واژه امکان در فلسفه، هنگامی که بدون قید خاصی به کار میرود به معنای سلبِ ضرورتِ وجود و عدم از ماهیت است که همان امکان ماهوی است. اما واژهٔ امکان در فلسفه، گاه با قیود مختلفی همراه میشود که در هر مورد، معنای متفاوتی را افاده میکند.
امکان در یک معنا، به “استعداد یک شیء برای پذیرش حالتی جدید”[۱] گفته میشود که به همین مناسبت، این امکان را امکان استعدادی مینامند. حالت جدیدی که شیء میپذیرد، ممکن است “صورت”(فعلیت) یا “عَرَض” جدیدی باشد. مثلاً چوب با سوختن تبدیل به خاکستر میشود و در این فرایند، اساساً چوب به مادهٔ جدیدی (خاکستر) بدل میشود که در این نوع تغییر در اصطلاح فلسفه، صورت شیء تغییر میکند و در مثال ما صورتِ چوب به صورتِ خاکستر تبدیل میگردد. با توجه به فرایندِ تبدیل چوب به خاکستر، درمییابیم که وضعیت و حالت خاصی در چوب تحقق دارد که باعث میگردد با سوختن به خاکستر تبدیل شود؛ زیرا چیزهای سوختنیِ دیگری مثل نفت با سوختن، خاکستر ایجاد نمیکنند ولذا میفهمیم که سببِ تولیدِ خاکستر در وضعیت و حالتِ خودِ چوب نهفته است که در اصطلاح فلسفی از آن به استعداد چوب برای تبدیل به خاکستر یاد میکنند.
از آنجا که پذیرش حالت جدید به معنای حصول تغییر در شیء میباشد، باید این معنا از امکان را مختص ماده و اجسام مادی دانست؛ زیرا شمول امکان استعدادی بر همه موجودات، مستلزم این است که امور غیر مادی و مجردات نیز دارای امکان استعدادی شمرده شوند که در این صورت، مجردات را باید دستخوشِ تغییر و تحولات دانست (چون امکان استعدادی در یک شیء، مستلزم آن است که آن شیء قابلیت تغییر داشته باشد)؛ در حالی که تغییر در مجردات (موجودات غیر مادی) محال است، زیرا مجردات هر کمال مطلوبی را که میتوانند داشته باشند بنحو بالفعل دارند ولذا هیچ حالت منتظرهای ندارند تا برای تحقق آن، تغییر کنند.از این رو، امکان استعدادی را باید وصفی وجودی برای اجسام و مادیات محسوب کرد.
امکان استعدادی، در دیدگاه مشهور فلاسفه از مفاهیم ماهوی محسوب میشود که در میان مقولات دهگانهٔ ماهوی (یعنی اجناس اصلی ماهیات) ، آن را از مقولاتِ عَرَضی میشمرند. بنابراین اغلبِ فلاسفه اسلامی، امکان استعدادی را نوعی عَرَض میدانند و از میان مقولات عرضی (اجناس اصلی اعراض)، آن را از جنسِ “کیفیت” محسوب میکنند. بدین ترتیب امکان استعدادی، کیفیتی است که شرط لازمِ پذیرشِ حالت جدید در ماده است و بدون آن حصول تغییر و تبدل در مادیات، ممکن نخواهد بود.[۲] نام دیگرِ امکان استعدادی، “کیف استعدادی” است.
در مورد تفاوت امکان استعدادی با امکان ماهوی (امکان خاص) باید گفت که امکان استعدادی، به تبعِ نزدیکی یا دوریِ شیء نسبت به حالت جدیدی که میتواند بپذیرد، دارای شدت و ضعف میشود و لذاست که استعدادِ شدید یا ضعیف معنادار است و موضوع یا موصوف این امکان، ماده موجود در خارج است. اما امکان ماهوی، وصفی عقلی برای ماهیتی است که عقل، تنها خودِ آن ماهیت را (صرفِ نظر از هر چیز دیگر حتی وجود یا عدم آن) در نظر گرفته است و لذا موضوع امکان ماهوی، ماهیتِ انتزاعی است و خود این امکان نیز وصفی اعتباری و از معقولات ثانیه فلسفی محسوب میشود.[۳] امکان ماهوی شدید و ضعیف نیز نمیشود چرا که معنای آن عبارت است از “سلب ضرورت” و سلب، شدت و ضعف ندارد. امکان ماهوی (بر خلاف امکان استعدادی که تنها وصف ماهیات موجود در عالم واقع است)، خواه ماهیت موجود باشد خواه معدوم، همواره وصف ماهیت قرار میگیرد. [4]
منابع :
[۱]. شیرازی، صدرالدین، اسفار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۱م ، ج۱، ص ۱۵۴٫
[۲]. سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة، تهران، ناب، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۲۸۰٫
[۳] . ر.ک: “امکان ماهوی”.
[۴]. اسفار، ج۱، ص۱۵۴ و طباطبایی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۲۰ق، ص۶۲٫
ثبت دیدگاه