اگر در آثار و روایات رسیده از اهل بیت: تأمل شود، خواهیم دید که بر تسبیحات حضرت زهرا بعد از هرنمازی سفارش اکید شده است و بلکه بهعنوان نخستین تعقیب نماز و قبل از هرتعقیبی، این تسبیح وارد است. دلیل این تأکید آن است که اگر انسان در نماز، حواسش متوجه ذات پاک خداوند باشد، و او را در نظر بگیرد و حضور قلب خود را حفظ کند، گرچه نمازش نماز باکیفیت و نمازی حقیقی است، ولی با توجه به محدودیت معرفت او در ذهن او تصویر و تصوری از خداوند شکل میگیرد. در حالیکه این تصور هر چه باشد، به اقتضای «اَللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ»، خداوند برتر از آن است. بر این مبناست که او بلافاصله بعد از نماز باید ۳۴ بار بگوید: “اللّه اکبر”، شاید هدف از این “اللّه اکبر” گفتن اقراری بر این است که هرچند در ذهن من و برای من در مقام عبادت و نمازخواندن، تصویری و تصوّری نسبت به ذات خداوند، پدید آمد، اما حقیقت امر این است: خداوند برتر و بزرگتر از آن چیزی است که به ذهن من آمده است، “کلّ ما میّزته بوهمی، فهو مخلوق لی و مردود إلیّ” این تصورات، مال خودم است و به او مربوط نیست. از این رو بلافاصله باید “اللّه اکبر” گفت.
این تنزیه است و البته خود این تنزیه نیز آفتی دارد و آن این است که انسان را از مظاهر جلال و جمال حق دور میکند، و او خداوند را جدا و بریده از مظاهر خودش به ذهن بیاورد. در اینجاست که برای برطرف کردن این آفت چارهای دیگر اندیشیده شده است و آن این است که بلافاصله ۳۳ بار گفته شود «الحمدلله» یعنی: درست است که خدا منزه از هرتشبیهی است، اما در عین حال همهی حمد از آن اوست. هرچه که در این عالم ستوده شود، هرچه که متعلق ستایش و ثنای ما بوده باشد، همه از آنِ خداست؛ حتی یک گل که زیبایی او انسان را تحت تأثیر قرار میدهد و انسان در برابر او یک نحو ابتهاج و سروری پیدا میکند، جلوهای از جمال خداست. هرکوه باعظمتی که انسان میبیند، این تجلّی عظمت خداست. آسمان با آن رفعت، بلندی و ارتفاع، مظهر اسم “یا رفیع” حق است. کل منظومۀ شمسی، مظهر اسم “یا عظیم” حق است و عظمت، رحمت، جمال و جلال خداوند در تمام مظاهر خلقت، خود را نشان داده است. از این رو باید بلافاصله بعد از گفتن “اللّه اکبر”، “الحمدللّه” بگوییم.
“الف و لام” در «الحمد» یا جنس است و یا استغراق؛ و معنایش این است: حمد، جنسش از آن اوست یا تمام حمد از آن اوست. انسان نمیتواند چیزی را بستاید که جدای از حق باشد و ربطی به او نداشته باشد. هرجمیلی را که انسان به جمال بستاید یا هرجلیلی را که به جلال ستایش میکند، جمال و جلال خداوند است. از سوی دیگر وقتی که گفته میشود تمام اینها از آن اوست، خودش باز آفتی دارد و آن این است که محدودیتهای جمال و جلالِ مظاهر خلقت، به حساب خداوند گذاشتهشود. بنابراین بعد از ذکر “الحمدللّه”، ۳۳ بار “سبحان اللّه” میگوییم و معنایش این است که در واقع درست است که این گل زیباست؛ اما محدود است. آن انسان درست است که صاحب کمال است؛ اما محدود است. آن کوه درست است که عظیم است؛ اما محدود است و خداوند از همه این محدودیت ها منزه است. این تحلیلی از تسبیح حضرت زهرا است. البته در این تحلیل از ورود به حکمتِ عدد، که خود عدد نیز رمز و رازی دارد، صرف نظر شده است. البته در بعضی از روایات، ترتیب تسبیحات چنین آمده است: نخست “اللّه اکبر”، بعد تسبیح و در پایان تحمید که این هم باز همینطور است. “اللّه اکبر” تنزیه است، تسبیح هم باز تنزیه است. البته این تنزیهها باهم متفاوت هستند، یکی تنزیه به حسب اوصاف جمال است، یکی تنزیه به حسب اوصاف جلال یا یکی تنزیه از محدودیتها و کمالات محدود است. و یکی تنزیهِ از نقایص است. حاصل کلام: اگر هردو تنزیه است باید فرقی گذاشت و بعد از آن ذکر به تحمید ختم شود. این پیام تسبیح حضرت زهرا ؟سها؟ است که مکمل نماز است. آنچه را که انسان در نماز کم گذاشته باشد، میتواند با تسبیح حضرت جبران کند؛ همانطوری که با نوافل، فرایض جبران میشود، با تسبیح حضرت زهرا نیز این کار صورت می گیرد.
وجه تسمیه تسبیح حضرت زهرا به تسبیح هم بدلیل غلبه اذکار تسبیح میباشد. با اینکه در این اذکار تحمید هم وجود دارد، ولی گفته میشود “تسبیحِ” حضرت زهرا ؛ چون در اینجا، هم ” اللّه اکبر” تنزیه و تسبیح است و هم “سبحان اللّه”. از این رو غلبه با تسبیح است.
این آموزۀ قرآن و روایات است و تنها مشربی که این آموزه را خوب پرورانده، مشرب عرفان است. اهل معرفت به این معنا رسیدهاند، و آن را ذوق کرده و خوب چشیدهاند. خدای بریدۀ جدای از مظاهر، لایق پرستش نیست و همچنین خدای شبیه به مخلوقاتش هم لایق پرستش نخواهد بود. باید از جهتی لباس تشبیه را از قامت او درآورد و هم او را از حدود و نقایص مبرّا دانست. در این جا عبارت خواجهنصیرالدین که دو واژۀ معرّا و مبرّی را به کار برده، بسیار زیباست.
جناب خواجه معرّا را در رابطه با تشبیه و مبرّا را در رابطه با تنزیه به کار برده است. ایشان این ترتیب منطقی بحث را در نظر دارد که حقیقت وجودیِ خداوند بر ما روشن نیست و نمیتوانیم به کُنه ذات او راه پیدا کنیم، از این رو اگر بخواهیم برای او هر یک از اوصاف ثبوتی را ذکر کنیم، باید آن وصف از آفت و آسیبِ تشبیه معرّا باشد. همچنین، اگر بخواهیم برای او هریک از اوصاف سلبی را ذکر نماییم باید آن وصف، از هر آفت و آسیبِ تنزیهی، مبرّا باشد.
عبارت خواجه: «سپاس بیقیاس…»
شرح عبارت: سپاسها معمولاً به اندیشه و علم و معرقت شخص سپاسگزار محدود میشود؛ اما «سپاس بیقیاس»؛ سپاسی است که مبرّا و منزّه از هرگونه تناهی و محدودیت است. و از آن جا که هیچ عقلی و هیچ دانشی نمیتواند و گنجایش آن را ندارد که به حقیقت خداوند (تبارک و تعالی) راه پیدا کرده و احاطه داشته باشد، پس سپاسی که مناسب ذات پاک اوست سپاسی است بی قیاس که از هرگونه محدویّت و مقایسه منزّه و پاک بوده باشد.
اگر در آثار و روایات رسیده از اهل بیت: تأمل شود، خواهیم دید که بر تسبیحات حضرت زهرا بعد از هرنمازی سفارش اکید شده است و بلکه بهعنوان نخستین تعقیب نماز و قبل از هرتعقیبی، این تسبیح وارد است. دلیل این تأکید آن است که اگر انسان در نماز، حواسش متوجه ذات پاک خداوند باشد، […]
ثبت دیدگاه