باسمه تعالی
محقق:نعمت الله رادی
کاوشی درباره حقوق زن در اسلام و غرب
چکیده:
از جمله مسائلی که در جوامع امروزی بطور گسترده مورد بحث و گفتگو می باشد مسئله حقوق زن است. حقوق زن از مهمترین مباحث حقوق بشری می باشد که تمام فرهنگ های مختلف در جوامع گوناگون با این موضوع درگیر بوده و هستند. بی تردید باتوجه به سیر تفکر در باب حقوق زن، در جامعه تفکرات متفاوتی در این زمینه بین افراد وجود خواهد داشت، چرا که آگاهی افراد جامعه از مبنای حقوق زن، غالبا افکار را به جای مردسالاری یا زن سالاری به سمت انسان سالاری سوق می دهد. با بررسی این موضوع از منظر نظام حقوقی اسلام و غرب می توان پی به وجود مبنای حقوقی برای زنان براساس کرامت انسانی برد که حقوق بشر جهان شمول غربی امروزه توجه خود را معطوف به آن نموده است، اگرچه قبل از پیدایش حقوق بشر، جامعه غربی مبنای این تفکر را در عقایدی چون فمنیسم دنبال می نمود. حال با این مقایسه تطبیقی درخواهیم یافت که، دین مبین اسلام این مبنای کرامت انسانی را نسبت به اعطای حقوقی برای زنان از چهارده قرن پیش مورد توجه خود قرار داده است.
کلیدواژگان:حقوق زن.اسلام.غرب.فمینیسم
مقدمه:
در نيم قرن اخير مقوله رسيدگي به حقوق زنان و تعيين منزلت مطلوب و عادلانه براي آنان در نظام هاي مختلف فكري مورد توجه قرار گرفته و راهكارهاي متفاوتي به دنبال تحقيقات و مطالعات علمي براي آن ارائه شده است.
اسلام كه احياء كننده حقوق زن است سيزده قرن قبل به موضوع حقوق زن پرداخته و گامهاي بلندي در راستاي حقوق انساني او برداشته است.
در اين مجال ، ابتدا به وضعيت نظام حقوق زن در غير اسلام ( غرب ) مي پردازيم و سپس حقوق زن در اسلام را مورد بررسي قرار مي دهيم و مباني تشريعي و تكويني حقوق زن را از ديدگاه اسلام مورد بررسي قرار مي دهيم و سپس با نگرش سيستمي به مقايسه حقوق زن در اسلام و غرب خواهيم پرداخت.
در قرن بيستم براي اولين بار مسأله « حقوق زن » در برابر حقوق مرد عنوان شد و در اعلاميه جهاني حقوق بشر – كه پس از جنگ جهاني دوم در سال ۱۹۴۸ ميلادي از طرف سازمان ملل متحد منتشر گشت – تساوي حقوق زن و مرد صريحاً اعلام شد .
البته جريانهاي فمينيستي در غرب – كه جهان را از ديدگاه زنان مي نگرد و ديدگاه انتقادي و فعالانه اي به سود زنان دارد و در پي آن است كه جهان بهتري را براي زنان بسازد كه از نظر آنها بدين ترتيب جهان براي بشريت نيز بهتر خواهد شد – تقريباً از دهه ۱۶۳۰ شروع شده بود و به عنوان يك جريان باريك ولي مستمر ادامه داشت . از ۱۷۸۰ تا زمان كنوني دو سده مي گذرد كه نوشته هاي فمينيستي بيش از پيش به صورت يك كوشش مهم دسته جمعي درآمده است و تعداد مشاركت كنندگان در اين جريان و پهنه انتقادهايشان روز به روز گسترده شده است.
فیمینیسم:گسترهای از جنبشهای سیاسی، ایدئولوژیها و جنبشهای اجتماعی
است که به دنبال تعریف، برقراری و دستیابی به حقوق برابر جنسیتی در مسائل سیاسی، اقتصادی، شخصی و اجتماعی است. فمینیستها بر این باورند که جوامع دیدگاه مردان را در اولویت قرار میدهند و با زنان در این جوامع به صورت منصفانهای رفتار نمیشود. تلاشها برای تغییر این وضعیت شامل مبارزه با کلیشههای جنسیتی و تلاش برای فراهمآوری موقعیتهای تحصیلی و شغلی برابر با مردان برای زنان میشود.
فیمینیسم اسلامی:
فمینیسم اسلامی یکی از گرایشها یا فرمی از فمینیسم است. فیمینیسم اسلامی گرایشی نظری و عملی است که از درون به یک پارادایم اسلامی متصل است و بهطور کلی در ارتباط با نقش زنان در اسلام بحث میکند که به نحوی خواستار برابری کامل همهٔ مسلمانان در وجوه زندگی عمومی و خصوصی بدون هیچ نوع تبعیض جنسیتی میباشد. به عبارت دیگر فیمینیستهای اسلامی از حقوق زنان، برابری جنسیتی و عدالت اجتماعی بر پایه و اساس یک چارچوب اسلامی، دفاع میکنند. فیمینیسم اسلامی فهم و قدرتش را از قرآن میگیرد و در جستجوی حقوق و عدالت برای زنان و مردان در تمامیت وجودشان است.
از آن جا كه اين محروميت نهادينه زنان از تحصيل ، ارائه نقش اجتماعي و كارهاي دستمزدي به جنس و جنسيت زنان مستند مي شد ، فمينيست ها را بر آن داشت كه درباره واژه هاي جنس و جنسيت و به طور اساسي « زن بودن » به بازنگري جدي دست بزنند . هدف از اين بازنگري محدود كردن مفهوم « زن بودن » بود.
در اين ميان لغو نقش هاي جنسيتي در زمينه تقسيم كار ، يكي از هدفهاي فمينيسم به حساب مي آيد . آنان معتقد بودند كه در حقيقت نقش جنسيت از تقسيم كار اجتماعي مبتني بر جنسيت ناشي مي شود كه در اين تقسيم كار ، كارهاي توليدي به عهده مردان نهاده شده است و كارهاي درون خانه و كودك پروري به وسيله زنان صورت مي گيرد.
بدين ترتيب حضور زنان در نيروي كار در دهه هاي ۱۹۲۰ تا ۱۹۷۰ رشد تصاعدي يافت و در دهه هاي پس از جنگ جهاني دوم زنان داراي تحصيلات بالا افزايش يافتند . از بين رفتن مرزهاي جنسيتي ، تقويت ايده تشابه عامل بين زنان و مردن را در همه ميدان ها رواج داد.
در همه نهضتهاي اجتماعي غرب از قرن هفدهم تا قرن حاضر ، محور اصلي دو چيز بود : « آزادي » و « تساوي » و نظر به اينكه نهضت حقوق زن در غرب دنباله ساير نهضتها بود و به علاوه تاريخ حقوق زن و مرد در اروپا از نظر آزاديها و برابريها فوق العاده مرارتبار بود ، در اين مورد نيز جز درباره « آزادي » و « تساوي » سخن نرفت.
ويل دورانت در فصل نهم از كتاب لذات فلسفه مي گويد : « تا حدود سال ۱۹۰۰ زن به سختي داراي حقي بود كه مرد ناگزير باشد از روي قانون آن را محترم بداند . » آنگاه درباره علل تغيير وضع زن در قرن بيستم بحث مي كند ، مي گويد : « آزادي زن از عوارض انقلاب صنعتي است.
وضعيت نظام حقوق زن در اسلام
اسلام در مورد حقوق خانوادگي زن و مرد فلسفه خاصي دارد كه با آنچه در چهارده قرن پيش مي گذشته و با آتچه در جهان امروز مي گذرد مغايرت دارد . اسلام براي زن و مرد در همه موارد يك نوع حقوق و تكاليف و مجازاتها قائل نشده است . پاره اي از حقوق و تكاليف و مجازاتها را براي مرد مناسبتر دانسته و پاره اي از آنها را براي زن و در نتيجه در مواردي براي زن و مرد وضع مشابه و در موارد ديگر وضع نامشابهي در نظر گرفته است.
شك نيست كه لازمه اشتراك زن و مرد در حيثيت انساني و برابري آنها از لحاظ انسانيت ، برابري آنها در حقوق انساني است نه تشابه حقوق.
قرآن كريم مي فرمايد : « خلقكم من نفس واحده » يعني او شما ( اعم از زن و مرد ) را از يك حقيقت آفريد . و پيامبر اعظم ( ص ) فرمودند : « الناس كلهم سواء كالانسان المشط» يعني مردم اعم از زن و مرد ، مانند دانه هاي شانه با هم برابرند.
از ديدگاه اسلام برخلاف فرهنگ ها و ملل پيشين و معاصر غرب و شرق و به طور اصولي زن و مرد هم از جهت ساختار آفرينش و هم در حقوق و تكاليف ، يكسان و همانند هستند و جز در موارد خاصي كه در مقايسه با كل خلقت يا نظام حقوقي موارد محدودي مشاهده مي شود – تفاوتي وجود ندارد.
اشتراكات زن و مرد
در اين قسمت به چند نمونه از اشتراكات تكويني و تشريعي زن و مرد مي پردازيم .
۱:تساوي كامل در برخورداري از ماهيت انساني و لوازم آن . گوهر وجودي زن و مرد از يك حقيقت واحد است . ( نساء – ۱ شوري ۱۱ ، حجرات –۱۳ ، اعراف ۱۸۹ )
۲:تساوي كامل در طي كردن و سير راه تكاملي انساني و قرب به خدا و عبوديت پروردگار نساء – ۱۲۴ ، نحل –۹۷ ، توبه –۷۲ ، احزاب – ۳۵
- ۳:تساوي كامل در امكان انتخاب جناح حق و باطل ، ايمان و كفر .توبه – ۶۷ و ۶۸ ، نور –۲۶ آل عمران ۴۳ و)
۴:اشتراك در بيشتر تكاليف و مسؤوليت ها ، گرچه به جهت فرهنگ محاوره اي ، خطابات به صيغه مذكر بيان شده اند . ( بقره –۱۸۳ ، نور ۲ ، ۳۱ ، ۳۲ ، مائده ۳۸ )
۵:استقلال اجتماعي ، سياسي و اعتقادي زنان و حق مشاركت زنان در عرصه فعاليت هاي اجتماعي ، سياسي و فرهنگي . ( ممتحنه ۱۲-۱۰ )
استقلال اقتصادي زنان و حق ماليكت و اشتغال آنان ( نساء ۳۳) ۶:
۷:برخورداري مادران از حقوق خانوادگي همانند پدران ، بلكه اولويت دادن به حق مادر با توجه به زحمات و تكاليف و مسؤليت هايش . ( عنكبوت – ۸ ، اسرا ۲۳ و ۲۴ ، بقره – ۸۳ ، مريم – ۱۴ ، انعام – ۱۵۱ ، نساء ۳۶ ، لقمان ۱۴ و ۱۵ ، احقاف – ۱۵)
پیشتازی اسلام از غرب در حقوق زنان:
مهر يكي از نمونه هايي است كه مي رساند زن و مرد با استعدادهاي نامشابهي آفريده شده اند و قانون خلقت از لحاظ حقوق فطري و طبيعي سندهاي نامشابهي به دست آنها داده است
در قواين اسلامي « نفقه » نيز مانند مهر وضع خصوصي دارد و نبايد با آنچه در دنياي غيراسلامي گذشته يا مي گذرد يكي دانست . براي وضوح بيشتر مطالب و امكان مقايسه بهتر ، ابتدا وضعيت استقلال زنان در غرب از گذشته تا حال را مورد بررسي اجمالي قرار مي دهيم و بعد به نظر اسلام در مورد نفقه مي پردازيم.
در شرح قانون مدني ايران تأليف دكتر شايگان صفحه ۳۶۲ چنين نوشته شده است.
استقلالي كه زن در دارايي خود و فقه شيعه از ابتدا آن را شناخته است . در حقوق يونان و روم و ژاپن و تا چندي پيش هم در حقوق غالب كشورها وجود نداشته يعني زن مثل صغير و مجنون ، محجور و از تصرف در اموال خود ممنوع بوده است . در انگلستان كه سابقه شخصيت زن كاملاً در شخصيت شوهر محو بود و قانون يكي در سال ۱۸۷۰ و ديگري در سال ۱۸۸۲ ميلادي به اسم قانون مالكيت زن شوهر دار ، از زن رفع حجر نمود . در ايتاليا قانون ۱۹۱۹ ميلادي زن را از شمار محجورين خارج كرد . در قانون مدني آلمان ( ۱۹۰۰ ميلادي ) او در قانون مدني سوئيس (۱۹۰۷ ميلادي ) زن مثل خود شوهر اهليت دارد . چنانچه ملاحظه مي فرماييد زن فرنگي تا نيمه دوم قرن نوزدهم محجور بوده است و حالا چطور شد كه اروپا ناگهان به زن استقلال مالي داد ؟ پاسخ اين پرسش را ويل دورانت در كتاب لذات فلسفه مي دهد و در آنجا به اصطلاح علل آزادي زن را در اروپا شرح مي دهد و در آنجا به حقيقت وحشتناكي برمي خوريم و معلوم مي شود زن اروپايي براي آزادي و حق مالكيت خود از ماشين بايد تشكر كند نه از مردان اروپايي ! آزمندي و حرص صاحبان كارخانه بود براي اينكه سود بيشتري ببرند و مزد كمتري بدهند قانون استقلال اقتصادي در مجلس انگلستان گذراند و به گفته ويل دورانت « آزادي » زن از عوارض انقلاب صنعتي است.
حال آنكه اسلام در هزار و چهارصد سال پيش اين قانون را گذراند و گفت : للرجال نصيب ممااكتسبوا و للنساء نصيب ممااكتسبن » ( نساء ۱۲۰ ) مردان را از آنچه كسب مي كنند و به دست مي آورند بهره اي است.
قرآن كريم در اين آيه كريمه همانطوري كه مردان را در نتايج كار و فعاليتشان ذي حق دانست زنان را نيز در نتيجه كار و فعاليتشان ذي حق شمرد.
پس اسلام سيزده قرن قبل از اروپا به زن استقلال اقتصادي داد با اين تفاوت كه : اولاً انگيزه اي كه سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادي بدهد جز جنبه هاي انساني و عدالت دوستي و الهي اسلام نبوده و در آن جا مطامع كارخانه داران انگلستان وجود نداشت كه اين قانون را وضع كنند و بعد با بوق و كرنا دنيا را پر كنند كه ما حق زن را به رسميت شناختيم و حقوق زن و مرد را مساوي دانستيم.
مورد دوم اينكه آن چه دنياي غرب كرد اين بود كه به قول ويل دورانت زن را از بندگي وجان كندن در خانه ها رهانيد و گرفتار بندگي و جان كندن در مغازه و كارخانه كرد . يعني اروپا غل و زنجيري را از دست و پاي زن باز كرد و غل و زنجير ديگري كه كمتر از اولي نبود به دست و پاي او بست . اما اسلام زن را از بندگي و بردگي مرد در خانه و مزرعه و غيره رهانيد و با الزام مرد به تأمين بودجه اجتماع خانوادگي هر نوع اجبار و الزامي را از دوش زن براي تأمين مخارج خود و خانواده برداشت . زن از نظر اسلام در عين اينكه حق دارد طبق غريزه انساني به تحصيل ثروت و حفظ و افزايش آن بپردازد . طوري نيست كه جبر زندگي او را تحت فشار قرار دهد و غرور و جمال و زيبايي را از او بگيرد . در مورد نفقه زن بر مرد اين است كه مسؤوليت و رنج و زحمات طاقت فرساي توليد نسل از لحاظ طبيعت به عهده زن گذاشته شده است . اين زن است كه بايد بيماري ماهانه ، سنگيني دوره بارداري و بيماري مخصوص اين دوره ، سختي زايمان و عوارض آن را تحمل نمايد ، كودك را شير بدهد و پرستاري كند.
در قوانين كارگري جهان نيز حداقل مزدي كه براي يك مرد قائل مي شوند شامل زندگي زن و فرزندانش مي شود ، يعني قوانين كارگري جهان حق نفقه زن و فرزند را به رسميت مي شناسند . قانون خلقت براي اينكه زن و مرد را بهتر و بيشتر به يكديگر بپيوندد دو كانون خانودادگي را استوار تر سازد زن و مرد را نيازمند به يكديگر آفريده است . اگر از جنبه مالي مرد را نقطه اتكاء زن قرار داده است ،از جنبه آسايش روحي زن را نقطه اتكاء مرد قرار داده است . اين دو نياز مختلف بيشتر آنها را به يكديگر نزديك و متحد مي كند .
رهبر معظم انقلاب:(۱۳/۱۰/۱۳۸۶) در قضیهی زن، آنیكه باید جواب بدهد، آنیكه گریبانش گیر هست، غرب است، نه اسلام، نه جمهوری اسلامی. آنهائی كه مرزهای دو جنس را بكلی از بین بردند، آزادی جنسی را در عمل، در زبان، در تبلیغات، حتّی در فلسفه ترویج كردند، باید پاسخ بدهند. نتیجه این شد كه با توجه به خوی تجاوزگری طبیعی و قوّت طبیعیای كه مرد نسبت به زن دارد، زن مظلوم واقع بشود و نسبت به زن حقكشی انجام بگیرد. زن را وسیلهای برای فروش كالاهایشان قرار بدهند؛ مثل یك كالا، مثل یك متاع! شما این مجلات فرنگی را نگاه كنید؛ برای فروش یك متاع، پیكر لخت یك زن را نشان میدهند! آخر اهانتی از این بالاتر برای یك زن ممكن است؟ آنها باید جواب بدهند.
حجاب، تكریم آن كسی است كه در حجاب است. حجاب زن، تكریم زن است. در بیشتر كشورها- حالا من «بیشتر» كه میگویم، چون همه را اطلاع ندارم- در گذشته، در قدیم، در همین اروپا تا دویست سیصد سال پیش زنهای اعیان و اشراف حجابی روی صورتشان میانداختند؛ در بعضی از فیلمهای قدیمی شاید دیده باشید. یك حجاب میانداختند كه چشمها به روی آنها نیفتد. این، تكریم است. در ایران باستانی زنهای اعیان و اشراف و رؤسا همه باحجاب بودند؛ زنهای افراد پائین و طبقات پست، نه، بیحجاب هم میآمدند؛ مانعی هم نبود. اسلام آمد این تبعیض را گذاشت كنار، گفت نخیر، زن باید باحجاب باشد؛ یعنی این تكریم مال همهی زنان است. آن وقت آنها حالا شدهاند طلبكار، ما شدهایم بدهكار! آنها بدهكارند؛ آنها باید بگویند چرا زن را مثل یك كالا وسیلهی شهوترانی قرار دادند.
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم در جایی دیگر میفرمایند:(۳۰/۷/۱۳۷۶ )
غربیها در زمینهی شناخت طبیعت زن و چگونگی برخورد با جنس زن، دچار افراط و تفریط بودهاند. اساساً نگرش غربی نسبت به زن، یک نگرش مبنی بر عدم برابری و عدم تعادل است. شما به شعارهایی که در غرب داده میشود، نگاه نکنید؛ این شعارها پوچ است و حاکی از واقعیت نیست. فرهنگ غربی را از این شعارها نمیشود فهمید. فرهنگ غربی را باید در ادبیّات غربی جستجو کرد. کسانی که با ادبیّات اروپایی، با شعر اروپایی، با رمان و داستان و نمایشنامههای اروپایی آشنا هستند، میدانند که در چشم فرهنگ اروپایی، از دوران قرون وسطی و بعد از آن تا اواسط قرن فعلی، زن موجود درجهی دوم بوده است! هر چه بر خلاف این ادّعا کنند، خلاف میگویند. شما به نمایشنامههای معروف شکسپیر انگلیسی نگاه کنید، ببینید با چه نفسی و با چه زبانی و با چه دیدی در این نمایشنامهها و سایر ادبیّات غربی به زن نگاه میشود! مرد در ادبیات غربی، سرور و ارباب زن و اختیاردار اوست، که بعضی از نمونههای این فرهنگ و آثار آن، امروز هم باقی است.
امروز هم وقتی زنی با مردی ازدواج میکند و به خانهی شوهر میرود، حتّی نام خانوادگی او عوض میشود و نام خانوادگی مرد را بر خود میگذارد. زن تا وقتی نام خانوادگی خود را دارد که شوهر نکرده است؛ وقتی شوهر کرد، نام خانوادگی زن به نام خانوادگی مرد تبدیل میشود. این رسم غربیهاست؛ در کشور ما این طور نبوده، هنوز هم نیست. زن هویّت خانوادگی خودش را با خودش حفظ میکند؛ ولو بعد از ازدواج. آن، نشانهی همان فرهنگ قدیمی غربی است که مرد سرور زن است.
در فرهنگ اروپایی، وقتی زن با همهی موجودی و املاک خود ازدواج میکرد و به خانه شوهر میرفت، نه فقط جسم او در اختیار شوهر قرار میگرفت، بلکه تمام اموال و املاک و داراییهای او هم که از پدر و خانوادهاش به او رسیده بود، متعلّق به شوهر میشد! این حقیقتی است که غربیها نمیتوانند آن را انکار کنند. این در فرهنگ غربی بود. در فرهنگ غربی، زن وقتی به خانهی شوهر میرفت، شوهر در واقع اختیار جان او را هم داشت! لذا شما در داستانهای غربی و در اشعار اروپایی بسیار میبینید که شوهر به خاطر یک اختلاف اخلاقی، همسر خود را میکشد و کسی هم او را ملامت نمیکند! دختر در خانهی پدر هم حقّ هیچ گونه گزینشی را نداشت.
البته در همان زمان هم در میان غربیها معاشرتهای زن و مرد تا حدودی آزاد بود، ولی اختیار ازدواج و اختیار انتخاب شوهر، یکسره به دست پدر بود. در همان نمایشنامههایی که اشاره کردم، آنچه که شما میبینید، همین است: دختری است که مجبور به ازدواج شده است؛ زنی است که از طرف شوهر خود به قتل رسیده است؛ خانوادهای است که زن در آن در نهایت فشار است. آنچه که هست، از همین قبیل است. این، ادبیّات غربی است. تا اواسط قرن فعلی، همین فرهنگ ادامه داشته؛ اگرچه از اواخر قرن نوزدهم میلادی، حرکتهایی به نام آزادی زنان شروع شده است.
بانوان گرامی؛ بخصوص زنان جوان که میخواهند در این زمینهها فکر بیندیشند، درست توجّه کنند. نکتهی مهم این است که حتّی وقتی در اروپا برای زن حقّ مالکیت معیّن شد – طبق بررسی موشکافانهی جامعهشناسان خودِ اروپا – به خاطر این بود که کارخانهها که تازه بساط فناوری مدرن و صنعت در غرب را گسترده بودند، احتیاج به کارگر داشتند؛ اما کارگر کم بود و احتیاج به کارگرِ زیاد احساس میشد. لذا برای اینکه زنان را به کارخانجات بکشانند و از نیروی کارشان استفاده کنند – که البته مزد کمتری هم همیشه به زنان میدادند – اعلان شد که زن دارای حقّ مالکیت است! در اوایل قرن بیستم بود که اروپاییان حقّ مالکیت را به زن دادند. این، آن نگرش افراطی و غلط و ظالمانه نسبت به زن در غرب و در اروپاست.
یک افراطِ اینچنین، در مقابل تفریط هم دارد. وقتی نهضتی به نفع زنان در چنان فضایی به وجود میآید، طبعاً دچار تفریطهایی از طرف مقابل میشود. لذا شما میبینید در طول چند ده سال، آنچنان فساد و بیبند و باری در غرب به وسیلهی آزادی زنان به راه افتاد و رواج پیدا کرد که خود متفکّران غربی را دچار وحشت کرد! امروز دلسوزان و مصلحان، انسانهای خردمند و باانگیزه در کشورهای غربی، از آنچه پیش آمده است، متوحّش و ناراحتند و البته نمیتوانند هم جلوِ آن را بگیرند. به عنوان اینکه میخواهند به زن خدمت کنند، بزرگترین ضربه را به زندگی او وارد آوردند. چرا؟ بهخاطر اینکه با بیبندوباری، با اشاعهی فساد و فحشا و با آزادی بیقید و شرطِ معاشرت زن و مرد، بنیان خانواده متلاشی شد. مردی که میتواند آزادانه در جامعه اطفای شهوت کند و زنی که میتواند بدون هیچ ایراد و اشکالی در جامعه با مردان گوناگون تماس داشته باشد، هرگز در خانواده، همسران خوب و شایستهای نخواهند بود. لذا بساط خانواده متلاشی شد.
نتیجه:
اسلام كه احياء كننده حقوق زن است سيزده قرن قبل به موضوع حقوق زن پرداخته و گامهاي بلندي در راستاي حقوق انساني او برداشته است. غربیها در زمینهی شناخت طبیعت زن و چگونگی برخورد با جنس زن، دچار افراط و تفریط بودهاند. اساساً نگرش غربی نسبت به زن، یک نگرش مبنی بر عدم برابری و عدم تعادل است.
قرآن كريم همانطوري كه مردان را در نتايج كار و فعاليتشان ذي حق دانست زنان را نيز در نتيجه كار و فعاليتشان ذي حق شمرد.اسلام سيزده قرن قبل از اروپا به زن استقلال اقتصادي داد.
منابع:
-قرآن کریم
-خندان،علی اصغر-نقد مبانی فمینیسم،بنیاد علمی و فرهنگی علامه مطهری-چاپ اول-۱۳۹۸
-ابن سعدون،نای-حقوق زن از آغاز تا امروز-کویر-تهران-۱۳۷۹
- حقوقی،عسکر-حقوق بشر در اسلام-انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی-تهران ۱۳۷۶
- دهخدا،علی اکبر-لغت نامه-موسسه لغت نامه-تهران-۱۳۸۱
- طباطبایی مؤتمنی،منوچهر-آزادی های عمومی و حقوق بشر-دانشگاه تهران-تهران-۱۳۷۵
مطهری،مرتضی-مجموعه آثار-انتشارات صدرا.۱۳۸۹
ثبت دیدگاه