حريت در اسلام به چه معنا است؟
كلمه حريت به آن معنايى كه مردم از آن در ذهن دارند، عمر و دورانش بر سر زبانها، بيش از چند قرن نيست.
و چه بسا اين كلمه را نهضت تمدنى اروپا كه سه، چهار قرن قبل اتفاق افتاد بر سر زبان ها انداخت.
ولى عمرِ معناى آن بسيار طولانى است،
يعنى بشر از قديم ترين اعصارش خواهان آن بوده.
و به عنوان يكى از آرزوهايش در ذهنش جولان داده.
ريشه طبيعى و تكوينى اين معنا، جهاز حريت است و آن عبارت است از :
اراده اى كه او را بر عمل وامی دارد.
چون اراده حالتى است درونى كه اگر باطل شود حس و شعور آدمى باطل مى شود و معلوم است كه باطل شدن حس و شعور به بطلان انسانيت منتهى مىگردد.
نکته اینجاست که:
انسان موجودى است اجتماعى و طبيعتش او را به سوى زندگى گروهى سوق مى دهد.
و لازمه اين سوق دادن اين است كه يك انسان اراده اش را داخل در اراده همه و فعلش را داخل در فعل همه كند.
و باز لازمه آن اين است كه در برابر قانونى كه اراده ها را تعديل مى كند و براى اعمال مرز و حد درست مى كند، خاضع گردد.
لذا بايد بگوئيم:
همان طبيعتى كه آزادى در اراده و عمل را به او داد، دوباره همان طبيعت بعينه ارادهاش و عملش را محدود و آن آزادى را كه در اول به او داده بود مقيد نمود.
از سوى ديگر:
اين محدوديتها كه از ناحيه قوانين آمد به خاطر اختلافى كه در قانون گذاران بود مختلف گرديد.
ترجمه المیزان .جلد ۴. صفحه ۱۸۴.
ثبت دیدگاه