حدیث روز
امام علی (علیه السلام) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۲۰ مهر , ۱۴۰۳ 8 ربيع ثاني 1446 Friday, 11 October , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 469 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 11 تعداد دیدگاهها : 2×
آزادی (۱)
۰۴ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۳:۳۷
شناسه : 2136
13

آزادی جوهره درونی وجود انسان و هم سرشت شخصیت انسانی و مشخص طبیعت اوست. آزادی یکی از ارزش‌های بنیادین و اساسی[۱] در جوامع مردم سالار محسوب می‌شود که زیر بنا و بستر بیشترین توجه‌های حقوق بشری و ارتباط میان افراد و دولت‌ها را در این جوامع شکل می‌دهد.[۲] حق در یک جلوه به معنای آزادی است. از […]

ارسال توسط : منبع : پژوهه
پ
پ

آزادی جوهره درونی وجود انسان و هم سرشت شخصیت انسانی و مشخص طبیعت اوست. آزادی یکی از ارزش‌های بنیادین و اساسی[۱] در جوامع مردم سالار محسوب می‌شود که زیر بنا و بستر بیشترین توجه‌های حقوق بشری و ارتباط میان افراد و دولت‌ها را در این جوامع شکل می‌دهد.[۲] حق در یک جلوه به معنای آزادی است. از همین رو تحلیل مفهوم آزادی، در تحلیل مفاهیم کلیدی حقوق بشر معاصر از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. حتی حمایت از آزادی منوط به فهم صحیح یا دست کم برداشتن روشن از آزادی بوده و هرگز نمی‌توان از آزادی حمایت کرد مگر آنکه نخست مفهومی روشن از آن را در ذهن داشت. بنابراین گام نخست و هدف عمده در این مقاله تحلیل مفهوم آزادی بوده و مباحث مربوط به بحث‌های هنجاری درباره توجیه آزادی به گونه‌ای گذرا مورد اشاره قرار می‌گیرد. هر چند به این نکته نیز اذعان می‌شود که تبیین مفهوم آزادی فارغ از مبانی توجیهی آن و به عبارت دیگر فارغ از موضع ماهوی نسبت به آن – اگر شدنی باشد – چندان کار آسانی نیست.

۱٫ مفهوم آزادی

قبل از تبیین مفهوم آزادی توجه به این نکته ضروری است که باید میان مفهوم آزادی و مفهوم اختیار تفاوت قایل شد و آن دو را یکسان نپنداشت . -در زبان انگلیسی برای مفهوم آزادی از واژه‌ای Freedom و Liberty و برای اختیار از اصطلاح Free – Will استفاده می‌گردد، گرچه واژه Freedom دارای معنایی گسترده‌تر و قوی‌تری از واژه Liberty بوده و شامل تمامی قلمروها و محدوده‌ها می‌شود و [واژه Freedom] اغلب در شکل ترکیبی «آزادی‌های بنیادین (اساسی)» مشاهده می‌شود که بیانگر آزادی‌هایی‌اند که به‌طور مطلق جهت حفظ و حمایت از کرامت انسانی در جوامع سازمان یافته ضروری بوده و به عنوان حمایت حداقلی مورد پذیرش قرار گرفته است.

زیرا اولی (آزادی) مفهومی باید – انگار و دوم (اختیار) مفهومی هست – انگار بوده که با هم متفاوتند. [3] بنابراین آزادی را نمی‌توان به معنای اختیار گرفت، چه بسا موجوداتی مختار باشند اما آزاد نباشند، نظیر انسان‌ها در جوامع استبدادی و تحت حاکمیت نظام‌های توتالیتر که در عین برخورداری از ویژگی اختیار، آزادی تصمیم گیری از روی اراده آزاد و انجام بسیاری از او را ندارند.[۴]

در تبیین مفهوم آزادی دو گونه مفهوم از آزادی تحت عنوان آزادی منفی[۵] و آزادی مثبت[۶] باید مورد بررسی قرار گیرد.[۷]

مفهوم منفی از آزادی (آزادی منفی)

مفهوم منفی از آزادی بر این ادعا است که وقتی می‌گوییم انسان در انجام امری آزاد است بدین معناست که مانعی بر سر راه او در انجام امر مزبور وجود ندارد. آزادی در این مفهوم یعنی عدم مانع، همین که کسی جلوی انجام فعل از سوی فاعل را نگیرد او آزاد است. چنین مفهومی از آزادی را به «آزادی از» نیز تعبیر می‌نمایند. آزادی یعنی آزادی از موانع و قیود، موانع و قیودی که از روی عمد و به گونه‌ای ناموجه بر سر راه انجام اختیاری افعال قرارگرفته‌اند.[۸]

آن گونه که برلین در تبیین چنین مفهومی بیان می‌کند: «غالباً به آن میزان می‌توان گفت من آزادم که دیگر یا دیگرانی در فعالیت من مداخله نکنند. آزادی سیاسی در حوزه‌ای معنا می‌یابد که انسان بتواند بدون ممانعت دیگران عمل نماید. اگر توسط دیگران از عملی منع شوم، عملی که اگر منع آنان نبود آن را انجام می‌دادم به همان میزان غیر آزادم».[۹]

آزادی منفی در حوزه حقوق مدنی – سیاسی به معنای نبود و فقدان ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها بر سر اعمال اراده است، بنابراین هر چه ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها بیشتر باشد به همان میزان آزادی نیز کمتر خواهد بود تا جایی که در نهایت می‌تواند منجر به سلب کامل آزادی و حتی بردگی انسان گردد.

مفهوم مثبت از آزادی (آزادی مثبت)

مفهوم مثبت آزادی را برلین به خواست انسان برخود اربابی تعبیر کرده است و در تبیین آن چنین بیان نموده‌: «معنای مثبت کلمه آزادی از خواست فرد برای ارباب خود بودن نشأت می‌گیرد. من مایلم زندگی و تصمیماتم وابسته به خودم باشند و نه وابسته به نیروها و فشارهای بیرونی، تفاوتی نمی‌کند، این فشار و اجبار بیرونی هر چه می‌خواهد باشد. من مایلم ابزار (اراده) خود باشم نه دیگر انسان‌ها، مایلم با اراده آزاد خود عمل کنم. من مایلم که فاعل و نه ابزار فعل دیگران باشم، مایلم که خود را بر اساس عقل و استدلال و آگاهی و اهدافی که متعلق به خود من هستند به حرکت درآیم و نه علل و عواملی که بیرون من هستند.»[۱۰]

در اینجا با مفهومی ایجابی از آزادی مواجهیم که در توضیح و شرح آزادی صرف بحث از عدم مانع را کافی نمی‌داند بلکه وجود عناصر و شرایط خاصی را هم ضروری می‌داند؛ چنین مفهومی از آزادی را به «آزادی در» نیز تعبیر می‌نمایند.

در این مفهوم آزادی یعنی آزادی در انجام فعل خاص و موفقیت در حصول هدفی معین، آزادی یعنی دارا بودن قدرت یا توانایی برای انجام کارهایی که در اشتراک با دیگران می‌توانیم انجام دهیم. به یک تعبیر اگر آزادی منفی، آزاد بودن از اعمال قدرت سیاسی توسط دیگران است، آزادی مثبت به معنای توانایی اعمال نمودن قدرت سیاسی توسط خود فرد است.[۱۱]

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.