با توجه به جاودانى بودن دین اسلام، احتمال مبعوث شدن پیامبرى كه شریعت اسلام را نسخ كند نفى مىشود اما جاى چنین توهّمى باقى مىماند كه پیامبر دیگرى بیاید كه مبلغ و مروّج اسلام باشد، چنانكه بسیارى از پیامبران پیشین چنین مسئولیتى را بعهده داشتهاند خواه پیامبرانى كه معاصر پیامبر صاحب شریعت بودهاند مانند حضرت لوط (ع) كه معاصر حضرت ابراهیم (ع) و تابع شریعت وى بود، و خواه پیامبرانى كه بعد از پیامبر صاحب شریعت، مبعوث مىشدند و از او تبعیت مىكردند مانند اكثر انبیاء بنى اسرائیل، از اینروى، باید موضوع خاتمیّت پیامبر اسلام(ص) را جداگانه مورد بحث قرار دهیم تا جاى چنین توهّمى نیز باقى نماند.
دلیل قرآنى بر خاتمیّت
یكى از ضروریّات اسلام این است كه سلسله پیامبران (علیهم الصلوة و السلام) با پیغمبر اسلام(ص) ختم شده و بعد از آن حضرت هیچ پیامبرى نیامده و نخواهد آمد. و حتى بیگانگان نیز مىدانند كه این موضوع، از جمله اعتقادات اسلامى است كه باید هر مسلمان به آن، معتقد باشد و از اینروى، مانند سایر ضروریّات دین، نیازى به استدلال نخواهد داشت. در عین حال، مىتوان این مطلب را هم از قرآن كریم هم از روایات متواتر، استفاده كرد.
قرآن كریم مىفرماید: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَد مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّین» (احزاب/۴۰) صریحاً آن حضرت را خاتم همه پیامبران معرفى مىكند.
بعضى از دشمنان اسلام درباره دلالت این آیه بر خاتمیّت پیامبر اكرم(ص) دو اشكال را مطرح كرده اند:
یكى آنكه: واژه «خاتم» به معناى انگشترى نیز آمده است، و شاید در این آیه هم همین معنى «انگشترى» منظور باشد.
دیگر آنكه: به فرض اینكه خاتم به همان معناى معروف باشد مفاد آیه این است كه سلسله «نبییّن» بوسیله آن حضرت ختم شده نه اینكه سلسله «رسولان» هم ختم شده باشد.
پاسخ اشكال اول این است كه خاتم به معناى وسیله ختم كردن و پایان دادن (= ما یَخْتِم به الشى) است و انگشترى هم از این جهت خاتم نامیده شده كه بوسیله آن، نامه و مانند آنرا ختم و مهر مىكرده اند.
پاسخ اشكال دوم این است كه هر پیامبرى كه داراى مقام رسالت باشد داراى مقام نبوت هم هست و با پایان یافتن سلسله انبیاء، سلسله رسولان هم پایان مىیابد و چنانكه قبلا نیز گفته شد۲هر چند مفهوم «نبى» اعم از مفهوم «رسول» نباشد اما از نظر مورد، نبى اعم از رسول است.
دلایل روانى بر خاتمیّت
موضوع خاتمیّت پیغمبر اسلام(ص) در صدها روایت نیز مورد تصریح و تأكید قرار گرفته كه از جمله آنها حدیث منزلت است۳كه شیعه و سنّى به تواتر، آنرا از پیامبر اكرم(ص) نقل كردهاند به طورى كه جاى هیچ شك و شبههاى در صدور مضمون آن، باقى نمىماند. و آن این است:
هنگامى كه پیامبر اكرم(ص) براى جنگ تبوك از مدینه حركت مىكردند امیرمؤمنان على (علیه السلام) را براى رسیدگى به كارهاى مسلمانان بجاى خود گماشتند. آن حضرت از اینكه از فیض شركت در این جهاد، محروم مىشوند اندوهگین شدند و اشك از چشمانشان جارى شد. پیامبر اكرم(ص) به آن حضرت فرمودند: اَما تَرْضى اَن تَكُونَ مِنّى بِمَنزِلَةِ هارُون مِنْ مُوسى الّا انّه لا نَبِیَّ بَعدى» (وسایل الشیعه: ج ۱، ص ۱۵) آیا راضى نیستى كه نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى باشى؟ و بلافاصله این جمله را اضافه كردند: «با این تفاوت كه بعد از من پیامبرى نیست» تا جاى هیچگونه توهّمى باقى نماند.
در روایت دیگرى از پیامبر اكرم(ص) نقل شده كه فرمود: أَیُّهَا النّاسُ إِنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدى و لا سنّةَ بَعد سنّتى…»( وسایل الشیعه: ج ۱۸، ص ۵۵۵).
همچنین در چندین خطبه نهج البلاغه( نهج البلاه، خطبه اول، خطبه ۶۹، ۸۳، ۸۷، ۱۲۹، ۱۶۸، ۱۹۳، ۲۳۰)و در روایات و ادعیه زیاراتى كه از ائمه اطهار (علیهم الصلاة و السلام) نقل شده بر این مطلب، تأكید شده است كه نقل آنها به درازا مىكشد.
ثبت دیدگاه