نظريه مشاهده مثل:
اين نظريه پذيرفتني نيست؛ زيرا :
۱٫ مثل افلاطوني هنوز ثابت نشده است؛ زيرا براي آن دليل قابل قبولي وجود ندارد و بزرگاني همچون ارسطو در متافيزيک (۴۵۰-۴۲۸) و ابن سينا در الهايات شفا (۳۲۴-۳۱۰) در آن به تفصيل مناقشه کرده اند که يکي از نقدهاي وارد بر آن نقد به مفاهيم نسبي است؛
۲٫ مفهوم عدم، مفهومي بديهي است، ولي ما مثال آن را مشاهده نکرده ايم (هم انديشي معرفت شناسي، ج۳۵)؛
۳٫ در اين نظريه بر عنصر « مشاهده» تأکيد شده است، پس مراد از آن يا مشاهده حصولي است يا حضوري. اگر مراد، مشاهده حصولي حسي باشد، که بعيد مي نمايد؛ زيرا افلاطون در ارائه نظريه مثل به عالمي وراي عالم حسي مادي نظر دارد. پس اين نظريه به يک قسم از اسرار بداهت باز مي گردد که تشريح آن در قول به تفصيل در مقاله ديگري ( عارفي، « بداهت تصوري و اقوال در مسئله»، فصل نامه معارف عقلي، ش ۶) گذشت و آن اينکه مفاهيم به دست آمده از طريق حواس بديهي اند، و اگر مراد از مشاهده مثل، علم حضوري باشد، چنان که چنين مي نمايد، پس اين نظريه نيز به قول سوم، يعني
« نظريه تحويل به علم حضوري» باز مي گردد.
نظريه مشاهده مثل: اين نظريه پذيرفتني نيست؛ زيرا :۱٫ مثل افلاطوني هنوز ثابت نشده است؛ زيرا براي آن دليل قابل قبولي وجود ندارد و بزرگاني همچون ارسطو در متافيزيک (۴۵۰-۴۲۸) و ابن سينا در الهايات شفا (۳۲۴-۳۱۰) در آن به تفصيل مناقشه کرده اند که يکي از نقدهاي وارد بر آن نقد به مفاهيم نسبي است؛۲٫ […]
ثبت دیدگاه