یکی از این اعتبارات را اعتبار کلام و سخن قرار میدهند و تحلیلهای مفیدی در باب نحوهی پیدایش این امور ارائه میدهند. برای تفصیل بیشتر نک: طباطبایی، سید محمد حسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، در: شهید مرتضی مطهری، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۸۰) ج۶، ص۴۴۶-۴۴۷٫
ثبت دیدگاه