انسان داراى غرایز، عواطف، انفعالات، احساسات، امیال و انگیزه ها و كیفیّات نفسانى و روانى زیادى است. هریك از اصطلاحات فوق معانى مختلفى دارند و با توجه به اینكه نسبت و رابطه عام و خاص با یكدیگر دارند، ما به ذكر همه آنها پرداختیم تا هم تفاوت هاى آنها و هم وجه مشترك آنها ملحوظ گردد. جهت روشن گرى بیشتر ما به پارهاى از آن مفاهیم اشاره مىكنیم:
۱ـ غرایز: كشش ها و ادراكات غیر اكتسابى مربوط به نیازهاى حیاتى كه با اندامى از اندام هاى بدن ارتباط دارد، «غریزه» نامیده مىشود؛ مثل غریزه خوردن و آشامیدن كه هم نیاز طبیعى انسان را رفع مىكند و هم با اندام گوارشى مرتبط است. یا غریزه جنسى كه بقاى نسل را تضمین مىكند و با دستگاه تناسلى ارتباط دارد.
۲ـ عواطف: میل هایى است كه در رابطه با انسان دیگر به هم مىرسند؛ مثل عاطفه والدین به فرزند و برعكس، و یا كشش هاى گوناگون ما نسبت به انسانهاى دیگر. هرچه روابط اجتماعى، طبیعى و معنوى بیشتر باشد، عاطفه قوىتر مىشود؛ مثلاً در رابطه والدین با فرزند، چون پشتوانهاى طبیعى دارد، عاطفه قوىتر است و رابطه معلم و متعلّم تنها پشتوانهاى معنوى دارد.
۳ـ انفعالات یا كشش هاى منفى در مقابل عواطف و عكس آن است؛ یعنى حالتى روانى است كه براساس آن انسان به علّت احساس ضرر یا ناخوشایندى، از كسى فرار یا او را طرد مىكند. نفرت، خشم و كینه و امثال آن جزو انفعالات محسوب مىشوند.
۴ـ احساسات: طبق برخى اصطلاحات، احساسات حالت هایى است كه از سه مورد مذكور قبلى شدیدتر و تنها به انسان اختصاص دارد. آن سه مورد قبلى، كم و بیش، در حیوانات نیز موجود است، ولى احساسات ویژه انسان است؛ مثل احساس تعجّب، احساس استحسان، احساس تجلیل، احساس عشق … تا برسد به احساس پرستش.
مسلماً هر رفتارى كه از انسان سر مىزند، ناشى از میل و كششى است كه در انسان وجود دارد و انسان در انجام هر كارى به دنبال تأمین خواسته ها و نیازش هست. پس منشأ همه فعالیت ها و حتى منشأ اندیشیدن، میل و انگیزهاى است كه در انسان وجود دارد. این امیال فطرى به دو دسته تقسیم مىشوند: دسته اول امیالى هستند كه مربوط به حیات و زندگى مادى انسان هستند؛ مثل غریزه تغذیه و غریزه جنسى. وجه مشترك این امیال این است كه محدود و موقتى و غیر اصیل مىباشند و همواره ظهور و بروز ندارند. موقتى بودن این امیال از آن روست كه هدف محدودى دارند و زود آن هدف تأمین مىشود و با تأمین و اشباع نیاز انسان، طبیعى است كه آن میل نیز فروكش مىكند. مثلاً كسى كه گرسنه است، وقتى غذا خورد و سیر گشت، دیگر تمایلى به غذا ندارد. بى تردید این دسته از امیال نمىتوانند هدف و كمال نهایىانسان را نشان دهند و در نهایت تداوم حیات انسان بر روى زمین را نشان مىدهند. ما وقتى به غریزه تغذیه نظر مىافكنیم، به روشنى درمى یابیم كه هدف آن تأمین نیازهاى غذایى بدن ماست تا ما سالم بمانیم و زندگى مان تداوم یابد. آن گاه سؤال اساسى و اصلى این است كه چرا ما خلق شدهایم و هدف نهایى زندگى ما چیست؟ هم چنین هدف از تعبیه غریزه جنسى در انسان این است كه نسل ما منقرض نگردد؛ چون بدون غریزه جنسى انسان تمایلى به ازدواج پیدا نمىكند و در نتیجه، نسل او منقرض مىگردد. آن گاه سؤال اساسى این است كه چرا نسل باید حفظ گردد و رو به فزونى رود؟
در مقابل، بخشى از امیال انسان هیچگاه فروكش نمىكنند و همواره در انسان فعّال باقى مىمانند و رفته رفته شدیدتر نیز مىگردند. این امیال اصیل از انسانیّت و فعلیت اخیر انسان نشأت مىگیرند و خواسته هاى اصیل و دایمى انسانى را پیجویى مىكنند. بى تردید در پرتو شناخت این امیال و جهت یابى آنهاست كه انسان بر هدف اصلى خویش وقوف مىیابد. هدفى كه حیات انسانى و مجموعه امكاناتى كه هر فردى از آنها برخوردار است، مقدمه وصول به آن مىباشند و براى تأمین آن تحقق یافتهاند.
در كل، با توجه به نقش و اهمیّت غرایز، احساسات، عواطف و … فلاسفه، روان شناسان و روان كاوان از زوایاى گوناگونى آنها را مورد بررسى قرار دادهاند و درباره شناخت حقیقت، دسته بندى و تشخیص تمایلات اصیل از غیر اصیل و كیفیت پیدایش و رشد، و ارتباط آنها با اعضاى بدن، و مخصوصاً سلسله اعصاب و مغز و غدد، نظرات گوناگونى ابراز داشتهاند.
ثبت دیدگاه