اسلام حريتى به بشر داده كه قابل قياس با حريت تمدن عصر حاضر نيست و آن آزادى از هر قيد و بند، جز عبوديت براى خداى سبحان است و اين هر چند در یک كلمه” حريت” خلاصه مى شود ولى معنايى وسيع دارد که
آيا آزادى واقعى آن است كه اسلام آورده، يا بى بند و بارى است كه تمدن حاضر آورده⁉️
پس احكام اسلام هر چند كه حكم است و حكم، محدوديت است، ولى در حقيقت تمرين آزاد شدن از قيود ننگين حيوانی است.
گویا اسلام بشر را در بهره گيرى از رزق طيب، مزاياى زندگى و مباحات، آزاد گذاشته، اما اين شرط را هم كرده كه در همان طيبات افراط و يا تفريط نكنند و فرموده:
قلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ …
عجیب آن است كه بعضى مفسرين خواسته اند اثبات كنند كه در اسلام، عقيده آزاد است، و استدلال كرده اند به آيه شريفه:
لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ
در حالیکه توحيد اساس تمامى احكام اسلام است؛ چطور ممكن است كه:
اسلام آزادى در عقيده را تشريع كرده باشد؟
و اگر آيه بالا بخواهد چنين چيزى را تشريع كند آيا تناقض صريح نخواهد بود؟
قطعا تناقض است و آزادى در عقيده در اسلام مثل اين است كه دنياى متمدن امروز قوانين تشريع بكند و آن گاه در آخر اين يك قانون را هم اضافه كند كه:
مردم در عمل به اين قوانين آزادند.
ترجمه الميزان، ج۴، ص: ۱۸۴
ثبت دیدگاه