تقسیم بندی آباء کلیسا
مورخان مسیحی آباء کلیسا را به چند گروه تقسیم میکنند. گاهی آنها را در ارتباط با شورای نیقیه (۳۲۵میلادی) آباء قبل و بعد از شورای نیقیه یا به عبارتی دیگر «آباء متقدم» و «آباء متاخر» میخوانند.[۱۳]
دوره آباء متقدم همان دوره خفای مسیحیت و دوره دفاعیهنویسی برای مقابله با افکار مشرکین و سایر ادیان محسوب میشود. در این دوران، پدران مدافعهنویس یونانی که نسل پس از پدران رسولند به بررسی کلامیتر از اعتقادات مسیحی پرداخته و از فلسفه یونان امداد جستهاند.[۱۴]
دوره متأخر آباء (از حدود ۳۱۰ تا ۴۵۱) را شاید بتوان نقطه عطفى در تاریخ الهیات مسیحى دانست. در این زمان، الهیدانان از آزادى عمل برخوردار بودند و هراسى از تعقیب و آزار نداشتند و مىتوانستند با رشتهاى از موضوعات مواجه شوند که اهمیت بسیارى در تثبیت اجماع الهیاتى نوظهور در کلیساها داشت.
تثبیت چنین اجماعى، مستلزم بحثهایى گسترده و فرایند فراگیر دردناکى بود که طى آن کلیسا دریافت که باید بر اختلافات و کشمکشهاى مستمر فایق آید. با این حال، مقدار مهمى از وفاق ـ که سرانجام در اعتقادنامههاى جهانى تبلور یافت ـ در همین دوره سازنده شکل گرفت.[۱۵]
گاهی نیز بر اساس دورههای تاریخی به گروههای جغرافیایی یا فکری تقسیم کردهاند و گاهی آنها را از لحاظ زبان به دو گروه «آباء یونانی زبان» و «آباء لاتینی زبان» تقسیم میکنند. به نظر میرسد که تقسیم آخر برای درک چگونگی شکل گرفتن تفکر مسیحی، تبیین تاریخی و شرح اعتقادات آن مناسبتر از دیگر تقسیمها باشد.[۱۶]
آباء یونانیزبان نسل پس از پدران رسولی هستند که کار خود را با دفاعیهنویسی آغاز نمودند. آنان در برابر فیلسوفان مشرک یونانی، مجبور به دفاع از عقاید مسیحیت به زبان خود آنها بودند به همین دلیل در مباحث الاهیاتی خود بیشتر به فلسفه روی آوردند و از مباحث مهم فلسفی در سخنان و نوشتههای خود بهره جستند. از آن سو آباء لاتینیزبان که از قرن سوم کار خود را با ترتولیان آغاز کرده و شروع به تعریف و تبیین اصول الاهیات مسیحی به زبان لاتینی نموده بودند[۱۷]؛ کمتر به مباحث فلسفی پرداخته و بیشتر از نقل و مسائل موجود در سنت و کتاب مقدس بهره میجستند.
الاهیدانان برجسته این دوره
بر اساس تقسیمبندی بالا، میتوان آباء بزرگ این دوره را در دو بخش معرفی کرد.
برجستهترین آباء یونانیزبان عبارتند از:
پولیکارپ شهید (شاگرد یوحنای رسول)، ژوستین شهید (نخستین مدافعه نویس، طرفدار فلسفه، قائل به نظریه لوگوس بذرافشان)، کلمنت اسکندرانی (موسس مکتب فلسفی و تفسیری اسکندریه)، اریگن (طرفدار سلسله مراتب الوهی، تحت تاثیر ناستیسیزم)، ایرنئوس اهل لیون (پل ارتباطی بین الاهیات یونانی و الاهیات لاتینی، مقابله با بدعت گنوسی و تأکید بر سلسلهمراتب رسولی)، آتاناسیوس (مدافع الوهیت پسر)، گریگوری نازیانزنوسی و باسیل (آباء کاپادوکیهای، تعریف و تبیین تثلیث)، یوحنای زریندهان (اسقف قسطنطنیه، قابلیت بیمانند و شگرف در موعظه)، پلاگیوس (آزادی اراده انسان)، نسطوریوس (طرفدار نظریه دو طبیعت و دو ذات، مریم مادر خدا نیست)، سیریل (مونوفیزیت و مریم مادر خدا)، یوحنای دمشقی (غالبا به عنوان آخرین نفر از پدران یونانی کلیسا نامیده میشود، جمع آوری تعالیم قبلی پدران کلیسا در یک مجموعه نظام مند و مدون). البته روشن است که تمامی این شخصیتها مورد قبول همهی کلیساها نیستند. برخی از این شخصیتها تنها مورد قبول یک کلیسا و برخی نیز تنها در گذشته، مورد قبول برخی از گروههای مسیحی بودهاند.
برجستهترین آباء لاتینی نیز عبارتند از:
ترتولیان (پدر الاهیات لاتینی، مدافع نظریه مونتانیست، مبدع بیش از ۵۰۰ واژه مسیحی از جمله تثلیث)، آمبروز (اسقف شهر میلان، قائل به نظریه کلیسا بالاتر از امپراطور، طرح روش تمثیلی در کلیسای غرب)، جروم (ترجمه کتاب مقدس به زبان لاتینی یا همان ترجمه ولگات)، سیپریان (اسقف کارتاژ در قرن دوم، نقش مهم در مناقشه دوناتیستی)، اورلیوس آگوستین اهل هیپو (بزرگترین و پرنفوذترین متفکر کلیسای مسیحی در سراسر تاریخ کلیسا، نظریه کلیسا، تساوی صدور روحالقدس، تساوی رتبه، فیض، آنتی پلاگیوس)، گریگوری کبیر(خادم خادمین خدا)[۱۸]
مهمترین جریانات و گرایشها در دوره آباء
۱- گنوسیگری (ناستیسیزم)
“گنوسیس” واژهای یونانی و به معنای معرفت حقیقی یا عرفان است و در اصطلاح الهیدانان مسیحیت به گروهی گفته میشود که در اوایل قرن دوم میلادی به ظهور رسیدند که اعتقاد به نجات از طریق معرفت داشتند. این معرفت به نظر گنوسیها درک منشا روح، وضع ناگوار روح در این جهان و راه خروج از این وضع ناگوار بود. در این بین، برخی از متکلمان مسیحی برای اینکه اعتقادات خود را برای فرهنگهای مختلف قابل فهم کنند، آموزههای مسیحی را با سنت یهودی و فرهنگ یونانی و رومی پیوند دادند تا از این طریق عقاید مسیحی را برای جوامع یونانی شده مصر و روم خِردپذیر گردانند. افراطیترین این متکلمان گروهی بودند که بعدها گنوسی نامیده شدند.[۱۹]
۲- مارکیونیزم
“مارکیونیزم” حاصل تلاشهای مارکیون، یکی از کشیشان شهر رم است. وی ادعا کرد که متن مقدس عبری نسخ شده و خدای مذکور در آن نیز غیر از خدای مسیحیت بوده و بی رحم و تجاوزکار است. خدای حقیقی که خالق عالم ارواح است، بر انبیاء بنیاسرائیل مجهول مانده است و این عیسی بود که او را بر انسانها هویدا کرد.
او میگفت: انسان در زنجیر اسارت جسم که خدای تورات، یهوه، بر وجود او نهاده است باقی بود تا آنکه عیسی ظاهر شد و از آن پس انسان میباید به یاری خدای متعال که همان عیسی است، خود را از حبس تن رها سازد… او به این ادعا اکتفا نکرد و انجیل نوینی را برای پیروان پر شمارش تحریر کرد (از میان چهار انجیل او فقط انجیل لوقا را معتبر میدانست).[۲۰]
۳- مونتانیزم
مونتانوس حدود سال ۱۵۶ میلادی در فریجیه (در ترکیه فعلی) ظهور کرد و مدعی شد که در سلسله انبیاء قرار دارد. او خود را مأمور میدانست که مسیحیان را به همان سادگی کلیسای اولیه باز گرداند و تحقق پیشگویی عید پنجاهه را اعلام نماید.
مونتانیها معتقد بودند که کار جهان تمام شده و به زودی پایان آن فرا میرسد و با توجه به این امر، روی زهدورزی بیشتر، تاکید میکردند. در نتیجه از ازدواج خودداری کرده و روزههای طولانی میگرفتند و از شهادت هراسی نداشتند.[۲۱]
۴- مانویت
یک اسلوب دینی فلسفی که قردی ایرانی به نام مانی (۲۱۵- ۲۷۶م) وضع کرد و مخلوطی است از مبادی زرتشتیان، بوداییان، یهود، گنوسیها و مسیحیان. اصل آن بر ثنویت استوار است یعنی اعتقاد به دو عنصر خیر و شر در عالم….[۲۲]
۵- مسیحیت یهودی
یهودیانی که مسیحی شده بودند تحت عنوان “ابیونی ها” ظاهر شدند. ایشان بر شریعت موسی تأکید میکردند و مسیح را به عنوان پیامبر و مسیحای خود پدیرفته بودند. ایشان به تبعیت از ابیونیهای نخستین یعقوب را به عنوان رهبر کلیسای اورشلیم بسیار تکریم میکردند و از پذیرش پولس به عنوان یک رسول سرباز میزدند. [23]
۶- مسیحیت رسمی
مسیحیت تثلیثگرای رسمی که عیسی را خدا میدانست.
تحولات الاهیاتی در زمان آباء
دوره آباء دورهای است که تقریبا شاکله اصلی و اساسی الاهیات مسیحی شکل گرفته و بنیان آن ریخته شده است. چندین مساله بسیار مهم و حیاتی در الاهیات مسیحی که در این دوره مورد بحث و بررسی واقع شده و به نقطه مطلوب رسید؛ از این قرارند:
۱- قانونیشدن کتاب مقدس: در این دوره بود که کتاب مقدس مسیحیان به صورت کنونی در آمده و با همین محدوده و شکل قانونی اعلام شد.
۲- مشخصشدن نقش سنت در ایمان مسیحی: در مقابله با گنوسیگری و تفسیر خودسرانه و بیمبنا از کتاب مقدس کلیسای اولیه مجبور شد تا به تفسیر سنتی از کتاب مقدس و ارائه ایمان مسیحی به شکل سنتی روی آورد. این سنت همان سنت به جا مانده از رسولان محسوب میشود که کلیسا به واسطه آن هدایت یافت و به تفسیر کتاب مقدس رهنمون شد.
۳- پیوندخوردن الاهیات مسیحی با فرهنگ سکولار: یعنی جواز استفاده از فلسفه، شعر و ادبیات کلاسیک آن دوران و تکیه زدن بر آن برای دفاع از ایمان مسیحی.
۴- تنظیم شدن اعتقادنامههای جهانی رسولان و نیقیه.
۵- تثبیت عقیده به دوماهیتی بودن حضرت عیسی: در دوره آباء مباحث مسیحشناسانه و ماهیت الوهیت به شدت رواج داشت. در این دوره بود که عقیده همجوهر بودن مسیح با خدا و همچنین وجود دو ماهیت الاهی و بشری در عیسی تثبیت گردید.
۶- شکلگیری نهایی آموزه تثلیث
۷- آموزه کلیسا: تبیین نوع و چگونگی قداست کلیسا و نبرد الاهیاتی آگوستین با گروه دوناتیان.
۸- آموزه فیض: تبیین آموزه فیض به صورت کنونی آن توسط آگوستین و مقابله او با آیین پلاگیوسی.[۲۴]
منابع :
[۱]. رساله اول به قرنتیان ۴: ۱۵
[۲]. متی ۲۳: ۸-۱۲
[۳]. باغبانی، جواد و رسول زاده، عباس؛ شناخت مسیحیت، قم، انتشارات موسسسه امام خمینی، ۱۳۸۹، ص۱۴۳و۱۴۴.
[۴]. Apostolic Fathers
[۵]. Apologists
[۶]. ژیلسون، اتین؛ تاریخ فلسفه در قرون وسطا، ترجمه رضا گندمی نصرآبادی، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۹، ص۱۲.
[۷]. باغبانی، جواد و رسول زاده، عباس؛ پیشین.
[۸]. مک گراث، آلیستر؛ درآمدی بر الهیات مسیحی، ترجمه عیسی دیباج، تهران، کتاب روشن، ۱۳۸۵، ص۷٫
[۹]. باغبانی، جواد و رسول زاده، عباس؛ پیشین.
[۱۰]. مک گراث، آلیستر؛ درآمدی بر الهیات مسیحی، پیشین، ص۷ و ۸٫
[۱۱]. ژیلسون، اتین؛ تاریخ فلسفه در قرون وسطا، پیشین، ص۱۲و۱۳.
[۱۲]. مک گراث، آلیستر، درآمدی بر الهیات مسیحی، پیشین، ص۸ و ۹
[۱۳]. ایلخانی، محمد؛ تاریخ فلسفه در قرون وسطی و رنسانس، تهران، انتشارات سمت، چاپ دوم، ۱۳۸۶، ص۲۳.
[۱۴]. ایلخانی، محمد؛ پیشین، ص۳۸.
[۱۵]. مک گراث، آلیستر؛ پیشین، ص۹٫
[۱۶]. ایلخانی، محمد؛ پیشین، ص۲۳.
[۱۷]. میشل، توماس؛ کلام مسیحی؛ ترجمه حسین توفیقی، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۷هش، چاپ سوم، ص۱۲۱.
[۱۸]. لین، تونی؛ تاریخ تفکر مسیحی، ترجمه روبرت آسریان، تهران، نشروپژوهش فرزان روز، ۱۳۸۶، چاپ سوم، ص۱۵-۱۶۵.
[۱۹]. ویور، مری جو؛ درآمدی به جهان مسیحیت، ترجمه حسن قنبری، قم، مرکز ادیان و مذاهب،۱۳۸۱، ص ۱۰۲٫
[۲۰]. Adolf von Harnak, History of dogma, translated by Neil Buchanan, Boston, little, brown and company, 1901,vol.1, p.269.
[۲۱]. لین، تونی؛ تاریخ تفکر مسیحی، پیشین، ص۲۴.
[۲۲]. ناس، جان بایر؛ تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۸۲، چاپ ۱۳، ص۶۴۱.
[۲۳]. کرنز، ارل ای؛ سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ؛ آرمان رشدی، انتشارات ایلام، ج۱، ص ۹۹ و دانیلو، ژان؛ ۲۲٫ ریشههای مسیحیت دراسناد بحرالمیت؛ دکترعلی مهدی زاده، قم، نشرادیان، بهار۱۳۸۳، چاپ اول، ص۱۴۲و۱۴۳.
[۲۴]. مک گراث، آلیستر؛ پیشین، ص۱۵- ۲۶٫
ثبت دیدگاه