نفس رحمانی از سنخ وجود حقیقی نیست؛ زیرا در عرفان، وجود حقیقی منحصر به خداوند متعالی است. نفس رحمانی، نَفْس ظهور و تجلی و اضافة اشراقی و نسبت است که بر اساس قاعدة الواحد، وحدانی است و در همة تعینات سریان دارد. بنابراین نفس رحمانی همان ظهور یا جلوه یا نسبت اشراقی وحدانی سریانی خداوند متعالی است. بر این اساس، نفس رحمانی، غیر از مظاهر و مجالی نیز خواهد بود؛ زیرا نسبت مظاهر با نفس رحمانی که ظهور است، نسبت تعینات با متعین است؛ زیرا نفس رحمانی مادة اصلی صور و تعینات نظام هستی است و حقیقت بسیطی است که به صور و تعینات متعدد و متکثر عالم شکل میگیرد و متعین و متصور میشود. البته این مغایرت بین ظهور و مظهر از یک جهت است، و از جهت دیگر، عین یکدیگر و با هم متحدند، همچون وجود و ماهیت در دستگاه حکمت متعالیه صدرایی. اگر بخواهیم ظهور و مظهر را با ظاهر که حقتعالی است بسنجیم، باید بگوییم ظاهر و ظهور و مظهر که در یک راستای طولی تودرتو قرار دارند، از یک جهت متحدند و یک حقیقت به شمار میآیند که به اعتبارهای مختلف نفسالأمری از یک جهت ظاهر و از جهت دیگر ظهور و از جهت سوم مظهر است و از جنبة دیگر این سه مغایر یکدیگرند.
اگر بخواهیم در تحلیل حقیقت نفس رحمانی گامی پیشتر برویم باید بگوییم حقیقت نفس رحمانی حقیقت اسمی است؛ بدین معنا که طیف اسمای الهی با چینشهای خاصی که بین خود دارندـ که در بحث تعین ثانی طرح خواهد شدـ و در بستر اسمای کلیهای مانند رحمان و در نهایت در بستر اسم الله وحدت مییابند، جنس و سنخ و حقیقت نفس رحمانی را تشکیل میدهد.
از نکات مهمی که دربارة حقیقت نفس رحمانی باید بدان توجه داشت آن است که نفس رحمانی حقیقتی اطلاقی و مطلق است، لیک اطلاق آن با اطلاق حقتعالی تفاوت دارد: حقتعالی نامتناهی حقیقی و مطلق به اطلاق مقسمی است، اما نفس رحمانی، مقید به قید عموم بوده، حقیقت و هویت آن سریان و عمومیت خارجی است. چنین مطلقی، مطلق قسمی است و اطلاق آن نیز اطلاق قسمی خواهد بود. البته اطلاق و عموم ذهنی مقصود نیست، بلکه اطلاق و سریان خارجی مراد است که از آن به کلی سِعی و یا سعة خارجی تعبیر میشود؛ مانند ربالنوع نسبت به افراد زیرمجموعة خود که گونهای سریان و سعه دارد و از آن به کلی سِعی یاد میکنند. بر این اساس، حقیقت نفس رحمانی را نیز باید دارای چنین اطلاق و سریان خارجیای دانست تا هویت او هویتی از عرش تا فرش باشد. بنابراین نحوة وجودی نفس رحمانی، همان اطلاق و ارسال و سریان در مراتب خود خواهد بود. حقیقتی وحدانی، که در عین حال ساری در مراتب نظام هستی است و از آن به واحد ساری (در برابر واحد اطلاقی و واحد عددی) تعبیر میشود. وحدت واحد ساری، با سریان آن منافاتی ندارد. چنین مطلقی، به قید عموم و اطلاق مقید است، و خاصیت سریانْ این است که کثراتی را در خود داشته باشد؛ زیرا بدون لحاظ کثرت اساساً نمیتوان سریان را تصور کرد.
در فلسفة صدرایی، چهار امر را برای شکلگیری تشکیک خاصی لازم و ضروری میشمارند: وحدت خارجی و ذاتی، کثرت ذاتی و خارجی، بازگشت کثرت به وحدت، و سریان وحدت در کثرت. از این رو در حکمت متعالیه از وجود تشکیکی به واحد ساری تعبیر میشود. در بحث نفس رحمانی نیز چنین تشکیکی جریان دارد، و بر این اساس تمام این چهار امر باید در آن تحقق داشته باشد و کانون توجه قرار گیرد. در نفس رحمانی، هم وحدتی ذاتی و خارجی تحقق دارد، هم کثرتی ذاتی و خارجی، و هم این کثرت ظهورات و مظاهر به وحدت برمیگردد و هم آن وحدت در این کثرات سریان دارد؛ لکن تفاوت، در بستر تحقق این چهار امر است. در تشکیک صدرایی بسترْ وجود حقیقی است، و در دستگاه عرفانی بسترِ تحقق این امور چهارگانه، ظهور وجود است. بنابراین نفس رحمانی حقیقت واحد ساری است که مطلق به اطلاق قسمی و مقید به اطلاق میباشد.
محقق فناری رحمت الله علیه در مصباح الأنس در تفکیک اطلاق نفس رحمانی از اطلاق حقتعالی میگوید:
المقيّد بالإطلاق غير المطلق عن الإطلاق و التقييد، فالمراد بالوجود العام هو الأوّل المقيّد بالعموم وذات الحقّ هو الثاني؛[۱]
آنچه مقید به اطلاق است غیر از چیزی است که از اطلاق و تقیید آزاد است. (اولی مطلق به اطلاق قسمی و دومی مطلق به اطلاق مقسمی است.) پس مراد از وجود عام (و نفس رحمانی) همان اولی است که مقید به عموم و اطلاق است و ذات حقتعالی دومی است.
۱٫ محقق فناری، مصباح الأنس، ص۱۳۵. همچنين، ر.ک: قيصري، شرح فصوص الحكم، ص۷.
منبع: حکمت عرفانی؛ تحریری از درسهای عرفان نظری استاد سید یدالله یزدانپناه صفحه ۳۰۷ تا ۳۲۴
ثبت دیدگاه